۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

داستان‌های باورنكردنی قرآن

نگارنده (گان):حجت الله نيکويی



داستان‌هاي باورنكردني قرآن



در قرآن بعضي داستان‌ها بگونه‌اي آمده‌اند كه ساختگي بودنِ خود را آشكار مي‌كنند. در اينجا به چند نمونه از اين داستان‌‌ها اشاره مي‌كنم:







1 .داستان بوزينه شدن عده‌اي از يهوديان



در آياتي از قرآن آمده است كه عده‌اي از يهوديان (اصحاب السبت ) در روز شنبه مرتكب نافرماني شدند و خداوند هم آنان را تبديل به بوزينه كرد، تا عبرتي براي ديگران شود. آيات 65 و 66 سورة بقره به اين ماجرا اشاره مي‌كنند:



كساني از شما [يهوديان] را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز (سرپيچي ) كردند نيك شناختيد، پس ايشان را گفتيم:بوزينگاني طرد شده باشيد؛ و ما آن [عقوبت] را براي حاضران و [نسل‌هاي] پس از آن، عبرتي، و براي پرهيزكارانپندي قرار داديم



در آيات 166-163 سورة اعراف نيز به اين موضوع اشاره شده است. از متن اين آيات معلوم نمي‌شود كه آن يهوديان بخت‌برگشته در روز شنبه مرتكب چه گناهي شده بودند، ولي تقريباً‌ همة مفسران شيعه و سني با استناد به رواياتي از پيامبر و امامان، گناه آنها را ماهيگيري در روز شنبه دانسته‌اند و گفته‌اند كه آنها با روشي خاص در روز شنبه ماهي گرفته و حكم ‌الهي را مورد تمسخر قرار داده بودند (بنا به رواياتي، ‌ماهيگيري در روز شنبه براي يهوديان حرام شده بود). در اينجا دو سئوال پيش مي‌آيد:



.1_1 اگرچنين است، پس چرا خداوند در طول تاريخ، اين همه جنايتكاران،‌ستمگران و متجاوزان به جان و مال و ناموسِ مردم بيگناه را تبديل به بوزينه نكرده (و نمي‌كند) تا عبرتي براي ظالمان و جنايتكارانِديگر شود؟ آيا عده‌اي يهودي (حتي با اين فرض) كه عالمانه و عامدانه و به قصد تمسخر احكام الهي در روز شنبه ماهي گرفته و خورده‌اند بايد به بوزينه تبديل شوند تا ديگران متوجه شوند كه در روز شنبه نبايد ماهي خورد و احكام الهي را نبايد به تمسخر گرفت، آنگاهپادشاهان و فرمانروايان ديكتاتور و مستبد، و جلادان و جنايتكاران و متجاوزان به حقوق مردم _ كه چهرة‌ تاريخ بشر را سياه كرده‌اند _ از چنين مجازاتي مصون بمانند؟



2-1.اگر اين داستان‌ها ساختگي نيستند، چرا خداوند در روزگار ما هيچگناهكاري را تبديل به بوزينه نمي‌كند تا عبرتي براي ديگران شود؟ لازم به ذكر است كه در اين آيات، سخن از «مسخ باطنيِ » گناهكاران نيست، يعني نمي‌توان گفت كه منظور اصليِ آيات مورد بحث، تبديل شدنِباطنِگناهكاران به بوزينه است. زيرا چنين مسخي به دليل اينكه در نظر مردم قابل رؤيت و تشخيص نيست، نمي‌تواند موجب عبرت كسي شود.







2. داستان اصحاب فيل



اين داستان بگونه‌اي ناقص در سورة‌ فيل آمده است:



مگرنديدي كه پروردگارت با [سپاه ] فيل سواران چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها دسته دسته پرندگاني فرستاد، كه بر سر آنان سنگ‌هايي از گِل سفت مي‌افكندند، و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاهِ جويده شده گردانيد (سورة فيل: آيات 5-1‌)



در همة تفاسير قرآن داستان بدين گونه نقل شده است كه حدود چهل سال پيش از بعثت محمد، پادشاه حبشه سپاه عظيمي را كه مجهز به فيل‌هاي جنگي بود (به فرماندهيابرهه ) براي نابود كردن كعبه (خانة خدا) به سوي مكه فرستاد. وقتي سپاهابرهه به نزديكي مكه رسيد، خداوند به پرندگان دستور داد تا هر يك سنگي به منقار گرفته و بر سر سپاهابرهه بريزند. ناگهان ميليون‌ها پرنده بالاي سر سربازان ابرهه ظاهر شد و سنگ‌ها بر سر سربازان ريخت و بدينوسيله همة آنها زير سنگبارانِ پرندگان نابود شدند. بدين طريق خداوند خانة خود را از ويران شدن نجات داد. در اينجا نيز دو سئوال پيش مي‌آيد:



1 -2. خانة كعبه در آن زمان(پيش از بعثت)يك بتكدة مركزي بود كه بت‌هاي بزرگقبائل معروف عرب در آن قرار داشت. به عبارت ديگر، كعبه در عمل مركز شرك و خانة‌ بت‌ها بود، نه خانة خدا.چگونه است كه خدا وقتي خانه‌اش تبديل به بتكده مي‌شود،‌هيچ عكس‌العملي نشان نمي‌دهد، ولي وقتي مي‌خواهند آن را خراب كنند، چنينخشمگين مي‌شود؟ آيا خداي محمد نسبت به در و ديوار و سنگ و چوبِ ساختمان كعبه حساس بود، ولي برايش اهميتي نداشت كه اين خانه مركز كفر و شرك و فساد شده است، براي همين با آنكه قرن‌ها از بت‌خانه شدنِ خانه‌اش مي‌گذشت سكوت كرد اما وقتي خواستند آن را خراب كنند، ديگر طاقت نياورد؟



2 -2. در طول تاريخ، پادشاهان و سلاطين ديكتاتور و متجاوز هزاران بار براي گسترش قلمرو خود به شهرها و کشورها حمله كردند و جنگ‌هاي خونين و وحشتناك به راه انداختند، و صدها ميليون‌ انسان بي‌گناه را از دم تيغ گذراندند و به زنان و دختران تجاوز كردند و همه جا را به آتش كشيدند و مرتكب جناياتي شدند كه شنيدن آن پشت آدمي را مي‌لرزاند. چرا خدای محمد در چنين مواقعي با متجاوزان و جنياتكارانِديگرچنين برخوردي نمي‌كند؟‌ آيا ريخته شدن خون ميليونها انسان پير و جوان، و مورد تجاوز قرار گرفتن زنان و دختران پاك و بي گناه برايش مهم نيست؟



از اينها گذشته مطابق منابع تاريخيِ خود مسلمانان، پس از مرگپيامبر و در دوران خلفاي بني­اميه و بني‌عباس خانه­ كعبه چندين بار به دست حاكمان و يا شورشيان تخريب و تاكنون چندين بار نيز در اثر سيل و زلزله و حوادث طبيعي ديگر فرو ريخته و دوباره بازسازي شده است. در اين موارد چه مي­توان گفت؟ چرا خداوند همان بلايي را كه بر سر سپاهابرهه آورد بر سر آن­ها كه با منجنيق خانه­ كعبه را هدف قرار داده و ويران كردند، نياورد؟ پرسش در مورد حوادث طبيعي كه موجب تخريب كعبه شدند، جدّي­تر است: آيا خداوند خانه­ خودش را به دست خودش خراب مي­كند؟







3. داستان طوفان نوح



داستان نوح در آيات 48-25 سورة هود و آيات متفرقه در سوره‌هاي ديگر آمده است. اين پيامبرالهي در گوشه‌اي از زمين پهناور خدا ادعاي نبوت مي‌كند و به مدت نهصد و پنجاه سال به تلاش خود براي هدايت مردم ادامه مي‌دهد (آية 14سورة‌عنكبوت)، اما پس از اين همه سال فقط عدة قليلي از مردم به او ايمان مي‌آورند (آية 40 سورة هود ). آنگاه خداوند به او خبر مي‌دهد كه ديگر جز همان عدة قليلي كه پيش از اين ايمان آورده‌اند،‌ كسي به تو ايمان نخواهد آورد، پس با كمك مومنان يك كشتي بزرگ بساز و همراه با آنها سوار بر آن شو و از هر نوع حيواني يك جفت با خود به درون كشتي ببر (سورة هود. آيات 40-36). هنگامي كه طوفان و سيل عظيم مي‌آيد، نوح و يارانش سوار كشتي شده و نجات مي‌يابند، ولي بقية مردم همگي غرق مي‌شوند. چند سئوال:



1 -3. چرا نوح بايد از هر نوع حيوان، يك جفت نر و ماده با خود به درون كشتي ببرد؟ تنها توجيهي كه مي‌توان براي اين كار داد اين است كه قرار بر اين بود طوفان و سيل سراسر عالم را گرفته و همة آدميان و جانوران را نابود كند. آنگاه براي اينكه نسل جانوران منقرض نشود، از هر نوع يك جفت نر و ماده مي‌بايستي نجات مي‌يافتند تا پس از آن بتوانند دوباره توليد مثل كرده و تكثير يابند (و البته همه‌ مفسران بزرگ نيز با استناد به روايات پيامبر و امامان همين را گفته‌اند ). اما چرا عذاب الهي بايد بگونه‌اي نازل شود كه سراسر عالم را فرا گيرد و شامل حيوانات بي‌گناهي كه سوار كشتي نشده‌اند و نيز انسان‌هاي ديگر در سراسر جهان شود؟ حيوانات و انسان‌هاي ديگر چه گناهي كرده‌اند؟



2 -3.نوح چگونه توانسته است صدها هزار گونه از حيوانات در سراسر جهان را جمع‌آوري كند؟ اين تعداد از حيوانات چگونه در كشتي جاي گرفته و در كنار هم مانده‌اند تا طوفان و سيل فروكش كند؟



3-3. هدف اصلي از نزول چنين عذابي چه بود و نتيجة ‌آن چه شد؟‌ كفر و فساد دوباره (و خيلي زود) به ميان مردم بازگشت!



نزول عذاب الهي بر سر مردمي كه به پيامبران ايمان نياورده‌اند، داستاني است كه بارها در قرآن تكرار شده است (قوم لوط، عاد، ثمود، نوح، صالح و ...)، اما معلوم نيست كه اصولاً چگونه مي‌توان بين اين ماجراها از يك طرف، و علم و حكمت و رحمت خدا از طرف ديگرسازگاري برقرار كرد و اگر اين داستان‌ها واقعيت دارند، چرا در دنياي كنوني نظير آنها اتفاق نمي‌افتد؟







4. داستان يوسف



آيات 32-30 سورة يوسف، يكي از بخش‌هاي حيرت‌انگيز داستان اين پيامبر را بيان مي‌كنند:



و [دسته‌اي از] زنان در شهر گفتند: زن عزيزِ از غلام خود كام خواسته و سخت خاطر خواه او شده است. به راستي ما او را در گمراهي آشكاري مي‌بينم. پس چون [همسر عزيز ] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان فرستاد و محفلي برايشان آماده ساخت و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردي داد و [به يوسف] گفت:برآنان درآي. پس چون زنان او را ديدند، وي را بس شگفت يافتند و [از شدت هيجان و مات زدگي] دست‌هاي خود را بريدند و گفتند: منزه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشته‌اي بزرگوار نيست، [زليخا ] گفت: اين همان است كه درباره‌اش مرا سرزنش مي‌كرديد، من از او كام خواستم...



مطابق اين آيات (و بنا به رواياتي كه در تفسير آنها آمده‌است) زيبايي يوسف آنقدر خيره‌كننده و حيرت‌انگيز بوده كهوقتي زنان براي اولين بار او را (دراين صحنه) ديدند، مست و از خود بي‌خود شدند، بگونه‌اي كه متوجه نشدند كه به جاي بريدن ميوه در حال بريدن دستهاي خودشان هستند!؟ آشكار است كه اين مدعاي مبالغه‌آميز مخصوص داستان‌ها و افسانه‌هاي رايج در ميان عوام است. يوسف (بنا به فرض) سال‌ها در دربار پادشاه مصر به عنوان غلام و يا فرزند‌خواندة پادشاه (عزيز مصر) زندگي مي‌كرده و بنابراين در اين مدت صدها بار در كوچه و خيابان و بازار و همينطور در دربار پادشاه رفت ‌و آمد كرده است و هزاران نفر از مرد و زن و پير و جوان (خصوصاً زنان دربار و اطرافيان زليخا ) بارها او را ديده‌اند. در اينجا دو نكتة سئوال‌برانگيز وجود دارد:



1-4.اگر يوسف چنان زيبايي افسانه‌اي و خيره‌كننده و شگفت‌انگيزي داشت (كه گمان مي‌رفت فرشته‌اي آسماني است) در اين صورت مدت‌ها پيش از اين حادثه‌، آوازة زيبايي عجيب و سحرانگيزِ او در شهر مي‌پيچيد و همه (خصوصاً زنان!) او را مي‌شناختند. در حالي كه مطابق آيات فوق، زنان مصر تا آن زمان يوسف را نديده بودند. آيا همين، داستان را مشكوك نمي‌كند؟



2-4. اگر زيبايي يوسف اينقدر سحرانگيز و مست‌كننده بود، در اين صورت وجود او در شهر،‌ بلاي جان زنان مي‌شد! تصور كنيد اگر يوسف با آن زيبايي در كوچه و بازار رفت ‌و آمد كند، چه اتفاقات وحشتناكي براي زناني كه او را مي‌بينند رخ مي‌دهد! بدون شك خطر مرگ آنها را تهديد مي‌كند!

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

در میهن ما . منطق اسلام . چماق است ... دزدان همگی پیرو این دین مبین اند ,هادي خرسندي



یک مشت گدای عرب از راه رسیدند





در میهن پر رونق ما خانه گزیدند





با روضه و با روزه در این باغ پر از گل





چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند





با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو





سر ها بشکستند و شکمها بدریدند





گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز است





اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند





بستند ز نفرت در دانشکده ها را





استاد و مبارز همه در بند کشیدند





آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ





هر جمعه چنان گلهء بز غاله چریدند







با چرک و شپش لشگر جرار گدایان





از سامره و کوفه و بیروت رسیدند





روزیکه جوانان وطن در صف پیکار





لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند





امروز سرافراشته درعین وقاحت





این مرده خوران مدعی خون شهیدند





اینک همه با غارت این مردم بدبخت





گویی شرف گمشده را باز خریدند





با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب





بر قامت دین جامهء تزویر بریدند





موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی





این کوردلان دشمن شادی و امیدند!





کوته نظران قاصد دوران توحش





بر سقف جهان تار خرافات تنیدند





جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی





مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند





اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند





اکنون که فقیهان همه چر منگ و پلیدند





در میهن ما . منطق اسلام . چماق است





دزدان همگی پیرو این دین مبین اند

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

سبوعیت و درنده خویی ماموران ولی فقیه علیه زنان زندانی سیاسی

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" شکنجه ها و رفتارهای وحشیانه علیه زندانی سیاسی بی نام و نشانی به نام آرزو قبال ازرقاش که بیش از 4 سال است در زندانهای مختلف زندانی است و اخیرا او را به زندان مخوف شهر ری منتقل کرده اند.

زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش متولد 1364 شهر مهاباد می باشد که در مرز پیرانشهر در سال 1386 دستگیر می گردد و به سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات ارومیه منتقل می گردد و به مدت 6 ماه در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار می گیرد.او در طی مدت بازداشت وحشیانه ترین شکنجه های قرون وسطایی را تحمل می کند. از جمله شکنجه هایی که بازجویان وزارت اطلاعات علیه وی بکار برده اندعبارتند از ؛ بی خوابی طولانی مدت، ممانعت از استفاده از سرویسهای بهداشتی برای مدت طولانی،ساعتها در حالت ایستاده نگه داشتن که اکثر مواقع منجر به بیهوشی وی می گردید،شکنجه های جسمی وحشیانه با مشت،لگد،باتون بصورت مستمر و طولانی که منجربه زخمی شدن قسمت تناسلی و خونریزی شدید و 27 بخیه خوردن آن قسمت گردیده است.انتقال شبانه به بیرون از زندان ارومیه و پس از اذیت و آزارهای غیر انسانی ترتیب دادن صحنۀ اعدام واقعی کوتاه مدت که منجر به فرو رفتن در کوما به مدت 24 ساعت و بدلیل آسیب دیدگی از ناحیۀ کمر و گردن تا 2 ماه قادر به حرکت نبود. دستگیری در سال 1386 ولی تعیین صدور قرار بازداشت را در سال 1387 (انکار 1 سال در بازداشت بودن)،خوراندن قرصهای اجباری که بازجویان وزارت اطلاعات به آن قرصهای حقیقت اطلاق می کردند.





بازجویان وزارت اطلاعات در بازداشتگاه وزارت اطلاعات ارومیه که زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش را مورد شکنجه قرار می دادند همدیگر را با نام های سهرابی،جوادی و حسینی صدا می کردند.





زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش پس از 6 ماه سلول انفرادی و شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی به زندان مرکزی ارومیه منتقل گردید. در سال 1387 او را به شعبۀ 101 دادگاه انقلاب ارومیه منتقل کردند و فردی بنام درویشی رئیس این شعبه وی را مورد محاکمه قرار داد. اتهاماتی که بازجویان وزارت اطلاعات به او نسبت داده بودند عبارتند از؛جاسوسی به نفع سرویسهای اطلاعات کردستان عراق و همکاری با اجانب بود زمانی که خانم قبال ازرقاش قصد دفاع از خود در دادگاه را داشت درویشی با توهین های غیر اخلاقی مانع دفاع وی گردید.پس از مدتی به خانم قبال ازرقاش ابلاغ گردید که به 3 سال زندان محکوم شده است ولی علیرغم طی کردن محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی همچنان در زندان و شرایط طاقت فرسا بسر می برد.





زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش بدون دلیل و داشتن حکم تبعید در سال 1388 از زندان ارومیه به زندان چوبین قزوین تبعید گردید.در زندان چوبین قزوین مورد اذیت وآزار و فشارهای غیر انسانی قرار داشت. زندانیان زن وقتی که به سرکوب اعتراض می کردند پاسداربندها با بستن دربها و پنجره های سالن اقدام به پرتاب گاز اشک آور در میان زندانیان زن می نمودند. قرار دادن زنان زندانی معترض برای مدت طولانی در معرض هوای سرد و سوزناک زمستان،انتقال زنان زندانی به سلولهای انفرادی و مورد اذیت وآزار قرار دادن آنها.زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش 10 ماه در زندان چوبین قزوین بسر بردو مجددا به زندان ارومیه بازگردانده شد.





خانم قبال ازرقاش خرداد ماه 1390 دوباره بدون اینکه حکم تبعید داشته باشد به زندان مخوف شهر ری که پیش از این سوله گاوداری بوده است منتقل شده است و تنها زندانیان سیاسی است که در میان زندانیان عادی و خطرناک بسر می برد.او چند روز از ورودش به این زندان نگذشته بود که افسر نگهبان اطلاعات وی را به بیرون سوله برد و با باتون او را آماج ضربات خود قرار داد بطوری که تمام بدن وی کبود و خونین شده بود.





زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش علیرغم پایان یافتن محکومیت 3 ساله خود همچنان در زندان بسر می برد و بدلیل بی نام ونشان بودن و عدم حمایت رسانه ها و سازمانهای حقوق بشری از زمان دستگیری تا به حال از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بوده است.





فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اعمال شرایط قرون وسطایی و ضد بشری علیه زندانیان سیاسی و بخصوص زندانیان سیاسی زن که بی نام و نشان هستند را به عنوان جنایت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای دیدار و صحبت کردن با زندانیان سیاسی در زندانها و خانواده های آنها و همچنین خانواده های جانباختگان و سایر قربانیان رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.





فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران





26 تیر 1390 برابر با 17 ژولای 2011





گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:





کمیساریای عالی حقوق بشر





گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل





کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا





سازمان عفو بین الملل

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

توقف فروش جرثقیل‌ به رژیم اسلامی بدلیل استفاده در اعدام

رادیو آلمان: شرکت ژاپنی "تادانو" که از معدود فروشندگان چرثقیل به ایران بود، معامله با جمهوری اسلامی را متوقف کرده است. این شرکت، دلیل توقف معاملات خود را استفاده از چرثقیل‌های تادانو برای اعدام در ملاعام، توسط ایران اعلام کرده است.
روزنامه نیویورک تایمز خبر از توقف فروش جرثقیل‌های ساخت شرکت "تادانو" به ایران می‌دهد. به نقل از این روزنامه شرکت تادانو از روز سه‌شنبه (۱۲ ژوئیه/ ۲۱ تیر) معامله با ایران را متوقف کرده است. این شرکت اعلام کرده است گزارش‌های تصویری مختلفی دریافت کرده که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی برای اعدام در ملاعام از چرثیقل‌های تادانو استفاده کرده است.



گزارش‌های تصویری که به شرکت فرستاده شدند از قرار توسط کمپینی به نام "متحد علیه ایران هسته‌ای" تهیه شدند. رئیس این کمپین، مارک والاس چند روز پیشتر در مقاله‌ای در روزنامه "لس آنجلس تایمز" خاطر نشان کرده بود که شرکت تادانو از معدود فروشندگان جرثقیل به ایران است و از این جرثقیل‌ها برای اعدام در ملاعام استفاده می‌شود.



کمپین "متحد علیه ایران هسته‌ای" نام هشت شرکت بین‌المللی فروشنده جرثقیل به ایران را همراه تصاویر اعدام در ملاعام در ایران منتشر کرده است. این کمپین موفق شد سال ۲۰۱۰ شرکت ترکس، دیگر سازنده بین‌المللی جرثیقل را که در تکزاس آمریکا مستقر است، متقاعد به توقف فروش جرثقیل به ایران کند.

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

رابطه پیغنبر جنایتکار و افزایش بیماری روانی در ایران ، 25 میلیون ایرانی بیماری روانی دارند

به اسارت کشیدن مردم ایران و کشتار آنها، دقیقا کپی برداری اعمال پیغنبر جنایتکار ا‌و، محمد می‌باشد.

محمد در مدینه، بخاطر آنکه مردم آنجا با ا‌و همکاری نکردند، دستور کشتار ۷۵۰ نفر آنها را داد .
در میان این ۷۵۰ نفر، تعداد زیادی بچه‌های بیگناه بودند که ربطی به عدم همکاری پدران آنها با محمد نداشتند.
این دستور با فرمان ا‌و و به دست بزرگترین جنایتکار تاریخ بشر علی‌ و همکار ا‌و زبیر انجام شد.
(علی‌ کسیست که طبق آمار، شخصا و با دست خود هزاران انسان را سر بریده است)

کشتار مردم بیگناه ایران به‌‌ دستور خامنه ای، سلامت روان ایرانیان را از آنها گرفته است.



==========================================================
روند بیماری روانی در میان ایرانیان، رو به افزایش است
محققان سلامت روان اعلام کرده‌اند 25 میلیون ایرانی بیماری روانی دارند. ضمن اینکه مردم از ترس "انگ خوردن" برای درمان خود، کاری نمی‌کنند.

خبرآنلاین،امید سلیمی بنی: محققان می‌گویند یک سوم از جمعیت ایران، بیماری روانی دارند. به گفته یک عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 35 درصد از مردم ایران، دچار بیماری روانی هستند.
این موضوع در نشست "تجربیات جهانی و نگاهی همه جانبه به پیشگیری از کودک‌آزاری" مطرح شد. جایی که مقامات رسمی قوه قضائیه نیز حضور داشتند. در این نشست، دکتر دماری، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، روند بیماری روانی در میان ایرانیان، همچنان رو به افزایش است.

این استاد دانشگاه توضیح داد: "سال 79 شیوع بیماری‌های روانی 21 درصد بود در حالی که اکنون این رقم به 34 و 9 دهم درصد افزایش یافته است و طبق پیمایش‌های کشوری و داده‌های اولیه این روند رو به افزایش است."





وی با انتقاد از سیاست‌های کلان کشور در زمینه سلامت روانی شهروندان، افزود: "در سیاستگذاری‌های کلان کشور، بعد اجتماعی و معنوی رها شده است."





به گفته وی، در رتبه‌بندی نشاط ملت‌های جهان، در سال 2006 رتبه ایران در میان 170 کشور 96 بود. اکنون با توجه به اینکه در نمودار توزیع جمعیت ایران بیشتر به سمت سنین بالای دوره جوانی متمایل است، می‌توان محاسبه کرد در ایران بیش از 25 میلیون بیمار روانی در کنار همدیگر و افراد سالم، زندگی می‌کنند.





بیماری‌های روانی، اولین عامل بیماری در ایران





محققان و چهره‌های دانشگاهی بارها هشدار داده‌اند تهدید سلامت ایرانی‌ها، ابتدا با بیماری‌های روانی انجام می‌شود. مدیر گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره می‌گوید: "بیشترین بار بیماری‌ها در ایران به بیماری‌های روانی، حوادث و تصادفات و امراض قلبی- عروقی اختصاص دارد."





شهرام خرازی‌ها، اصلی‌ترین عوامل مربوط به شیوع بیماری‌های روانی را متوجه بخش دولتی عهده دار سلامت مردم می‌داند: " نبود برنامه‌ای مشخص در این زمینه از سوی وزارت بهداشت، ضعف نظارت، اجرا نشدن قوانین و ضوابط موجود سر راه ساماندهی بیماری‌های روانی در کشور است."





این چهره دانشگاهی همچنین، فرار مردم از مراجعه به مراکز مشاوره روان‌پزشکی به علت انگ این بیماری را از جمله دلایل افزایش این مشکلات می‌داند.





به گفته خرازی‌ها: "‌عمده برنامه‌های کشوری در برخی حوزه‌های خاص- و نه همه حوزه‌های سلامت روانی و اجتماعی- تعریف شده و معطوف کودکان، زنان و سالمندان است و به سلامت روان مردان جوان و میانسال و اختلالات جنسی با منشاء روانی که تهدیدگر زنان و مردان در گروه‌های سنی مختلف هستند، تبعات روانی منفی تجرد در این برنامه‌ها توجه چندانی نشده و نمی‌شود."





این عضو هیأت علمی دانشگاه با انتقاد از تغییرات اخیر در ساختار سلامت وزارت بهداشت، معتقد است: "‌وزارت بهداشت چندی پیش در ساختار جدید خود، دفتر سلامت روانی - اجتماعی و اعتیاد را به حاشیه راند و فعلاً باید منتظر نتایج دورخیز این وزارتخانه برای ایجاد تحولی تازه در عرصه نظام سلامت و پرداختن بیش از پیش به بهداشت روان آحاد مردم ماند."





محققان می‌گویند بیماری‌های روانی یکی از عوامل اصلی بروز جرایم و ناهنجاری‌های اجتماعی مانند کودک‌آزاری، خشونت‌های خیابانی، قتل و حتی اختلافات مالی است. گفته می‌شود در سال 88، اصلی‌ترین عامل شکایات مردم از همدیگر، "ضرب و جرح" بوده که نشان می‌دهد آستانه تحمل افراد به دلیل مشکلات فراوان زندگی، به شدت پایین آمده. این مشکلات، هم اکنون سلامت ایرانیان را نیز به خطر انداخته و امروز اعلام می‌شود بیش از یک سوم ایرانیان، بیمار روانی‌اند

آفتاب

ادعای آخوند مکار و فرصت طلب رفسنجانی:نظام جنایتکار اسلامی جایگزینی ندارد

رفسنجانی دزد جنایتکار فرصت طلب ادعا کرده است : رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی و رهبر جنایتکارش خامنه ای ، جایگزینی ندارند.



رادیو فردا:اکبر هاشمی رفسنجانی می‌گوید که در وضعیت کنونی کشور، جایگزینی برای نظام و آیت‌الله خامنه‌ای، نمی‌شناسد. وی همچنین ایجاد اعتماد متقابل میان مردم و نظام و پس از آن برگزاری انتخابات آزاد را راه خروج از مشکلات سیاسی دانسته است.



...........



وقتی که یک فرصت طلب سکوت خود را می شکند



"هاشمی رفسنجانی" سه هفته پیش در گفتگویی با «سایت دیپلماسی ایرانی» به مدیریت "صادق خرازی" وزیر خارجه، سفیر و نماینده دائم سازمان ملل در دوران رفسنجانی؛ اشاره به مسائلی دارد که بعد از سه هفته یعنی روز گذشته اجازه انتشار آن را داده است. اینکه وی سه هفته پیش چیزهایی گفته است که امروز آنها را علنی می سازد خود دال بر ابن الوقت بودن اوست و عملا نیز به این معناست که اوضاع سیاسی و حکومتی رژیم حتی نسبت به سه هفته پیش هم خراب تر و بحرانی تر شده است. رفسنجانی بنا به خصلت ریاکارانه خویش زمانی به حرف آمده است که می بیند از هر سو احمدی نژاد و سیاست هایش آماج حمله خودی و غیر خودی است. او به حرف آمده است تا در این فرصت هم برای خودش وجهه ای در میان مردم به دست بیاورد و هم به غرب و آمریکا چراغ سبز بدهد که کماکان می توانند روی وی حساب کنند. رفسنجانی در جریان این سخنانش تلاش می کند با پند و اندرزهای خود، هم دیپلماسی جمهوری اسلامی را در رابطه با دولت ها از آشفتگی خارج سازد و هم در این آشفته بازار برای خود و هم مسلکان مغضوب خویش بازار گرمی کند.





اصلی ترین سوالی که در این گفتگو با رفسنجانی در میان گذاشته می شود این است که: «تفاوت سیاست خارجی دولت نهم و دهم با دولت های قبلی در چیست و آیا این تفاوت به نفع کشور است یا به زیان آن؟» رفسنجانی در جواب می گوید: «سیاست ها یکی است، اما رفتار و عمل و واکنش ها مطلوب نیستند و همین شیوه های عمل نامطلوب، عملا موجب تیرگی روابط با کشورهای دیگر گردیده است.» رفسنجانی می گوید: «شعارهای ما هم با اینها خیلی فرق نمی کرد. ما هم همین حرف ها را می زدیم ولی بر اساس اصول دیپلماسی عمل می کردیم.»





رفسنجانی با این سخنانش نه تنها کل نظام را متعلق به یک کمپ و یک افق سیاسی و یک منفعت مشترک توصیف می کند بلکه در عین حال یادآور می شود که برای رسیدن به این اهداف مشترک باید در رابطه با مردم از ظرفیت های بیشتری از ریاکاری و شیادی برخوردار بود. در دیپلماسی مورد نظر رفسنجانی حرف و عمل دو عرصه کاملا مجزایی هستند که می توانند هیچ ربطی به همدیگر نداشته باشند. حرف برای فریب مردم است و عمل به گفته وی رعایت اصول دیپلماسی است. بنا به گفته رفسنجانی حوزه حرف فرقی نکرده است و آنها هم "همین حرف ها را می زده اند" و امر مشترک دروغگویی را هر دو به خوبی پیش برده اند، اما مشکل گویا آنجا بروز کرده است که امر بر خود احمدی نژاد و دولت وی مشتبه شده و گاهی همین حرف ها را در عمل هم پیاده کرده و در نتیجه موجب رنجش طرف مقابل شده اند. دیپلماسی در منطق رفسنجانی یعنی در حرف دروغ گفتن و کلاه گشادی بر سر مردم نهادن و در عمل بالانس را رعایت کردن و به گفته وی " مطابق اصول دیپلماسی رفتار کردن".





ر‌فسنجانی علیرغم همه اختلافاتی که با دولت احمدی نژاد و خامنه ای دارد از اینکه می بیند برخی از تابوهای دوران زمامداری خودش شکسته شده اند، نمی تواند شادیش را پنهان کند و نگوید: «اینها در گفتار از ما جلوتر رفتند و تابوی مذاکره با آمریکا را شکستند.»





رفسنجانی با یادآوری هر تجربه ای از دوران زمامداری خود و اصلاح طلبان، می خواهد در همان حال وفاداری خودش را به پروژه های سیاسی دولت فعلی اعلام کند و فقط بر آنها خرده بگیرد که چرا یاد نمی گیرند که مناسبات دیپلماتیک و سیاسی این نظام را به اندازه‌ لازم به نفع تقویت سرمایه و رضایت بیشتر صاحبان سرمایه تنظیم کنند.





رفسنجانی با هر نمونه ای که می آورد درسی از بازی های دیپلماتیک و بالانس زنی را یادآور می شود تا به کل هیئت حاکمه بفهماند که در حرف هرچه می خواهند بگویند، اما در عمل خیر و صلاح همه در این است که به دور از کارهای نسنجیده، رابطه دیپلماتیک خود را با همسایگان و دیگر دولت ها تنظیم کنند. وی در این مورد می گوید: «اگر با موازی کاری و کارهای نسنجیده وزارت خارجه را در چشم دیگر کشورها ضعیف کنیم، حتی کشورهای آفریقایی هم رغبتی به مذاکره با ما ندارند.»





او که بعد از یک سکوت طولانی جرات یافته است تا هم گله و شکوه های خود را پیش بکشد و هم قابلیت های خود را به رخ بکشد و نیز به زعم خود راه برون رفت از بحران سیاسی و حکومتی را نشان داده باشد، اشاره ای هم به اختلافات خود و خامنه ای می کند. او ضمن خرده گیری از خامنه ای در رابطه با آمریکا و برای اینکه پیام روشن تری به آمریکا داده باشد، آخرین جمله اش را اینگونه به پایان می برد: «شاید اگر با آمریکا هم مثل اروپا رفتار می کردیم، مشکلات کمتری برای ما پیش می آمد.» و اضافه می کند: «با توجه به شکسته شدن تابوی گفتگو با آمریکا" که آن را از دستاوردهای این دوره می داند، می گوید: "اکنون می توان در شرایط مساوی و با رعایت احترام متقابل با این کشور وارد مذاکره مستقیم شد.»





واقعیت این است که اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی آشفته تر از آن است که رفسنجانی بتواند کشتی به گل نشسته آن را نجات دهد. او می تواند بغض خود را بترکاند و زیر لب و حتی با صدای بلند علیه بی کفایتی های دولت و سیستم صدایش درآید و دیدگاههای خود را برای نجات رژیم ارائه‌ دهد، اما از نظر مردمی که با تمام وجودشان از کلیت این رژیم و تک تک سران و سردمداران آن نفرت دارند، تاریخ مصرف او نیز بسر آمده و باید در انتظار تاریخ محاکمه اش باقی بماند.









گزارش دریافتی از كومه له

آخوند:مچ گیری دوربین مدار بسته حین سرقت


اینهم دست پرورده حوزه های علمیه رییس جمهور بعدی جمهوری اسلامی هم پیدا شد
بطور کلی‌، ناسزا گفتن بد و زننده است، ولی در بعضی‌ موارد انسان مجبور به استفاده از کلماتِ رکیک میشود، پیشنهاد می‌کنم در آینده، بجای رکیک‌ترین و زشت‌ترین دشنام‌ها واژهِ ( آخوند ) را بکار ببریم

بوزینه تنان , اسلام در ایران بخاک سپرده میشود.

فیروز نجومی

اگر نیک بنگری، آنان که بر جامعه ی اسلامی، جامعه ای که بر آن شریعت دین اسلام حاکم است و "ولی فقیه " حکم میراند، تنها بخش فوقانی بدن شان از جنس انسان است، یعنی سر آنها. تن شان، اما، تن بوزینه است. چرا که این موجودات توانایی تعقل و تفکر را دارا می باشند، ولی بسی محدود و تنگ و باریک. به جهان هستی از ته سوزنی مینگرند. نگاه آنان به انسان، نگاه بشری ست که در دوران طفولیت خود بسر میبرده است. بیابان گرد بوده است و صحرا نشین. نه خواندن میدانسته است و نه نوشتن، نه ریاضی. نه فیزیک، نه قوانین حاکم بر طبیعت را کشف کرده بود. نه انسان و توانایی های نهادین و ظرفیت های کسبی او را مورد چند و چون قرار داده بود و نه در کیستی و چیستی او به کاوش پرداخته بود. بوزینه تنان آنقدر در گذشته و احکام از پیش ساخته شده و پیشداوریهای 14 قرن پیش از این، غرق گردیده اند که بر آنچه تا این زمان از انسان به منصه ظهور رسیده است و جهانی که به دست خود آفریده است، دیدگان خود را بسته اند. نمیتوانند پذیرای این حقیقت باشند که رشد و تکامل انسان نا متناهی و نا محدود است.



البته بوزینه تنان بر آنند که مهم نیست که انسان به کدام قله ی رفیع در عرصه های گوناگون هستی، دست یابد. مهم نیست که حتی اگر به ته کهکشانها هم خود را برساند، همه در 1400 سال پیش از این در "قرآن کریم " پیش بینی شده است، زمانیکه برنامه ی زندگی بشر و هدایت وی به "صراط مستقیم،" را الله، خداوند یکتا و یگانه به رسول خود، محمد ابلاغ نمود، احکام و فرامینی که از ان دوران تا کنون مطلق و خشک و انعطاف ناپذیر و بلا تغییر مانده اند.



پس چه تعجب اگر موجوداتی که از سر، انسان و از تن، بوزینه اند، انسان را به حیوانی تقلیل دهند بر ساخته شده از دو عنصر شهوت جنسی و نیاز شکمی. انسان را مخزن شهوت می پندارند. در او چیزی جز شهوت، نمی یابند. همچنانکه برای سیری شکم نیز حاضر است دست خود را به هر نا شایستی، بشر آلوده نماید. ارضای شهوت نیز به سرکشی و زیرپا گذاردن اجکام شرعی میانجامد. یعنی که شکم و شهوت، هر دو میتوانند مخرب و ویرانگر باشند. اما شهوت ست که با گناه آلوده است و به تن لذت بخشد. شهوت که غلبه کند، انسان را از تسلیم خویشتن به الله و اطاعت بی چون و چرا از شریعت اسلام، باز میدارد. زیرا که هیچ نجوید و نخواهد مگر رضا و خشنودی، مگر لذت و التذاذ. لذت تن است که به بی بند و باری و هنجار شکنی میانجامد. شهوت، انسان را گمراه و منحرف میسازد و شور بر انگیز و عصیانگر. هرج و مر ج ببار آورد و انحطاط و تباهی، شرایطی که آشتی ناپذیر است و در ستیز و خصومت با اصل عبودیت و بندگی، بنیان آئین اسلامی.



بدین لحاظ ، تنها پائین تنه ی انسان است که در مرکز توجه بوزینه تنان قرار دارد. تمامی احکام فقاهتی که با ابزار اجتهاد از قرآن، کتاب آسمانی، استخراج شده است دارای یک هدف بیشتر نیستند: به بند کشیدن تن انسان، بویژه بخش پائینی آن. از انسان تنها بخش پائین تنه اش را می بیند. به سر او و آنچه در سر وی میگذرد اصلا اعتنایی ندارند. شهوت در پائین تنه خانه دارد ، نه در سر. پس آنرا باید به اطاعت و فرمانبر ی وا داشت. انسان پائین تنه خود را باید در تبعیت قواعد و مقرارت معین طهارت و غسل و تیمم در آورد تا نجاسات و آلودگی ها را از آن بزداید. تا آنگاه بتواند روزانه قامت تن را در برابر الله بشکاند. احکام فقاهتی نه تنها در برگیرنده ی احکام نماز و روزه و انواع و اقسام آب های پاک کننده ی نجاست از پائین تنه است بلکه در بر گیرنده همآغوشی و یا "نزدیکی " مرد و زن و مرد و مرد و انسان با حیوان نیز میشود، کنش هایی که اساسا از ناحیه پائین تنه ریشه برگیرد. "توضیح المسائل" آیت الله ها، بویژه آیت الله خمینی برای ترسیم دقیق اعمال طهارت از فرو بردن یک بند انگشت در مخرج گرفته تا چندین بار فشردن سر آلت در بین دو انگشت- استبرا- و آمیزش جنسی با حیوانات در اوایل انقلاب 57 ، شهرت بسیار یافته بود. بوزینه تنان بر آن باورند که با کنترل و به اسارت در آوردن پائین تنه، تمامی مسائل انسانی و اجتماعی حل خواهد گردید. شر از پائین تنه از لذت بری، بویژه التذاذ جنسی است که بر میخزد.



احکام به بند کشیدن تن نه تنها شامل احکام عبادت و نیز احکام "نکاح " میشود حتی که احکام "نگاه کردن " را هم در بر میگیرد که خود از پائین تنه بحرکت آفتد. آیت الله خمینی در توضیح المسائل خود در بخش "احکام نگاه کردن " با دقت بسیار، با همان دقتی که برای اندازه گیری آب "کر " که تا یک دهم مثقال هم به پیش میرود، به انواع نگاه در شرایط متفاوت و چه کسانی میتوانند بر صورت و یا بدن و یا "عورت " چه کسانی نگاه کنند، می پردازد و محرم ها و نا محرم ها و نگاه حرام و حلال را از یکدیگر مجزا میکند . وی خاطر نشان مینماید که بمنظور اجتناب از حرامی، صواب و احتیاط آن است که از نگاه کردن پرهیز نمود. اگر از سر ضرورت نگاه کردن به موی و رخ زن لازم گردید، نباید با قصد "لذت " همراه باشد، حکمی که برای زن نیز مصداق دارد. بعبارت دیگر، انسان برای نگاه کردن به انسانی دیگر، مثل تمام امور عبادی و غیر عبادی، بجای آنکه به عقل و خرد خویش رجوع کند، احکام استخراجی فقها از کلام الله را باید به تقلید و تبعیت بیآموزند، همچون حیوانی اهلی و خانگی.



اما در تمام رساله های مراجع تقلید و آموزش احکام فقاهتی، یک چیز صریح و روشن بیان میگردد: که وجود زن است که شهوت برانگیز است. هرچه در او هست از صدای او گرفته - که از امواج رادیویی و رسانه ای به محض قدرت رسیدن بوزینه تنان، خاموش گردید- تا رخ و موی سر و برجستگی های بدن، همه تحریک کننده غرایز مرد است. تن زن است که شهوت را در مردان بیدار میکند و به طغیان و کنش های زشت و پلید وا میدارد. الله به منظور آنکه شهوت را در مرد خفته نگاه دارد، زن را مکلف ساخته است که رخ و موی خود را بپوشاند و برجستگی های بدن خودرا اکیدا پنهان نماید، چنانکه گویی دارای شی ای شرم آور و شر انگیز را در بر خود پنهان دارد. مسلم است که افشان سازی موی سر، آرایش و ولایش صورت، نمایاندن قوزک پا و روسری های قیطانی و مانتو های تنگ و کوتاه از مصدادیق اصلی بد حجابی ولاجرم به فساد و هنجار شکنی و نیز به خطر انداختن امنیت اخلاقی جامعه میانجامد. در جمهوری اسلامی عدم رعایت مقررات حجاب و اختلاط جنسیت یکی از بزرگترین معضل های اجتماعی است که پس از گذشت 32 سال، بدون بکار گیری نیروهای امنیتی و انتظامی و گشت های مختلف ارشادی، اختفای وجود در پس حجاب و مرزهای مصنوعی بین زنان و مردان، در هم فرو میریزند.



اگرچه بوزینه تنان بر دوش نیروهای انتظامی و تیغ و تازیانه، تنبیه و مجازات، توانسته اند مردان را از زنان جدا نموده و نظم و انضباط حجاب را حاکم و جامعه را به مساجد و حوزه ها، تبدیل نمایند. با این وجود در تحمیل آن بر دانشگاه های ایران و بازسازی آنها در پی الگوی حوزه های علمیه، پس از گذشت بیش از سه دهه با شکست مواجه گردیده اند. بهمین دلیل، بوزینه تنی در مجلس شورای اسلامی، بنام آقای علی مطهری، فرزند معمار اصلی انقلاب اسلامی، آیت الله مرتضی مطهری، در پاسخ به بوزینه تن دیگری، آقای رئیس جمهور، محمود احمدی نژاد، که "طرح " عدم اختلاط جنسیت را "طرحی غیر عالمانه " و بدون در نظر گرفتن تبعات آن خوانده و امر به توقف اجرای آن داده بود، وی را "لیبرال" میخواند و پیش بینی میکند که همچنانکه از تصویب "قانون حجاب و عفاف،" جلوگیری بعمل آورده است، از اجرای طرح جدا سازی جنسیت ها در دانشگاه ها نیز سر باز میزند. چنانکه گویی آقای رئیس جمهور با مخالفت با طرح عدم اختلاط جنسیت ها قصد آن دارد که روابط جنسی را آزادی بخشد.



آقای علی مطهری، به رئیس جمهوری که بزعم وی در منجلاب لیبرالیسم غرق گردیده است، خاطر نشان میکند که:



"اگر بناست اختلاط آزاد باشد باید روابط جنسی هم مانند دنیای غرب آزاد باشد والا عوارض روحی و روانی در پی خواهد داشت. نمی توان بخشی از نظام خانوادگی و روابط زن و مرد را از اسلام گرفت و بخشی را از غرب . یا باید نظام اسلامی را در این حوزه پیاده کنیم یا نظام غربی. روش امثال جناب عالی مصداق« کج دار و مریز» است."



این گفتار سند گویایی ست مبنی بر قرار گرفتن سر یک عالم سیاستمدار، مجتهد دانشگاه دیده، بر بدن یک بوزینه،. سیاست پیشه ای که محور اندیشه اش چیزی جزپائین تنه انسان نیست. او هر گونه ارتباط و معاشرت و آمیزش دانشجویان را بستری برای آمیزش جنسی میداند. گویی در غرب اختلاط جنسی سبب آزادی روابط جنسی گردد. بوزینه تنان بر آن تصورند که چون قرآن را میخوانند، نخوانده، همه تاریخ جهان را از جمله تاریخ مبارزات زنان در کشورهای غربی و پستی بلندی های آن آگاه اند، تاریخی که در طی آن زنان پیوسته بسوی رهایی از یوغ مردان و شکستن تابوها فرهنگی گام های بلند برداشته اند. روشن است که به زنان در هر سه دین بزرگ جهان، ستم رفته است و التذاذ جنسی را شرم آورو زشت و گناه آلود می پندارند و آنرا نیز منع نموده اند، مگر بمنظور تولید مثل. اما در کشورهای غربی زنان توانسته اند از دوران تاریکی ، دورانی که مرد ارباب بشمار میرفت و زن رعیت، عاری از هر گونه حق و حقوقی -که هماکنون بر جامعه ی ایران حاکم است- عبور کنند. اگرچه فرهنگ غربی هنوز مرد محور است، اما زنان همدوش مردان در بازار کار و در میدان سیاست و مدیریرت حضور دایمی دارند و در رهبری جامعه نقش اساسی بازی میکند. زنان از مردان در حرفه های مختلف علم و مدیریت.بویژه در تحصیلات دانشگاهی سبقت گرفته اند. در جوامع غربی یک زن میتواند به مقام جنرال در ارتش برسد ، رئیس جمهور و وزیر امور خارجه شود. این زنان در جمع مردان میزیند. دست مردان را میفشرند، با مردان بر سر میز مذاکره و شام و ضیافت می نشیند، اما تا کنون خبری از روابط جنسی آنان با مردانی که تماس دارند بگوش کسی نرسیده است. در یک جامعه ی نسبتا آزاد بوده است که زن توانسته خود را بتدریج و از راه مبارزه به حق و حقوق انسانی خود دست یابد. در غرب چیزی بنام "آزادی جنسی " وجود ندارد. انسان بالغ آزاد است که در باره روابط جنسی خود با جنس مخالف تصمیم بگیرد. این یک حق طبیعی ست نه قانونی. نیاز جنسیت ها به یکدیگر چیزیست نهادین در سرشت انسانی. کی و چه وقت به روابط جنسی بپردازند یک تصمیم فردی و در اتخاذ این تصمیم دارای اراده ی آزاد اند، مفهومی که بوزینه تنی همچون آقای علی مطهری با آن بیگانه است. چرا که او انسان را همچون خود بنده ای بیش که اسیر پائین تنه اش است، نمینگرد. او کمال انسان را نه در آزادی بلکه در صعود به رفیع ترین قله تسلیم و اطاعت، می بیند..



. آقای علی مطهری، از پدر عالم و فقیه و فیلسوف و معمار اصلی جمهوری اسلامی، نقل میکند که:



"اصولًا اگر التذاذهاى جنسى و منظورهاى شهوانى در کار نیست چه اصرارى است که بیرون رفتن زن به این شکل باشد؟ چرا اصرار مى‏ورزند که دبیرستانهاى مختلط به وجود آورند؟"



در اینجا مطهری پدر، قصد نیت و اختلاط جنسیتها را زیر سوال می برد. زیرا که در منظر وی هر گونه اختلاطی بین جنسیت ها تنها میتواند به یک منظور بر قرار گردد: "التذاذ های جنیسی." مرد و زن نه باید به یکدیگر بنگرند، و دست یکدیگر را بفشرند و یا کنار هم بنشینند. همراه هم به کافه و کتابخانه بروند و به مطالعه بپردازند. همه ی این کنشها بزعم مطهری پیر، کنشهایی هستند گناه آلود چون نمیتواند همراه نباشد با التذاذ جنسی. واقعیت آن است که هیچ چیز مثل التذاذ جنسی، بوزینه تنان را بوحشت نمیاندازد. البته بنا بر شریعت اسلامی، از آن میتوانی بهره ور شوی اگر آنرا تابع احکام نکاح و زفاف نمایی آنگونه که الله مقرر داشته است و مراجع بزرگ تقلید از جمله امام خمینی تایید و تصدیق نموده اند. با این وجود التذاذ جنسی را زشت و پلید بشمار میآورند. برای جلوگیری از مظاهر التذاذ جنسی است که حجاب را برای زن اجباری نموده است تا مردان و زنان به اسارت غرایز جنسی خود در نیایند. اگر نبینند، نخواهند. جدا سازی زنان از مردان قرار است که میوه عفت و عفاف بدست دهد.

این در همان حالی است که پیامبر اسلام نماد فرمانروایی ست شهوتبار، چنان اسیر شهوت بود که نتوانست چشم از کودکی 6 ساله بردارد. هیچ زن زیبایی نبود که او نخواهد. مهم نبود که آن زن کیست و با وی چه نسبتی دارد، او را در بر میکشید و به تعداد زنان خود میافزود. آقای علی مطهری بدون شک آگاه از این حقیقت است. اما از زبان پیامبر نقل میکند که چگونه پیامبر، فرمان بر تعبیه دو درب ورودی برای مردان و زنان در مساجد بسازند که مباد تن مردان و زنان با یکدیگر تماس پبدا کند.



آقای مطهری افسوس میخورد که چرا دانشگاه ها تا کنون به حوزه های علمیه تبدیل نشده اند. او البته بر آنست که تمامی جامعه باید تبدیل به حوزه شوند، حوزه های علمیه ای که در ان استادان و دانشجویان و یا علما و فقها و طلبه ها، تسلیم و افتاده. بر شهوت و شکم غلبه یافته و به نماد پاکی و طهارت، تقوا و پرهیزکاری تبدیل شده اند.



اما بوزینه تنان، ابلهانی بیش نیستند که نمیتوانند چشم خود را بگشایند و نتایج زیانبار حجاب و جدایی جنسیت ها را مشاهده نمایند. بوزینه تنان بر آن تصورند که میتوانند با غرایز طبیعی انسان در افتند و با ابزار حجاب، شهوت انسان را به بند بکشند و "عفاف" را بر جامعه حاکم سازند. حال انکه سرکوب غرایز طبیعی لزوما آنها را خاموش و خفته نمیسازد بلکه در خفا و در زیر زمین به زیست میپردازند بدون هیچ قید و بندی. چرا که امری است پنهانی و دور از چشم نظاره گر و بازدارنده ی جماعت، بوقوع می پیوندد. هم چنانکه مصرف و تولید مشروبات الکلی به زیر زمین فرو رفت و به یکی از پر درآمدترین حرفه ها مبدل شد، التذاذ جنسی نیز در اعماق زمین فرو رفته است. روسپیگری دیگر حرفه چند زنان بالغ و عاقل نیست، سن روسپیگری در دوران حکومت حجاب و جدایی زنان از مردان به 13 سال-و شاید هم کمتردر حال حاضر- تقلیل یافته است. دیگر زنان مجرد و تنگدست از اقشار پائین جامعه نیستند که به روسپیگری میپردازند بلکه زنان مزدوج هستند و دانش آموزان و دانشجویان که رسمی و غیر رسمی، دست به تن فروشی میزنند نه برای التذاذ بلکه بمنظور امرار معاش. حجاب بجای ایجاد کار و اشتغال برای زنان، آنها را به فحشا و روسپیگری کشانده است. 32 سال تجربه حکومت اسلامی نشان میدهد که حجاب، فحشا و روسپیگری را سهل و ساده ساخته و بشدت رواج داده است. با چنین نتایج در خشانی است که آقای مطهری اصرار دارد که طرح عدم اختلاط جنسیت ها را در دانشگاه ها پیاده سازی کند.



مضاف بر این، حجاب، زنان را نه تنها از رفتار انزجار آمیز مردان مثل تنه زدن به زنان و توهین و تحقیر و زبان رکیک آن، مصون نداشته است بلکه احساس محرومیت را تشدید نموده و بر غیض و غصب و خشونت ، طرفین نسبت بیکدیگرافزوده است. چرایی افزایش تجاوز بعنف و زورگیری را باید در نظم و انضباط حجاب جستجو نمود، جنایتی که بطور روزانه اتفاق میافتد و هرگز کسی سخنی از آن نگوید. سوء استفاده، تجاوز ضرب و شتم زن، بخشی از زندگی روزمره ی درصد قابل ملاحظه ای از جامعه است. اما بوزینه تنان از آنجایی که نگران پایان سلطه حجاب اند، رای شان بر این قرار گرفت که تجاوز بعنف و زورگیری های اخیر ازجمله واقعه ی خمینی شهر در اصفهان و گلستان را رسانه ای کنند بلکه در کالبد مرده ی حجاب و جدایی جنسیت ها جانی تازه بدمند و با ایجاد ترس و وحشت، سلطه ی حجاب بر جامعه را تداوم بخشند. امام های جمعه هرگز نه زور گیری و نه تجاوز بعنف را نه تنها محکوم نکرده اند بلکه همه ی تقصیرات را در پای "بدحجابی " مینیویسد وآن را عامل قتل و جنایت اعلام میکند. پس لازم است که ملت به هوش باشد و در حرم خصوصی خود جانب احتیاط را بگیرند. مسلم است که اگر زن از سر تا پاخود را پوشانده نباشند، اگر صدای طرب و شادی آنان از دور بگوش مردان برسد، مردان عقل و خرد شان را از دست مینهند و به حیوانی درنده تبدیل میگردند. این زنان هستند که حیوانات درنده را پرورش میدهد نه نظام حجاب و عدم اختلاط جنسیتها که انسان را بحیوان تقلیل میدهد.



بوزینه تنان، حجاب را به نماد عفاف در جامعه اسلامی تبدیل ساخته اند، نمادی ظاهری و میان تهی. موضوعی بسیار جالت برای مبالغه و غلو گویی. حال آنکه در فضای تاریک زیر زمین، هم چنانکه فحشا بیداد میکند و خرید و فروش الکل رواج دارد، بسیاری از رفتار های هنجار شکن- در منظر بوزینه تنان، رواج یافته است که بیانگر رشد فرهنگی ست که روزی جامعه ی اسلامی را از درون منفجر میسازد. این فرهنگ زیر زمینی که دامنه و وسعت آن شناخته شدنی نیست، نه تنها باز ایستادنی نیست بلکه بسرعت در حال رشد است. بوزینه تنان با نشان دادن چهره واقعی شریعت دین اسلامی، شرایط دفن دین اسلام را فراهم آورده است، دینی که در ایران جان گرفت و زنده شد، در ایران نیز بخاک سپرده میشود.



fmonjem@gmail.com

rowshanai.org

مرگ بر رژیم آخوندی عقب مانده ی اسلامی.........

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

سلمان فارسی ، بزرگترین خیانتکار تاریخ ایران را بهتر بشناسیم /کاوشی در باب شکل گیری ساختار اسلام


در این نوشتار ، به بررسی نقش سلمان فارسی در شکل گیری اسلام خواهم پرداخت ، کمی متن طولانی است، اما مطمین هستم از خواندن آن لذت خواهید برد و باور دارم جمع نکات مطرح شده در این نوشتار، شما را عمیقا به فکر فرو خواهد برد.



محمد پیامبر، در حدیثی معروف، درباره سلمان می گوید:

“اگر چیزهایی که سلمان می داند ، ابوذر می دانست ، کافر می شد. “





ابوذر یکی از مهمترین صحابه محمد است، پنجمین نفری است که اسلام آورده است و تا آخر عمر نیز قناعت پیشه کرد و مانند دیگر مسلمین ، غرق فساد و مال دنیا نشد. به دیگر عبارت، ابوذر یک معتقد واقعی به محمد است و هیچ شکی به محمد و پیامبری او نداشته است؛ استحکام ایمان او تا آنجاست که حتی بعد از مرگ محمد و غارت ایران توسط اعراب و بدست آوردن ثروت فروان ، او همچنان زندگی ساده خویش را حفظ کرده است.





براستی مگر سلمان چه می دانسته است که ابوذر با آن استحکام ایمان، در صورت آگاهی از آن کافر می شده است ؟!





برای شناخت سلمان ، ابتدا بایسته و شایسته است که چند نکته اساس را در رابطه با تاریخ ساسانیان بدانیم:





در دوره ساسانیان ، دین زرتشتی به دین رسمی جامعه تبدیل شد (شرایطی مشابه شرایط کنونی اسلام در ایران) و روحانیون این دین ، از قدرت بسیار زیادی در جامعه برخوردار شدند .ناگفته نماند که شاهان ساسانی بنا به منافع خود در زمان مشخص، رویکرد و مشرب تسامح یا سختگیری در قبال دیگر ادیان در پیش می گرفتند.





به عنوان مثال قباد یکم از مزدک حمایت کرد ولی انوشیران مزدک و تمام پیروانش را کشت. یا می بینم که شاهپور یکم از مانی حمایت کرد، اما بهران دوم او را کشت!





دلیل شاهان ساسانی برای تساهل و آزاد گذاشتن پیروان دیگر مذاهب (مخالفت با خواسته موبدان) :

این بود که طبقه بسیار قدرتمند موبدان (آسروان) در زمان ساسانیان وجود داشته است، این طبقه مقتدر بسیاری از اوقات نفوذی بیشتر از شاه داشته است و لذا رقیبی قدر در عرصه سیاست گذاری آن دوران ، محسوب می شده است.با آزاد گذاشتن پیروان دیگر مذاهب، در حقیقت طبقه موبدان را محدود می کرده اند





چرا شاهان ساسانی گاهی بر پیروان دیگر مذاهب سختگیری می کردند و مطابق نظر موبدان عمل می کردند ؟

در ایران آن زمان، رقیب جدی به نام روم داشت که دین رسمی کشور آنها ، مسیحیت بود. با توجه به اینکه برخی پیرو دین مسیح در ایران آن روزگار نیز وجود داشت، وجود دین رسمی زرتشت می توانست به ایجاد اتحاد در جامعه برای مقابله با روم منجر شود





چرای شکل گیری ادیان جدید در زمان ساسانیان (مانی، مزدک و در نهایت اسلام)





در زمان ساسانیان ، ما شاهد به وجود آمدن چندین دین جدید بودیم، که حداقل دو تا از آنان از اهمیت تاریخی بسیار برخوردار هستند، یکی آیین مزدکی و دیگری آیین مانی.





شاید مهمترین دلیل ادیان در زمان ساسانیان این باشد که ساسانیان بعد از شکل گیری دین مسیح به حکمرانی در ایران می پرداختند و در آیین مسیحیت، تاکید شده که بعد از مسیح یک (فارقلیط) ظهور خواهد کرد. (بعضا مسیح را فارقلیط اول می دانند و فارقلیط بعدی را خاتم پیامبران)

به دیگر عبارت، عیسی به پیروانش وعده داده است که بعد از من یک پیامبر موعود خواهد آمد که خاتم پیامبران اسست.





در یک کلام ، وجود مفهومی به نام فارقلیط، باعث شد که در آن دوران افراد زیادی به صرافت ایجاد دین جدید و معرفی خود به نام پیامبر موعود عیسی بکنند. محققین ، تعداد ادیانی که در زمان ساسانی ایجاد شدند را بسیار زیاد ارزیابی می کنند، ما عموم آنها موفق به استحکام دین خود نشدند.









نفوذ گسترده مسیحیت ، باعث شده است که ادعای وجود خانم پیامبران ، بشدت متعبر شود و این اعتبار، وسوسه گسترده ای ایجاد کرده که افراد بسیاری فاصله بین عیسی و محمد به ادعای پیامبری بپردازند، چرا که می توانسته اند با تکیه بر این ادعا، اعتبار اولیه ای را کسب کنند.





در این میان، باید به این نکته توجه داشته که سلمان فارسی با اطلاع از این نکته و آشنایی با ادیان متعدد، براحتی در صدد ایجاد دین جدیدی برآمده باشد.









شاید معروف ترین کسی که چنین کرد ، مانی باشد، او خود را فارقلیط خواند، سپس مزدک با ایجاد تغییراتی در دین مانی ، دست به چنین اقدامی زد ولی هر دو نفر، ناموفق باقی مانند ولی در آخر سر ، این محمد بن عبدالله بود که در شبه جزیره عربستان موفق شد این پیامبری خود را جا بیاندازد.









طبقات اجتماعی در دوران ساسانیان





در دوره ساسانی ، مردم جامعه به چهار گروه تقسیم می شدند





ü روحانیون یا آسروان

ü جنگیان یا ارتیشتاران

ü مستخدمین اداراتی یا دبیران توده ملت (روستائیان و صنعتگران و شهریان)

ü توده ملت





نکته های قابل توجه در ساختار اجتماعی آن دوران :

- امکان این وجود نداشته که کسی از یک طبقه به طبقه دیگر منتقل شود، یعنی یک کشاور همیشه کشاورز باقی می مانده است، و البته فرزندان او نیز کشاورز باقی می مانده اند و کسی که مثلا پدرش کشاورز بوده است، اجازه نداشته است به شغل دیگری در طبقه دیگری اهتمام ورزد.

- تحصیل صرفا برای طبقه خاصی بوده و توده مردم اجازه تحصیل نداشته اند.













مانی که بوده است؟





مانی چهارصد سال قبل از پیامبر اسلام می زیسته است ، او از تلفیق ادیان زرتشتی ، مسیحیت ، بودایی و آیین اسکندر مقدونی ، و دین مندائیان توانست دین جدیدی را عرضه کند. در حقیقت او شاید بعد از محمد موفق ترین کسی باشد که از داستنان پیامبر خاتم النبیین ، توانست استفاده کند و خودش را پیامبر معرفی کند. (دقیقا همان کاری که محمد انجام داد)





می دانیم که مانی در دوران ساسانیان ، گسترش بسیار یافت چرا که در دوره ای مورد حمایت بی دریغ پادشاهان ساسانی قرار گرفت و حتی بعد از کاهش پیروان این آیین ، بسیاری از عقاید این آیین در دین مسیحیت بروز پیدا کرد.





بعد از مانی ، مزدک تلاش کرد با استفاده از افکار مانی و تحریک توده مردم و برابر خواندن همه، به ایجاد آیین جدیدی بپردازد که البته به شدت سرکوب شد.









چرا شناخت مزدک ، مانی و سلمان ، به ما کمک می کند که داستان خلق دین اسلام را به خوبی بشناسیم ؟





مانی و مزدک قد علم کردند، چرا که مسیح گفته بود بعد از من پیامبری خواهد امد که خاتم النبین است

نکته ای که نباید از نظر دور داشت، این است که عموم کسانی که به سمت روحانی، اخوند یا مبلغ مذهبی در می ایند ، بعد از مدتی در می یابند که ان مذهب ، دروغ و سرابی بیش نیست، اما منافع آنها حکم می کند که در قالب مبلغ مذهبی باقی بمانند. چرا که از امکانات اجتماعی بسیاری برخوردار می شوند.





مثال واضح این دسته از اشخصاص ، برخی از مدیران رژیم اسلامی یا اشخاص مرتبط با این رژیم خون آشان هستند ، آنها به خوبی می دانند این رژیم تا چه حد جنایتکار است و حتی در بین دوستان خود نیز به این معترف هستند، اما منافع آنان در ادامه حیات این رژیم است و لذا براحتی به جامعه خیانت می کنند.مشابه این رفتار را در روحانیون می بینیم. فهمیدن دورغ بودن دین اسلام نیاز به هوش خیلی خیلی بالایی ندارد، و به سبب شناخت کاملی که روحانیون از اسلام دارند، آنها خیلی بهتر از مردم عادی ، می دانند که دین آنها دروغی بیش نیست، اما آنها ترجیح می دهند این را انکار کنند و لباس روحانیت را حفظ کنند.









سلمان که بود؟





چیزی که همه بر آن متفق القول هستند، این است که سلمان ، هیربد (آموزگار علوم مذهبی زرتشتی ) بوده است و خانواده او ، بشدت به تحصیل و پیشرفت او اهتمام می ورزیدند.





سلمان فارسی زاده شده در ایران است، درباب محل تولد او احادیث بسیار است، او را متولد رامهرز ، کازرون و اصفهان دانسته اند ، اما احتمال زیاد او زاده شده در کازرون است، چون در نامه ای که منتسب به علی بن ابی طالب است و بدستور محمد پیامبر نوشته است، محمد به صراحت دستور می دهد که خانواده سلمان در کازرون از پرداخت جزیه به مسلمانان معاف هستند :





"...من از خانواده ی سلمان ذلت در پرداخت جزیه، پرداخت جزیه، خمس، مالیات و سایر هزینه ها و تکالیف مالی را رفع نمودم. ( بحار الانوار ج: 18 ص: 135 و 134- المناقب ج: 1 ص : 111)..."

البته یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان ، سلمان را زاده جی در اصفهان ذکر کرده است، و استناد او نیز ، حدیثی از ابن عباس است.





راوندی از ابن عباس روایت کرده:





"....سلمان اهل جی در اصفهان بوده، بیش پدر بسیار عزیز بوده، پدرش بزر روستا بوده است، زرتشتی بوده اند، به سمت خدمتکاری آتشکده درآمده و روزی اتفاق با کلیسایی گذرش می افتد، با دین مسیحی آشنا می شود، سپس به همراه کاروانی به شما می رود، در کلیساهای شهرهای دمشق، شام و موصل با کشیش های متعددی آشنا می شود و اصول دین مسیحیت را می آموزد...."





خلاصه داستان سلمان این است:

بعد از آن سلمان از قافله ای که از حجاز می آمده می شنود که شخصی در مکه ادعای پیامری کرده است. او به همراه قافله ای به سمت مدینه حرکت می کند ، اما اعضای آن قافله ، او را در راه به عنوان برده می فروشند. او به عنوان یک برده وارد مدینه می شود، درحالی که هنوز حتی اسلام در خودم مدینه قوام و استحکامی نداشته است و محمد هنوز اصول دین خود را به کمال نه تعریف کرده بود و نه شکل داده بود.





سلمان قبل از اسلام ، با چند دین دیگر آشنا شده است:





به صورت مشخص می توان دید که سلمان با ادیان زرتشتی ، مانوی (به خاطر نفوذ در ایران آن زمان) و مسیحیت آشنا بوده است.

نکته مهم این است که آشنایی سلمان با آیین مانوی ، او را با ادیان متعددی آشنا می کرده است(از آیین بودا گرفته تا آیین سلوکیان و طایفه اسکندر مقدونی) تا آیین مندوییان.





در مکاتبه ای که بین اسپهبد مازنداران و سلمان فارسی رد و بدل شده ، نشان می دهد که اسپهبد مذکور ، سلمان را مانوی (پیرو آیین مانی) می خواند.





در حقیقت سلمان فارسی، کلکسیونی بی نظیر از اطلاعات در باره ادیان مختلف بوده است.





نکته مهم این است که وقتی یک نفر دیندار، با یک دین جدید آشنا می شود، تازه می فهمد دین خودش مانند آن دین جدید، چقدر مسخره و مزخرف است. تصور کنید یک مسلمان با دین یهودیت آشنا شود، قوانین مسخره این دین ، او را به خنده می اندازد و اگر اندک هوشی داشته باشد، به این خواهد اندیشید که دین خود او نیز ، دینی ابلهانه است و قوانین مضحک مشابه و داستان های مسخره بسیار دارد.





ضرب المثل معروفی درباره یادگیری زبان های خارجی وجود دارد که می گوید: شما وقتی زبان مادریت را خوب خواهی شناخت که یک زبان دیگر را نیز آموخته باشی.





این گفته درباره ادیان نیز کاملا صدق می کند. لذا ، آشنایی سلمان با چندین دین مختلف، او را به صرافت ایجاد دینی جدید می اندازد و زمانی که خبر ادعای محمد برای پیغمبری را می شنود، فرصت را مناسب می بیند که تازشی بر این فرصت داشته باشد.





نکته مهم دیگر درباره سلمان این است که او به چندین شهر مختلف (شام ، دمشق و ...) در پی آشنایی با آیین مسیحیت مسافرت می کند و بی شک با زیر و بم این آیین ، به خوبی آشنا بوده است.





سلمان ادعا می کند محمد بر اساس سه نشانه ، محمد را پیامبر دانسته است:

شاید یکی از مهمترین دلایل قوام اسلام در مدینه، مهر تایید باشد که یک خارجی(سلمان) بر نبوت محمد زد. او با اجرای نقشه ای هوشمندانه ، به اهالی مدینه قبولاند که محمد پیامبر خدا است.





طبق روایات متواتر شیعه و سنی ، سلمان فارسی در جمع مسلمانان ادعا می کند که از کشیشان مسیحی شنیده است که پیامبر اسلام، دارای سه صفت زیر است :





"هدیه را میپذیرد، از صدقه نمیخورد، میان دو کتفش مهر نبوت است"

سپس قبل از اینکه سلمان به اسلام ایمان آورد ، به همگان وانمود کرد که مشغول راستی آزمایی محمد است و در روایتی که از ابن عباس به جا مانده است (و همینطور دیگران) می خوانیم که سلمان گفته است:





"من مقداری آذوقه برای خود جمع کرده بودم، چون شام آن روز شد آن را برداشته به نزد رسول خدا(ص) که در قباء بود آمدم و خدمتش شرفیاب شده و بدو عرضه داشتم: من شنیدم شما مرد صالحی هستید و همراهانت مردمی غریب و نیازمند به کمک و همراهی هستند و اینکه مقداری صدقه پیش من بود که چون دیدم شما بدان سزاوارترید آن را به نزد شما آوردم. این را گفتم و آنچه را همراه داشتم پیش آن حضرت نهادم، دیدم آن حضرت به اصحاب خود رو کرده فرمود: بخورید ولی خودش دست دراز نکرد. پیش خود گفتم: این یک نشانه!

پس برگشتم و چند روزی گذشت و رسول خدا(ص) وارد مدینه شد و من نیز دوباره چیزی تهیه کرده، به نزد آن حضرت آمده بدو گفتم: من چون دیدم شما از صدقه چیزی نمیخوری اینک هدیه ای به نزدت آورده ام تا از آن میل فرمایی. دیدم رسول خدا(ص) خودش خورد و به اصحاب نیز دستور داد بخورند. من پیش خود گفتم: این دو نشانه!

سپس روزی به نزد آن حضرت که به قبرستان بقیع به تشییع جنازۀ یکی از اصحاب خود رفته بود آمدم، من دو لباس خشن و زمخت بر تن داشتم و آن حضرت در میان اصحاب نشسته بود، پس من پیش رفته سلام کردم و به پشت سرش پیچیدم تا شاید مهر نبوت را که میان دو شانه آن حضرت بود ببینم. رسول خدا(ص) که متوجه رفتار من شده بود، مقصود مرا دانست و ردای خویش را پس کرد و چشم من به مهر نبوت افتاد."





سپس سلمان مسلمان می شود و محمد از او می خواهد که برای اهالی مدینه ، شرح حال خویش را باز گوید ( تا همه ببیند محمد واقعا پیامبر خدا است و یک زرتشتی که رفته و مسیحی شده است، حال به او ایمان آورده است)





سلمان چه نقشی در اسلام داشته است!؟

بی شک محمد خود در سفرهایی که با کاروان های تجاری داشته است ، یا بحث هایی که با ورقه بن نوفل (پسرخاله یهودی خدیجه ) داشته است، با دین یهود و مسیحیت آشنا بوده است، اما بی شک مشاور اصلی محمد برای ساخت دین اسلام، سلمان فارسی بوده است و از همین رو است که محمد درباره سلمان می گوید اگر ابوذر از چیزهایی را که سلمان می دانست ، اطلاع داشت ، کافر می شد!





احتمال دیدار محمد و سلمان در شام و برنامه ریزی شریرانه برای ساخت دین جدید

درست در زمانی که محمد در قالب کاروان های تجاری به سمت شام می رفته است، سلمان نیز در شام حضور داشته است. احتمالا سلمان در شام با محمد آشنا شده است و با هم بنای ساخت این دین جدید را گذاشته اند.

به نظر می رسد سلمان فارسی در همان جا فکر پیامبر شدن را به سر محمد وارد کرده است و بعد خودش به صورت یک فرد خارجی به این جمع پیوسته تا بتواند مهر تایید بر پیامبری محمد باشد.





نکات تاریک و بسیار شک برانگیز درباره سلمان

نکته شک برانگیز اول : نامه به خط علی بن ابی طالب و به دستور محمد برای امان دادن به خاندان سلمان.

در این امان نامه که قبل زمان قدرت گیری مسلمانان در مدینه (نهم هجری) نوشته شده است، به خانواده سلمان امان می دهد و آنها را از پرداخت پول خراج و جزیه معاف می کند و همینطور برای آنها شرایط ویژه ای را در جامعه در نظر می گیرد.

به نظر می رسد سلمان فارسی از همان زمان ، از حمله مسلمانان به ایران باخبر بوده است و می دانسته محمد مترصد فرصت است. براستی چه دلیلی وجود داشته که محمد به سلمان فارسی، چنین باج بدهد ؟ جز اینکه سلمان مشاور ارشد او بوده و به او نحوه ساخت دین اسلام را آموخته است؟

در ای سند می خوانیم :



بحارالأنوار ج : 18 ص : 135و 134- المناقب ج : 1 ص : 111:

وَ كَتَبَ (ص) عَهْداً لِحَيِّ سَلْمَانَ بِكَازِرُونَ هَذَا كِتَابٌ مِنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ سَأَلَهُ الْفَارِسِيُّ سَلْمَانُ وَصِيَّةً بِأَخِيهِ «مَهَادِ بْنِ فَرُّوخِ بْنِ مَهْيَارَ» وَ أَقَارِبِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ عَقِبِهِ مِنْ بَعْدِهِ مَا تَنَاسَلُوا مَنْ أَسْلَمَ مِنْهُمْ وَ أَقَامَ عَلَى دِينِهِ. سَلَامُ اللَّهِ أَحْمَدُ اللَّهَ إِلَيْكُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أَقُولَ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» أَقُولُهَا وَ آمُرُ النَّاسَ بِهَا وَ الْأَمْرُ كُلُّهُ لِلَّهِ خَلَقَهُمْ وَ أَمَاتَهُمْ وَ هُوَ يَنْشُرُهُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ ثُمَّ ذَكَرَ فِيهِ مِنِ احْتِرَامِ سَلْمَانَ إِلَى أَنْ قَالَ:«وَ قَدْ رَفَعْتُ عَنْهُمْ جَزَّ النَّاصِيَةِ وَ الْجِزْيَةَ وَ الْخُمُسَ وَ الْعُشْرَ وَ سَائِرَ الْمُؤَنِ وَ الْكُلَفِ فَإِنْ سَأَلُوكُمْ فَأَعْطُوهُمْ وَ إِنِ اسْتَغَاثُوا بِكُمْ فَأَغِيثُوهُمْ وَ إِنِ اسْتَجَارُوا بِكُمْ فَأَجِيرُوهُمْ وَ إِنْ أَسَاءُوا فَاغْفِرُوا لَهُمْ وَ إِنْ أُسِي‏ءَ إِلَيْهِمْ فَامْنَعُوا عَنْهُمْ وَ لْيُعْطُوا مِنْ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ فِي كُلِّ سَنَةٍ مِائَتَيْ حُلَّةٍ وَ مِنَ الْأَوَاقِي مِائَةً فَقَدِ اسْتَحَقَّ سَلْمَانُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ.»ثُمَّ دَعَا لِمَنْ عَمِلَ بِهِ وَ دَعَا عَلَى مَنْ أَذَاهُمْ وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.

ترجمه : .... من از خانواده ی سلمان ذلت در پرداخت جزیه، پرداخت جزیه، خمس، مالیات و سایر هزینه ها و تکالیف مالی را رفع نمودم.

پیامبر(ص) امر کرد که اگر خانواده ی سلمان چیزی از شما خواستند به آنها عطا کنید و اگر نزد شما دادخواهی کردند به داد آنها برسید و اگر به شما پناه آوردند به آنها پناه دهید و اگر خطایی مرتکب شدند از خطای آنها در گذرید و اگر بدی به آنها شد مانع شوید و هر سال از بیت المال مسلمین دویست جامه و صد اواقی به آنها عطا کنید. به تحقیق سلمان از جانب رسول خدا مستحق چنین عنایتی شد. سپس رسول خدا برای کسانی که به این عهد عمل کند دعا و کسی که آنها را بیازارد نفرین کرد. کتابت این نامه را امیر المومنین علی (ع) بر عهده داشت.





نکته شک برانگیز دوم:

چرا در سوره نحل آیه 103، عملا قرآن به این ادعای مخالفین پاسخ می دهد که قران توسط سلمان به محمد آموزش داده نشده است ، چرا که قران عربی است و سلمان عجمی ؟



وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ.

ما مى‏دانيم كه آنها مى‏گويند: «اين آيات را انسانی به او تعليم مى‏دهد!» در حالی كه زبان كسی كه اينها را به او نسبت مى‏دهند عجمی است؛ ولی اين (قرآن)، زبان عربی آشكار است!



این آیه مهر تاییدی بر این است که اعراب معتقد بوده اند سلمان فارسی این دین جدید را به محمد می آموزد.





نکته شک برانگیز سوم :

چگونه سلمان فارسی ، به راحتی و تسلط به زبان عربی سخن می گفته است ؟!





نکته شک برانگیز چهارم:

تا زمانی که سلمان به محمد می پیوندد، تعداد مسلمین بسیار بسیار اندک است، اما با پیوستن سلمان به محمد، این تعداد بشدت افزایش می یابد. این نشان میدهد محمد با حضور استادش، بسیار بهتر عمل می کرده است!





دستوراتی که از ایران باستان و توسط سلمان ، به اسلام وارد شده است:

ü پل صراط ( در زرتشتی به همین شکل موجود است!)

ü نماز (دقیقا به همین شکل پنج گانه در زرتشتی موجود است)

ü معراج محمد ( به مانند عروج میترا در آیین مهر پرستی !)

ü نگرش به وجود روح در اسلام ، به مانند آیین زرتشتی است.

ü وجود محراب در مساجد که به مانند (مهرابه) آیین مهر پرستی است.

ü وجود تسبیح که از آیین بودا گرفته شده (آشنایی سلمان با مانوی، آشنایی با بوداییسم را نیز در پی داشته است، چه آنکه آیین مانوی ، ارتباط تنگاتنگی با بودایسم دارد)





توجه به جمیع نکات مطرح شده در این نوشتار ، ما را بر جمع بندی می رساند که سلمان فارسی ، به شکل مشاور در سایه ، شاید نقشی بالاتر از محمد در شکل گیری اسلام بازی کرده است.









پی نوشت:

البته این را نیز عرض کنم که من به صورت سر فصل این مطلب را اینجا نوشته ام، کل نوشته ام در اینباره بسیار طولانی شده است و شاید در آینده به صورت کتاب آنرا منتشر کنم. فقط در اینجا برای جلب توجه دوستان و خوانندگان وبلاگ به این مهم، این مطالب را به صورت سر فصل تقدیم کرده ام.
بنای یادگار از دوران ساسانی ، یادآور تمدن ایرانیان


۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

خاک بر سر شما با این اسلامتان، بی شرف ها! مردم با سنگ ومشت ولگد به خودروها

جزئیات دستگیری یک خانم و درگیری مردم تهران با ماموران انتظامی......یک خانم جوان محجبه چادری که ازمشاهده این صحنه وحشیگری ماموران به شدت متاثر شده بود فریاد میزد : بی شرف ها ناموس مردم را کجا می برید! شما با این کارها اسلام وحجاب رابه لجن کشیدید...! خاک بر سر شما با این اسلامتان!...

*****
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: امروز یکشنبه 12 تیرماه 90 در جریان برخورد خشن و غیرانسانی ماموران پلیس با یک خانم و دستگیری او در میدان ولیعصر تهران، مردم حاضر در صحنه به مخالفت پرداخته و شعار دادند.



به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و به نقل از یک شاهد عینی، جریان دستگیری این خانم به این شرح است: حدود ساعت 6 عصر امروز در میدان ولیعصر تهران مقابل سینما قدس ماموران گشت ارشاد نیروی انتظامی که با یک خودروی ون ودو دستگاه الگانس در این محل مستقر بودند به خانمی که همراه همسر ومادر وفرزندش در حال عبور بود ایراد گرفته وابتدا ازوی خواستند برای اصلاح حجابش به داخل خودروی ون برود , این در حالی بود که حجاب وی مشکل خاصی نداشت وفقط بخشی از موهایش بیرون بود ؛اما پس از اینکه وی به داخل خودرو رفت به مادر وی اعلام کردند که: شما بروید ما وی راباید به مقرمان (خیابان وزرا )ببریم تا تنبیه شود!!



مادر این خانم که از نیرنگ کثیف ماموران عصبانی شده بود با فریاد به آنان می گفت که :چرا دروغ گفتید...چرا دروغ گفتید...که ماموران با خشونت وی را از خودرو دور کردند وی سپس به طرف خودرو رفته واقدام به باز کردن درب خودرو نمود که با برخورد وحشیانه ماموران مواجه شد., بگونه ای که ماموران زن ومرد از پشت وی را گرفته و روی زمین انداختند وسپس روی اسفالت می کشیدند!!! که موجب شد وی از هوش برود!



همسر خانم دستگیر شده که از مشاهده این صحنه عصبانی شده بود در حالی که فریاد می زد فرزند کوچکش منتظر مادرش است به سمت خودرو یورش برد تا همسرش را رها کند که این بار با برخورد بسیار وحشیانه و غیر انسانی ماموران روبرو شد بگونه ای که ماموران چند نفری شروع به ضرب وشتم وحشیانه وی با لگد وباتون در وسط خیابان کردند!! که یکی از ماموران که گروهبانی فربه بود بیشترین وحشیگری را از خود نشان می داد بگونه ای که سر این مرد را چند بار به سقف الگانس کوبید!!! و سپس این مرد را به داخل الگانس انداختند.



در این حین مردم وعابرین که تجمع کرده بودند ابتدا با برخورد تند مامورین روبرو شدند که از انها می خواستند متفرق شوند... اما وقتی تعداد جمعیت بیشتر شد مردم بطور خودجوش اقدام به هو کردن جمعی ماموران نمودند وبا فریاد ولش کن...ولش کن... قصد رها سازی افراد دستگیر شده را داشتند.

ماموران که ابتدا با نشان دادن باتون مردم را تهدید و از مردم می خواستند متفرق شوند وقتی با فریاد ها وهو کشیدن وشعارها ی :مرگ بر دیکتاتور ... وافزایش شمارمردم روبروشدند بطرزی کاملا مشهود دچار وحشت ودستپاچگی شدند بگونه ای که مامور زن ناجا ازشدت ترس و وحشت به گریه افتاد!!



در این حین ودر حالیکه مسیر خط اتوبوسهای بی آرتی با تجمع مردم بسته شده بود مسافران چند دستگاه اتوبوس نیز پیاده شده وبه کمک مردم شتافتند... درادامه وپس از شدت یافتن شعارها وهو کردن های جمعیت در حالیکه مردم به سمت خودروهای انها در حال حمله بودند ...ماموران وحشتزده خود را در محاصره تعداد زیادی مردم خشمگین دیدند در این هنگام به دستور فرمانده شان با سرعت به داخل خودروها رفته ودر حالیکه مردم با سنگ ومشت ولگد به خودروها انها حمله می کردند با ویراژ بطرز مضحکی اقدام به فرار از دست مردم خشمگین کردند.



فرار ماموران وحشتزده از دست مردم بقدری شتابزده بود که در حین فرار علاوه بر اینکه تا زیر گرفتن مردم پیش رفتند به یک خودروی پراید نیز ابرخورد کرده که خساراتی دید.



مردم خشمگین که شاهد صحنه وحشیگیری دیگری از ماموران حکومت بودند تا حدود یک ربع پس از این فرار بزدلانه ضمن اقدام به شعار دادن : مرگ بر طالبان . مرگ بر دیکتاتور . حجاب زوری نمی خوایم نمی خوایم. طالبان حیا کن مملکتو رها کن. ..,در میدان ولیعصر همچنان تجمع کرده بودند. و با تجمعات پراکنده در نقاط مختلف در مورد این اقدام رذیلانه ماموران با یکدیگر گفتگو می کردند.



نکته جالب اینکه یک خانم جوان محجبه چادری که ازمشاهده این صحنه وحشیگری ماموران به شدت متاثر شده بود فریاد میزد : بی شرف ها ناموس مردم را کجا می برید! شما با این کارها اسلام وحجاب رابه لجن کشیدید...! خاک بر سر شما با این اسلامتان!...

که این سخنان وی با همراهی وتشویق گسترده جمعیت حاضر روبرو شد.

نیروهای مخلص را برای مجلس انتخاب کنید. منظورم گوسفندان است.

صدا و سیمای رژیم: نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به اعضای شوراهای بسیج جامعه پزشکی گفت: نیروهای مخلص را برای مجلس انتخاب کنید،
منظورشان گوسفندان هستند.





۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

سؤالات بوزینه های جنگل مولا

قوه مقننه از ارکان دموکراسی است. وجود یک مجلس آزاد و میزان تأثیرگذاری نمایندگان منتخب مردم در طرح و تصویب قوانین و سیاست های حاکم بر هر کشوری یکی از شاخص های مردمی بودن سیستم حکومتی آن کشور است. در حکومت جهل و جنون و جنایت جمهوری اسلامی هم طبق قانون اساسی قرون وسطایی ولایت فقیه، ارگانی تحت عنوان "مجلس شورای اسلامی" وجود دارد، که به عنوان پارلمان و خانه نمایندگان منتخب ملت به خورد خلق الله داده می شود. هر چهار سال یک بار هم یک سری نمایشات تبلیغاتی تحت عنوان دروغین "انتخابات" برگزار می شود و عده ای از تنور مزدور پروری بارگاه ولایت به روی صندلی های وکالت در مجلس شورای اسلامی پرتاب می شوند تا هر وقت ضرورتی پیش آمد، مسابقه "لبیک گویی" برای ولی فقیه وقیح نظام آخوندی راه بیاندازند. در کنار مال اندوزی شخصی و شراکت در سرکوب مردم و چپاول سرمایه های ملی کشور، که انگیزه اصلی تمامی گماشته گان مجلس آخوندی است، بازار گرمی و راه انداختن جار و جنجال های پوچ و بی محتوا برای سرگرم کردن مردم و منحرف کردن اذهان از مشکلات اساسی مملکت، یکی دیگر از خاصیت های این مجلس فرمایشی است. تمامی سر و صداهایی که طبق روال همیشگی ماه های پایانی مجلس نشینی گماشته گان ولایت، در این اواخر بر سر تصاحب کرسی های باغ وحش نهم بین جناح های رسوای رژیم به راه افتاده است، در همین چارچوب است.







کرسی های مجلس شورای اسلامی کنونی توسط 290 بوزینه مزدور اشغال شده است که همگی از فیلترهای وابسته به وزارت کشور و شورای نگهبان گذر کرده اند؛ فیلترهایی که به هیچ وجه حتی ذره ای شرافت و انسانیت از آنها رد نمی شود. این ارگان های گزینشی آخوندی هفت شرط برای داوطلبان ورود به باغ وحش ولایت گذاشته اند؛ از جمله این شرط ها یکی اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی آن است و دیگری اعتقاد و التزام عملی به اسلام و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه! بنابر این هر کس که از این فیلتر ها گذر می کند در وهله اول انسان بودن خود را از دست می دهد و تنها در قالب بوزینه از مزایای ورود به جنگل مولا بهرمند می شود.







از جمله نمایشات مضحک اخیر بوزینه گان جنگل ولایت طرح سؤال از رئیس جمهور آخوندی، پاسدار احمدی نژاد، است. یکی از بوزینه های محافظه کار، علی مطهری، بانی این طرح بوده است تا با جمع کردن امضا از سایر بوزینه گان، احمدی نژاد را مورد سؤال قرار دهد. در مجموع صد امضا جمع شد و قرار بود سه سؤال اقتصادی، سه سؤال در باره نحوه اجرای قانون، سه سؤال سیاسی و دو سؤال فرهنگی از پاسدار احمدی نژاد پرسیده شود. چند روز بعد اعلام کردند که تعداد امضا ها به کمتر از 75 امضا رسیده است و بوزینه ای به نام روح الله حسینیان ضمن اعلام احتمال منتفی شدن طرح سؤال از احمدی نژاد، گفت:







"این امضاها در روزهایی که نمایندگان از احمدی‌نژاد ناراحت بودند جمع‌آوری شده است و برخی از این نمایندگان در شرایط کنونی مطرح شدن طرح را مصلحت نمی‌دانند؛ ... با توجه به ملاقات اخیر نمایندگان با رهبر معظم انقلاب، قطعا طرح سؤال از رئیس جمهوری مورد رضایت مقام معظم رهبری نیست".







همین ماجرای بی اهمیت امضا کردن ها و امضا پس گرفتن ها به بهترین نحو فرمایشی بودن مجلس آخوندی و بوزینه بودن مزدوران مجلس نشین را ثابت می کند. بوزینه هایی که هیچ اختیاری از خود ندارند و به دلیل اعتقاد و التزام عملی به اصل ولایت مطلقه فقیه باید شبانه روز به ساز سید علی خامنه ای و یا هر ولی فقیه دیگری برقصند. تمامی این سیاه بازی ها بخشی از پروژه بازار گرمی برای نمایشات مسخره موسوم به انتخابات مجلس نهم هستند و گر نه خود این بوزینه گان مجلس نشین بهتر از هر کس دیگری می دانند که در نظام ولایت فقیه، اقتصاد مال خر است، نحوه اجرای قانون را در اعدام ها و سنگسارها در میدان های شهر های ایران می توان روزانه دید و خلاصه در پهنه سیاست و فرهنگ هم جایی برای بوزینه گان پیش بینی نشده است.







پرده دیگری از این نمایش مضحک هم با کمک حامیان استعماری رژیم آخوندی روی صحنه سیاست خارجی به اجرا در می آید. در ادامه سیاست شرم آور مماشات با حاکمان جنایتکار جمهوری اسلامی از جانب دولت آلمان، دولتی که به رغم تحریم ها همچنان یکی از بزرگترین شرکای تجاری آخوندها است، هفته گذشته چهار تن از این بوزینه ها، (سید علی ادیانی راد، علی بنایی، قدرت الله علیخانی و سید جاسم ساعدی) به دعوت پارلمان آلمان به آلمان سفر کرده بودند. سفری پنج روزه که طبق اظهارات سید علی ادیانی راد به منظور تقویت روابط پارلمانی، آشنایی با ساختار پارلمانی دو کشور و همچنین استفاده از تجربیات پارلمانی، قرار بود بی سر و صدا برگزار شود، به دلیل حضور همزمان گروهی از پارلمان اسرائیل در پارلمان آلمان جنجال برانگیز شد. اعضای هیئت اسرائیلی در بیانیه اعتراضی خود از جمله اعلام کردند:







"در حالی که دولت آلمان مدعی حمایت از تحریم های بین المللی علیه ایران است، دعوت از هیئت مجلس ایران که جای شگفتی دارد، این پیام را به ایرانی ها می دهد که می توان تحریم ها را دور زد. ... آنها قابل تحمل نمی دانند که نمایندگان بوندستاگ (پارلمان آلمان) با نمایندگان یک رژیم خونریز دیالوگ داشته باشند."







اینکه نمایندگان پارلمان آلمان چه تجربیاتی را از بوزینه های جنگل مولا می آموزند، سؤالی است که شاید تنها ولی فقیه وقیح رژیم آخوندی بتواند پاسخگوی آن باشد.





میلاد مختوم







سوم ژوئیه 2011

۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

اگر پیامبر امروز در ایران بود، یکی از امور اصلی‌اش... ترور ایراینیان بود و بس.

سایت پارسینه: محمود احمدي‌نژاد صبح امروز در مراسم افتتاح دو پروژه بزرگ در شهرستان چابهار اظهار داشت: خداوند به واسطه وجود پيامبر، درهاي رحمت را به ‌روي بندگانش باز كرد.
با یک نگاه کوچک به کلّ کشورهای عربی میبینیم که بدبخت‌ترین مردم در جهان مسلمانان هستند و تو هم دروغگو یی بزرگ .
به گزارش فارس احمدی نژاد افزود: پيامبر آمد تا فرصت خدايي شدن را و خروج از تاريكي به سمت روز را در اختيار بندگانش قرار دهد و غل و زنجير جهل و تعصب را از پاي عقل و دل بندگان باز و آنان را به اوج عزت راهنمايي كند.
با کدام دستورات؟ با دستور دزدی و تجاوز و کشتار انسانهای بیگناه که مخالفش بودند؟
رئيس جمهور ادامه داد: پيامبر در طول 23 سال مجاهدت حتي يك لحظه استراحت نداشته و سرشار بوده از عشق به انسان‌ها و دلسوزي نسبت به بشريت تا جايي كه خدا گفت: «چرا خودت را براي بندگان خدا مي‌كشي».
. محمد در آغاز خود را در زمره و سلک پیغمبران منسوب به یهود می دید و از اینجا بود که قبلهً نماز خود را سمت بیت المقدس اختیار کرده بود؛ ولی چون نتوانست قبایل عرب یهودی نسبتاً ثروتمند و ذاتاً از نظر دینی نژاد پرست مدینه را به پیامبری و رسالت خویش قانع نماید از در ستیز با ایشان در آمد، خصوصا بعد از حماسهً جنگ خندق که برای کسب مال و منال برای طرفداران فقیر خویش به قتل و غارت و اسارت شقاوتمندانه سه قبیلهً بزرگ یهودی مدینه پرداخت و چنانکه در تاریخ طبری به تفصیل نقل گردیده در مورد بنی قریظه شقاوت را از حد گذراند(صورت وسیعتری دگرگونه ای از این واقعه هم بعد از ناکامی در ادامهً جنگ تحمیلی و صلح جام زهرنوشان در ایران در رابطه با چپگرایان زندانی پدید آمد). ایشان ابتدا از محمد در مقابل بت پرستان حمایت نمودند ولی چون جواب سؤالات دینی شان از وی را که مشکل امّی بودن و ادعای پیامبری را یکجا با خود داشت کاملاً درست نمی دیدند دین و رسالت وی را نپذیرفتند و طبیعتاً در مواردی به مقابله و مجادله با تعلیمات وی بر آمدند و متهم شدند که در جنگ خندق در مقابل تهاجم بت پرستان مکه به مسلمانان مدینه که منجر به باز پس راندن مّکیها توسط مسلمین شد، بر خلاف قرارداد دوستی و اتحادشان با محمد و مسلمین بی طرفی اختیار ننموده و حتی به گونه ای با مهاجمان مکه همکاری کرده اند و بهانهً همین امر سبب و دستاویز سر نوشت دردناکشان گردید. مطابق روایات مسلمین حدود 700 نفر اسیر بنی قریظه را که بعد از حدود 20روز محاصره گشتن در محله هایشان ، مسالمت آمیز تسلیم شده بودند، توسط علی بن ابی طالب و زبیر بن عوام به داوری رئیس قبیله، سعد بن معاذ زخمی مشرف به مرگ که توسط محمد برگزیده شده بود، سر بریده شدند و ریحانه زن زیبای کعب رئیس قبیله بنی قریظه به حرمسرای محمد برده شد. محمد در پی آمد یکسره کردن کار این اعراب یهودی مدینه و حوالی آن با بازگشت به اصل خویش با اختیار قبلهً کعبهً نیاکانش به جای بیت المقدس یهود، اسلام را تبدیل به دین ملی اعراب نمود.
دکتر محمد خزائلی
احمدي‌نژاد تصريح كرد: پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم كار انبيا را به پايان رسانده و كار عروج انسان را آغاز كرده و تكميل كار آن روزي است كه پرچم توحيد و عدالت در سراسر جهان برافراشته شود.
 ۱۴۰۰ سال گذشت و هیچ تغییری بجز پسرفت نبود. بهتره که مسلمانها از آین خواب بیدار شده و با همت خود کاری کنند. فعلا، حداقل چند بار قرآن را بخوانند.
وي ادامه داد: تكميل كار آن تشكيل حكومتي است كه ريشه ظلم و بي‌عدالتي و جهل را در تمام جهان بكند.
پس ا‌و چه کرد؟ دستور دزدی و تجاوز و کشتار؟
رئيس جمهور گفت: جهان كنوني پر از جرم و گناه و كشتن بندگان مظلوم، فساد، تبعيض و تحقير انسان‌هاست، تكميل كار پيامبر وقتي است كه مردي از جنس خودش از آسمان آمده حكومتي برپا كند كه همه انسان‌ها و موجودات در آرامش، امنيت، صلح، محبت و در سايه عدالتش خداپرستي كرده به تكامل برسند.
آیا پیغنبر قادر به تکمیل کارش نبوده ؟ پس برای چه آمد؟ و تو دلقک آنرا تکمیل خواهی کرد.و احمقها یی احمقتر از تو حرفهایت را باور خواهند کرد.
احمدي‌نژاد اضافه كرد: خدا فرزند پيامبر را قرار داد تا بيايد و كار پيامبر را به پايان برساند و كامل كند.
پس باور داری که پیغنبر قادر به تکمیل کارش نبوده ؟
وي تصريح كرد: كشورهاي استكباري زشت‌ترين فرهنگ‌ها، و فرهنگ اومانيستي را كه متكي بر اصالت خودخواهي و شهواني است به پشتوانه پيشرفت صنعتي به دنيا تحميل مي‌كند.
کشورهای اسلامی چه فرهنگی‌ را آورده اند؟ نام چند دانشمند را که جایزه نوبل را آورد را ببر؟ برای کشتن شپش مسلمانان د.د ت را که کشف کرد؟
رئيس جمهور گفت: بطلان آن در مناظره‌ها و بحث‌هاي علمي به اثبات رسيده اما هنوز به زور زرق و برق مادي به خورد مردم دنيا داده مي‌شود.
در کدام بحث علمی؟ مردک دروغگو.
احمدي نژاد افزود: ما با ايجاد پشتوانه‌اي از علم، اقتصاد و آبادي مي‌توانيم يك نمونه عيني در برابر چشم جهان قرار دهيم.
با ايجاد پشتوانه‌اي از علم، اقتصاد و آبادي؟شما سفیهان در ایران چیزی از آنها باقی‌ نگذاشته اید.
وي بيان كرد: ساخت ايران كار مكتبي، ديني و انقلابي است اگر امروز پيامبر در ايران يا هر نقطه ديگري از دنيا بود يكي از امور اصلي كه مورد تأكيدشان قرار مي‌گرفت ساختن آباداني و پيشرفت، ساختن مملكت آباد و توسعه‌ يافته بود.
پیامبر کدام آبادانی را انجام داد که بیایید در ایران انجام دهد؟ مثال بزن ببینیم.کدام طرح کشاورزی ؟ طرح اقتصادی ا‌و چه بود؟ غارت مال مردم؟گسترش عدالت با شمشیر؟
رئيس جمهور ادامه داد: همت شيطان بر جلوگيري از ساخت و ساز ايران است و به هزار بهانه و بازي سياسي از اطراف دنيا در تلاش است تا از پيشرفت ايران جلوگيري كند.
شيطان تویی و خامنه یی و پیامبر. قبول نداری کتابش را خوب بخوان.
احمدي‌نژاد خاطرنشان كرد: از مراكز شيطانيان اطلاعاتي در دست است كه مي‌گويند بايد از پيشرفت علمي، صنعتي و اقتصادي ايران جلوگيري شود، بهانه‌هاي اصلي حتي ماجراي يازده سپتامبر، حمله به عراق، افغانستان و پاكستان همه در نهايت با هدف ضربه‌ زدن به ايران صورت مي‌گيرد اما ايران توان و ظرفيت رسيدن به قله‌هاي پيشرفت را دارد.
از مراكز شيطانيان اطلاعاتي در دست است ؟ مردک دیوانه دکانت و دکانتن را جمع کنید و بروید به همان مدینه تان و ایرانیان را راحت بگذارید.
وي اضافه كرد: شيطان مي‌خواهد با توهين و بدگويي از خادمان ولايت ايران ما را از مسائل اصلي منحرف كند.
شماها خادم نیستید. خائن هستید.
احمدي‌نژاد گفت: ملت ايران نياز به رفاه دارد، همچنين بايد عدالت برقرار و حاكم شود، همه طراحي‌هاي شيطان در راستاي ايجاد سستي و بيكاري در ايران است اما پيروان قرآن، پيامبر و شرف و عزت انسان امروز مأموريت دارند شبانه‌روز براي ساختن ايران تلاش كنند.
شما خائنان به ملت ایران بفرمایید گورتان را از ایران ‌گم کنید.لطفا یادتان نرود که آخوند ها و عرب پرست‌ها را هم با خودتان ببرید. با وجود مفتخور‌هایی‌ مانند شما رفاه نیامد.
وي ادامه داد: دشمنان در سال گذشته اعلام كردند تحريم‌هاي فلج كننده در ايران اعمال مي‌شود و با تمام توان تلاش كردند اما سرعت ما بيشتر شد و آنان ناكام ماندند.
دشمن ایرانیان شما هستید. عرب است که به ایران حمل کرد و همه چیز را از ما گرفت و ذلت به ما داد. قران است که که ما ایرانیان را مجوس می‌نامد و ذلیل عرب. مردک اگر ایرانی‌ هستی قران را به فارسی بخوان.
خدایی که خودش میگوید مکار است آیا لیاقت خدایی دارد؟
خدایی که دستور کشتار میدهد لیاقت خدایی دارد؟
خدایی که دستور دزدی میدهد و سهم یک پنجم میخواهد لیاقت خدایی دارد؟
نفرین بّر آن خدا.


درود بّر خدای ایران.

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

محمد نوریزاد: در فردایی که زیاد دور نیست، روسری های اجباری را از سر بانوانمان برخواهیم داشت

خبرنگاران سبز: محمد نوریزاد در تازه ترین مطلب خود اینگونه نوشت:

روزگار، که بی تابانه چشم به راه فوران خصلت های ناب انسانی ماست، درست درهمین نزدیکی ها پای می کوبد.

در آن روز، که دور نیز نیست، ما، قدر همدیگر را خواهیم دانست. به روی هم لبخند خواهیم گشود. به آبروی تک تک هم، و به آبروی کشورمان بها خواهیم داد. از جوانان و نسل های آسیب دیده ی خویش پوزش خواهیم خواست. و آنان، بزرگوارانه ما را خواهند بخشود.

فردا، که زیاد دور نیست، مردان و زنان رنجیده و قهرکرده و رفته ی ما، به سرزمین مان بازخواهند گشت.

و ما، در معابرشهر، به یمن ورودشان پایکوبی خواهیم کرد.

به شوق تماشای روی گل شان، طاق نصرت خواهیم بست. و دسته گل هایی از غرور، به گردنشان خواهیم انداخت.

و التماسشان خواهیم کرد که اگر می توانند، ما را ببخشایند، و اگر آتشفشان نفرتشان راهی به بخشایش ندارد، برای فرونشاندن آن، به صورت ما سیلی بزنند، و به صورت های سیلی خورده ی ما آب دهان بیاندازند. شعله های سرکش نفرتشان که فرو نشست، بر فرش قرمز دل های ما پای بگذارند، و مام بی تاب وطن خویش را در آغوش کشند.

در فردایی که زیاد دور نیست، کمونیست های سرزمینمان، کرسی تدریس خواهند داشت. با هم، در بهترین نقطه ی تهران، برای سنی های سرزمین مان، مسجد خواهیم ساخت.

روسری های اجباری را از سر بانوان مان برخواهیم داشت. به حجاب بانوان باحجابمان، بیش از پیش احترام خواهیم گذارد.

و از مردان و بانوان مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی، بخاطر تلخ نوشی های این سالهای پس از انقلاب، پوزش خواهیم خواست.

فردا که زیاد دور نیست، در قم، و در هر کجا، برای دراویش مان، خانقاههایی مفصل خواهیم ساخت. و پریشان موی و پیاده پای، به هر کجای کشورمان خواهیم رفت، و از بهاییان سرزمین مان، بخاطر سالها آسیب و دربدری و ظلم، دلجویی خواهیم کرد، و در پرداخت خسارت مالی و جانی به هر آن کس که از ما و پدرانمان آسیب دیده، شتاب خواهیم کرد.

در همین نزدیکی ها، پیش پای نخبگان و برجستگان مطرود سرزمین خویش بر زمین خواهیم نشست. و برای چرخش چرخ نخبگی در سرزمین مان، دست به دامانشان خواهیم شد.

و شایستگان آنها را به پذیرش مسئولیت های حساس کشورمان ترغیب خواهیم کرد.

در یک اجتماع شورانگیز و میلیونی، مقصران و خطاکاران خویش را، دست بسته، به پیشگاه مردممان خواهیم آورد تا با آنان، هرآنچه خود صلاح می دانند، همان کنند. و مردمان ما، در آن روز، آنقدر از میوه های درخت فهم تناول کرده اند که میوه ی تلخ « تقاص» را دور بیاندازند.

در روزی که زیاد دور نیست، آبروی رفته ی ایران و ایرانیان را درهمه جای جهان، ترمیم خواهیم کرد. و به همگان نشان خواهیم داد که ایران و ایرانی، جز به افراختن پرچم پاکی و درستکاری و فهم، به چیزی دیگر چشم ندارند. به همه ی جهانیان نشان خواهیم داد که درنگاه فهم ما، مردمان بی گناه اسراییل، و شیعیان جنوب لبنان، یکسان اند.

در همان روزی که زیاد دور نیست، از قانون عذر خواهیم خواست. و از شرم این که از او در این سالها، مضحکه ای جهانی پرداخته ایم، سر به زیر خواهیم برد، و به او قول خواهیم داد که به حرفش گوش کنیم و به اجرای همه جانبه ی بایدها و نبایدهایش همت ورزیم.

به او قول خواهیم داد که سینه اش را با رعایت زشتکاری ها و ویژه خواری خواص، نخواهیم خراشید، و بساط و حیات هزار فامیل را برخواهیم چید.

قدر شهدا و آسیب دیدگان و مدافعان راستین خود را خواهیم دانست، و از باب نمونه، به در خانه ی خالقی پورها (پدر و مادر سه شهید) و به درخانه ی شهید همت و شهید باکری خواهیم رفت و به آنان خواهیم گفت : ما آنقدر فهم داریم که قدردان گوشه ی کوچکی از رنج شمایان باشیم.

برای آبادانی ایران عزیز، جانانه کار خواهیم کرد. تنبلی ها و مصرف فراوان را کنار خواهیم گذارد. و اعتیاد و هرزگی های همه جانبه را در مذبله های دره های دور دفن خواهیم کرد.


روزی که زیاد دور نیست. روزی که در همین نزدیکی هاست.

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

ذوالنور: رأی به احمدی‌نژاد، انتخاب بین افسد و فاسد بود!

وقتی کس دیگری جز افسد و فاسد برای ریاست کشور نداشته اید، آیا همان وضعیت زمان آخوند بزرگ نیست که کسی‌ جزٔ عثمان و علی‌ نبود؟
یکی برده فروش پیرزنها ی پیر برای بدست آوردن طلای آنها که آخوند بزرگ به عنوان غنیمت جنگی به ا‌و میداد.
دیگری قاتل بیش از ۵۰۰ نفر در بازار مدینه به دستور آخوند بزرگ که در بین آنها بچه‌های کوچک ۱۲ ساله بیگناه بود.






۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

از مسلمانان خواهش می کنم: متن فارسی قرآن را بخوانید!

وقتی اول کار که چشمتان به عنوان مطلب خورد تعجب کرده باشید و از خودتان
پرسیده باشید که این دیگر چه جور بی دینی است که اینقدر اصرار دارد که ما

قرآن خودمان را که البته برای خودش به هیچ وجه ارزش ندارد را با دقت

بخوانیم و در معنی فارسی آن دقت کنیم.



ولی از نظر من راه شناخت دقیق اسلام و مبارزه معقول با آن و پی بردن به ماهیت واقعی دین اسلام همین است.



تجربیات

من در گفت و گو با دوستان مسلمان به من ثابت کرده که یکی از مهم ترین

دلایل تاکید افراطی مسلمانان بر دینشان و نپذیرفتن دیدگاه های مخالف دین

نخواندن متن فارسی قرآن و دقت نکردن آنان در معنی فارسی آن است



شاید

برایتان جالب باشد که اینبار بی دینان با پیامبر اسلام و امامان شیعه هم

صدا شده اند و خواستار تلاوت قرآن مجید البته اینبار به زبان فارسی اند.



آیا تا حالا از خودتون نپرسیده اید چرا روحانیون شیعه وسنی تاکید زیادی بر خواندن

متن عربی قرآن دارند و مسابقات و جشنواره های مختلفی را فقط برای خواندن

با صدای زیبا از روی متن عربی قرآن برگزار می کنند؟ چرا معمولا به خواندن

از روی متن ترجمه شده قرآن به زبان های مختلف بهایی داده نمی شود و به جای

آن تاکید عجیبی روی انتشار قرآن های رنگارنگ با خط عثمان طاها می شود؟



البته گاهی اوقات بعضی روحانیون خواندن آیات قرآن به زبان مادری را

مفید می دانند ولی عملا هیچ حمایتی از تلاوت این کتاب به زبان مادری در

مساجد و مدارس به عمل نمی آورند همه ما تجربه ایستادن های طولانی در سرما و

گرما سر صف صبح مدارس که فقط برای خواندن قرآن آن هم به زبان بی گانه عربی

برپا می شد را داریم. آن هم برای کودکان خردسال دبستان که مدرسه آمده

اند تا زبان فارسی خود را یاد بگیرند و هنوز حتی به آن هم مسلط نیستند.

جالب تر اینکه حتی در دوره های بالاتر هم کمتر کسی معنی قرآن عربی را می

فهمد و به آن توجه می کند.



این

همه تاکید برای خواندن قرآن به زبان غیر قابل فهم عربی برای عموم چیست؟

آیا قرآن مطالبی دارد که عموم مردم نباید از آن باخبر شوند؟ چرا

آیاتی که از قرآن در کتاب های دینی و قرآن مدارس موجودند همگی یا در مورد

توحید و بهشت و جهنمند یا داستان زندگی پیامبران را بازگو می کنند عملا هیچ

صحبتی از آیات دستور به سر بریدن و برده داری و زن ستیزی این کتاب نیست؟



تعداد

بی شماری از مسلمان قرآن خوان از وجود این گونه آیات قتل وکشتار به کلی بی

خبرند و وقتی از این سری آیه های جنایی قرآن برایشان می خوانی همچین با

تعجب نگاهت می کنند که انگار داری این ها را از خودت می سازی!



این

جا تعدادی از آیه های قرآن که در مورد دستور به آدم کشی و قتل دگر

اندیشانند لیست شده اند تا با این گونه آیات که تعداد قابل توجهی از آیات

این کتاب را تشکیل می دهند آشنا می شویم:



سوره توبه آیه 123



يَا

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ

الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ

مَعَ الْمُتَّقِينَ.



ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!







سوره محمد آيه 4



فَإِذا

لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا

أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا

فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ

لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ

قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.



چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید.

و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به

منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم

خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به

یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل

نميکند.



فیلمهای پیاده شدن این دستور قرآن را در بخش جنایات اسلامگرایان مشاهده کنید.



سوره انفال آیه 39 صفحه 182



وَقَاتِلُوهُمْ

حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ

انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ .



با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين همه دين خدا گردد پس اگر باز ايستادند ، خدا کردارشان را می بيند.



سوره احزاب آیه 61 صفحه 427



مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا.



اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند.



سوره مائده آیه 33



إِنَّمَا

جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي

الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ

أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ

ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ

عَظِيمٌ.



سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشندجز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلافجهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و درآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت



فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید - قطع کردن دست و پا طبق دستور قرآن



سوره مائده آیه 38





وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.



و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خداببريد و خداوند توانا و حكيم است. فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید. – شکنجه، دست قطع کردن در عراق







سوره التوبه آیه 28 صفحه 192



يَا

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ

يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ

خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء

إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.



ای

کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد

الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش

بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.



سوره التوبه آیه 29 صفحه 192



قَاتِلُواْ

الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ

يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ

الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ

عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.



کسانی

را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که

خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.



سوره النساء (زنان) آیه 89 صفحه 93



وَدُّواْ

لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ

مِنْهُمْ أَوْلِيَاء حَتَّىَ يُهَاجِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِن

تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ

تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا.



دوست

دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید.

پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و

اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید



سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179



إِذْ

يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ

الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ

فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.



و

آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به

پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان

بزنید و انگشتانشان را قطع کنید



سورهُ توبه آیه 5 صفحه 188



فَإِذَا

انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ

وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ

مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ

فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.



پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد.

و آنها را دستگير و محاصره كنيد . و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه

توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه

خدا آمرزنده و مهربان است.



سوره توبه آیه 12 صفحه 189



وَإِن

نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي

دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ

لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ.



اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند



سوره ماده گوساله(بقره) آیه 191 صفحه 31



وَاقْتُلُوهُمْ

حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ

وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ

الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ

فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ.



هرجا که آنها را بیابید بکشید

و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در

مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند

بکشیدشان که این است پاداش کافران. این آیات برگرفته از زندیقند







به امید اینکه یک روز مسلمانان از خواندن متن عربی قرآن دست بکشند و به معنای فارسی آن هم توجه کنند



پیامبر چگونه با عایشه زن ۹ ساله خود سکس می کرد؟

تعجب نکنید پیامبر اسلام با یک کودک ۹ ساله ازدواج کرده بود و با وی تماس جنسی بر قرار می کرد! این جا تعدادی از روایات در این مورد جمع آوری شده اند برای اطلاع بیشتر می توانید روی مقاله ها کلیک کنید و در مورد سن عایشه و زنان دیگر پیامبر اطلاعاتی به دست آورید



ﺷﺒﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ

ﺭﺍﻧﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﮐﻦ،ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮﺩﻭ

ﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﮐﺪﻡ،ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭼﺎﻧﻪ ﻭ

ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺭﺍﻧﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ.

ﺳﻨﻦ ﺍﺑﻮ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﮐﺘﺎﺏ1ﺷﻤﺎﺭﻩ0270



ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ

ﺩﺧﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ،ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ

ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.

ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﭘﻮﺷﯿﻨﻪ7ﮐﺘﺎﺏ71

ﺷﻤﺎﺭﻩ660



ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﻦ ﺁﺏ ﻣﻨﯽ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ

ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺎ

ﻧﺎﺧﻨﻬﺎﯾﻢ ﻣﯿﺘﺮﺍﺷﯿﺪﻡ)ﺗﺎ ﭘﺎﮎ ﺷﻮﺩ.(

ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﮐﺘﺎﺏ2ﺷﻤﺎﺭﻩ572



ﻫﺮﮔﺎﻩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ

ﮐﻨﺪ،ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﺯﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﻨﻢ،

ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩ

ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﭘﻮﺷﯿﻨﻪ1ﮐﺘﺎﺏ6ﺷﻤﺎﺭﻩ

299



عجب پیامبری واقعا عجب الگوی خوبی بوده!

بررسی تعدادی از خرافات قرآن(مقاله کامل)


از نظر قرآن خورشید و ماه در بین طبقات آسمان قرار دارند (نوح/15) و سایر ستارگان، زینت آسمان پائینی هستند(صافات/6)؛ پس برای رفتن به ماه باید از تمام ستارگان آسمان عبور نمود. آیا داستان جن، چیزی جز خرافه است؟ در همین داستان خرافی، خرافات بسیاری را مشاهده می‌نمائیم که پرتاب شهاب سنگ از سوی الله، برای زدن به جن ها، استراق سمع نمودن جن ها از دربار الهی و روی صندلی نشستن در کنار آسمان، نمونه‌ای از این خرافات است(جن/9)و صافات/9 )و ادامه‌ی آیات. همچنین لمس نمودن آسمان از سوی جن ها(جن/8) آیا این خرافه نیست که در زیر زمین ، جائی به نام ثری (طه/6)که زمین بر آن قرار دارد ، الله را سجده میکند قرآن تصور می‌کند که ماه باریک و کلفت می‌گردد (یس/38) و با حرکتش به دور زمین، الله را سجده می‌نماید. ستارگان هم الله را سجده می‌نمایند، زیرا به دور زمین در حرکتند . اما قرآن هرگز نگفته است که زمین ، الله را سجده می‌نماید، زیرا تصور می کند زمین ثابت است. اگر الله آسمان را رها نماید، بر روی زمین سقوط می‌کند (فاطر/41) و این الله است که آسمان را نگه داشته تا بر زمین نیفتد، پس او را شاکر باشید(حج/65) ضمنا هر لحظه ممکن است تکه‌ای از آسمان بر زمین بیفتد(طور/4) از دید قرآن ، زمین و آسمان در ابتدا به هم چسبیده بودند ،که الله آسمان را بلند کرد و آنرا بالا برد (انبیاء/30) ابر از آسمان میروید(نمل/25) و در آسمان دریائی است شیرین به نام معصرات که باران از آنجا می‌بارد. ، که باران از آنجا میریزد(عم/14) و از برخورد این دو دریاست که مروارید و مرجان درست تشکیل می‌گردد. این همان اعتقاد قدماست که بیان می‌شود، مروارید از برخورد قطرات باران، بر دهان صدفها شکل می‌گیرد(این اعتقاد را شایدهنوز بابا بزرگ شما هم داشته باشد) (رحمن/22) و آیات قبل و بعدش.. در ضمن به این ادعا که رب المشرقین و رب المغربین، دلیلی بر کروی بودن زمین است، پاسخ داده خواهد شد.در ادامه قرآن می گوید خورشید و ماه بسیار دورتر از سایر ستارگان هستند ( صافات/6) قرآن می‌گوید که ما آسمان (و نه آسمان های) دنیا را به ستارگان زینت دادیم: إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان دنیا (منظور قرآن پائينی است ) را با ستارگان تزيين كرديم. در این آیه گفته شده که ستارگان زینت آسمان هستند و تمام ستارگان، در آسمان دنیا(پائین) قرار دارند. درسوره فصلت/12 نیز عینا به این مسئله اشاره شده: فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را مي‏خواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان دنیا (پائين) را با چراغهاي (ستارگان)( اگر واقعا منظور ستاره باشد) زينت بخشيديم و به وسیله پرتاب شهاب سنگها از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا. اما: أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/14) آيا نمی بینید چگونه خداوند هفت آسمان را يكي بالاي ديگري آفريده ؟ وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15) و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائي، و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است می‌گوید که ماه را در بین این طبقات، نور و خورشید را فانوسی روشن قرار داد که تاریکی را ازبین می‌برد. با اندکی تامل در این آیات، متوجه می‌شویم که که خورشد و ماه در بین طبقات آسمان هستند، نه در طبقه‌ای از آسمان که سایر ستارگان قرار دارند. پس کل ستارگان دنیا، در پائین‌ترین آسمان، قرار دارند. لذا برای رفتن به کره‌ی ماه، باید از تمام ستارگان عبور نمود و همچنین باید از آسمان دنیا گذشت، البته این موضوع از نظر خود قرآن، غیر ممکن است؟ به خرافه‌ای دیگر در مورد جنها توجه فرمائید. این یکی شاه خرافات است بخوانید و لذت ببرید: نگهبانان آسمان با شهاب سنگ , جن ها را می‌زنند. برخی از جنها که تازه مسلمان شده بودند به پیامبر اسلام تعریف می‌کردند که پیش از آمدن اسلام، ما(جن ها) آزاد بودیم که با سوار شدن بر کول همدیگر، تا آسمان طبقه‌ی هفتم پیش رویم(چه قدرتی!)؛ پس از لمس آسمان, اقدام به استراق سمع می‌کردیم و به مردانی از اهل زمین که به ما پناه می‌بردند، این اطلاعات را منتقل می‌کردیم. آنها با استفاده از این اطلاعات غیبی، به گمراه کردن دیگران مشغول بودند. الله هم در آنها سرکشی را زیاد کرده بود. تا اینکه یک شب که مانند همیشه، برای استراق سمع اقدام به سوار شدن بر روی هم نمودیم, همینکه بالا رفتیم، با شهاب سنگهائی مواجه شدیم و دیگر توانائی رسیدن به آسمان را نداشتیم؛ ما نمی‌دانستیم که الله برای زمین خیری می‌خواهد یا شری در راه آنهاست. با شنیدن صدای قرآن، دانستیم که الله برای ساکنان زمین (جن و انس) خیری در نظر گرفته که آنها را هدایت نماید؛ لذا به شما(محمد) ایمان آوردیم؛ البته قاسطون ما ایمان نیاوردند، الله هم برای آنها جهنم مهیا نموده است. داستان زیبایی بود! در این جا توجه شما را به آیات مورد نظر در متن قرآن جلب می کنم:



(آیات نخست سوره ی جن): ।قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا (جن/1) بگو به من وحي شده است كه جمعي از «جن» به سخنانم گوش فرا داده‏اند، سپس گفته‏اند: ما قرآن عجيبي شنيده‏ايم! يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا که به راه راست هدايت مي‏كند، لذا ما به آن ايمان آورده‏ايم، و هرگز احدي را شريك پروردگارمان قرار نمي‏دهيم। وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا و اينكه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براي خود همسر و فرزندي انتخاب نكرده است وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا و اينكه سفيهان ما درباره الله سخنان ناروا مي‏گفتند وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا و اينكه ما گمان مي‏كرديم كه انس و جن هرگز دروغ بر الله نمي‏بندند وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى‏بردند و بر سركشى آنها مى‏افزودند وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا و اينكه آنها گمان كردند همانگونه كه شما گمان مي‏كرديد كه خداوند هرگز كسي را (به نبوت) مبعوث نمی کند وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا و همانا ما می نشستیم که در مکانی که جایگاه نشستن بود و گوش (به حرفهای داخل آسمان) میدادیم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهاب سنگي را در كمين خود مي‏يابد وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا و ما نمى‏دانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت‏خواسته است وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن و ما فرقه‏هايى گوناگونيم وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا و ما مى‏دانيم كه هرگز نمى‏توانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى [پاداش] و سختى بيم ندارد وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.



نکته‌ای که در آیات بالا جالب این است که جن ها در کنار آسمان، صندلی داشتند و با نشستن بر آنها، آسمان را لمس می‌کردند. چه خرافه ای بالاتر از این داستان؟ همچنین در سوره‌ی صافات به ای مسئله اشاره می‌کند:



إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/7) ما آسمان دنيا را با ستارگان زینت دادیم ‏ وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/8) و از هر شيطان سركشى محفوظ داشته‏ايم‏ لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ(صافات/9) به [اسرار] ملأاعلى گوش نتوانند داد و از هر طرف به سویشان (با شهاب سنگ) پرتاب میشود دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/10) به راندنى سخت، و عذابى پاينده [در پيش‏] دارند إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/11) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی درخشان به سویش پرتاب میگردد।



آیا این خرافه نیست که بپذیریم، الله شهاب سنگ را به قصد زدن به جن ها پرتاب می‌نماید؟من در مورد این خرافه تحقیقاتی کردم جالب است که به نوشته هایی برخوردم که این اعتقاد خرافی را که در زمان قاجار بسیار هم معروف و عامه پسند بوده را شرح داده بودند! باورش سخت است ولی واقعیت دارد در کتاب کویر دکتر علی شریعتی به این موضوع اشاره شده و همچنین کویر نشینان به این خرافه کاملا معتقد بوده اند دلیل اعتقد راسخ آن ها مشهده کردن این مطلب با چشم خودشان بوده چونکه آسمان کویر صاف است و شهاب سنگ ها کاملا قابل رویت اند بیچاره ها بعد از هر شهاب سنگی که به جو برخورد می کرده فریاد الله اکبر سر می دادند و شادی می کردن که الله یک جن دیگر را هم زد! توجه کنید که پیامبر ما هم در کویر عربستان می زیسته! توضیحی اضافه نمی‌دهم داوری با شماست.از نظر قرآن حرکت خورشید باعث پیدایش شب و روز می‌گردد, در یس/37و 38 به روشنی به این امر اشاره شده:



وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم و خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير الله قادر و دانا است وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ وبراى ماه منزل‌هايى معين كرده‏ايم تا چون شاخك خشك قوسی شکل خوشه خرما برگردد ِ



/قرآن تصور میکرد که خود ماه باریک می‌گردد) قران در ادامه خورشید را مانند ما تصور می‌نماید که در فلک(فضای مدور) در حال گردش است:



لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/40) نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند.



پس ازبحث چگونگی پیدایش شب و روز , بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش یا محل سجده کردنش یا طبق قول بعضی ها دائما در حرکت است , تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد در حرکت است؛ دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:



”خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ آسمانها و زمين را به حق آفريد، شب را بر روز مي‏پيچد، و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد، هر كدام تا اجل مسمی (مدتی معین) به حركت خود ادامه مي‏دهند، آگاه باشيد او قادر بخشنده است .



।همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:



للّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ الله همان كسي است كه آسمان را بدون ستونی که می بینید(همانگونه که میبینید) نسیت آفريد سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند كارها را او تدبير مي‏كند آيات را تشريح مي‏نمايد تا به لقاي پروردگارتان يقين پيدا نمائید.



اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایره‌ای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین می‌گردد, پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد. الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا, راهمان را گم نکنیم:



وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ।انعام/97) و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا را به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان كرده‏ايم



همه‌ی ستارگان مشغول سجده کردن الله هستند:



أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ حج/18 آيا نديدي كه سجده مي‏كنند براي الله تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، اما بسياري ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمي است، و هر كسي را الله خوار كند كسي او را گرامي نخواهد داشت، خداوند هر كار را بخواهد انجام میدهد!



سجده‌ی ماه، خورشید و ستارگان، هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین، به پائین ترین جائی که خورشید در هنگام گرش بدور زمین, به آن نقطه می‌رسد و زمین بر روی آن قرار دارد می‌رسند.قرآن با اصرار اعتقاد دارد زمین بر روی پدیده‌ای موهوم به نام ثری قرار دارد. البته شاید خیلی‌ها ندانند که ثری کجاست. قرآن در طه/6 دقیقا به این نقطه اشاره کرده است:



لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى برای اوست (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.



اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده میکند, زیرا زمین را ثابت می‌داند:



وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ رعد/15همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند از روي اطاعت يا اكراه و همچنين سايه‏هاي آنها – هر صبح و عصر – براي خدا سجده مي کنند. اگر الله آسمان را رها کند , روی زمین می افتد!



باور ن: الَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ حج/65 آيا نديدي كه الله آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتي ها به فرمان او بر دریا حركت مي‏كنند و آسمان را نگه مي‏دارد تا بر زمين، فرو نيفتند مگر به اذن او الله نسبت به مردم رحيم و مهربان است ا نَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا فاطر/41 همانا الله است که گرفته است آسمانها را که بر روی زمین نیفتد و اگر افتادند, کیست غیر از خدا این دو را یگیرد اوست آمرزنده ی بردبار؟



آسمان طبق قرآن، دارای جرمی است که هر آنگاه ممکن است تکه‌ای از آن به زمین بیفتد خرافه بیشتر از این؟ حالا چرا قرآن این قضه را مطرح می کند جوابش را بخوانید: زمانیکه پیامبر اسلام، شروع به دعوت مردم به اسلام نمود؛ دگراندیشان ( کفار) می‌گفتند که اگر شما راست می‌گوئید؛ از الله بخواه تا تکه‌ای از آسمان را پائین بیندازد. قرآن در پاسخ آنها گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را مشاهده نمودید، خواهی گفت که ابری است متراکم:



وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ و اگر ببینند که تکه ای از آسما در حال سقوط است مى‏گويند ابرى متراكم است



। خب حالا با هم خرافه بعدی را بررسی می کنیم: ابتدا آسمانها به زمین چسبیده بودند! از نظر قرآن، ابتدا زمین را آفریده شد و سپس الله بر روی زمین قرار گرفت و آسمان را خلق نمود, در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند, سپس آنرا (آسمان ) بالا برد در سوره نازعات/30 و آیات قبل از آن (ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها / رفع سمکها و سواها ) این موضوع را قرآن آشکارا در انبیاء/30 می‌گوید:



أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ آیا کفار ندیدند(نمیدانند) که آسمان و زمین(نه زمین ها) (در ابتدا) به هم چسبیده بودند, پس ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى‏آورند



। این این آیه، نشان می‌دهد که همگان چنین تصوری از آسمان را داشتند ، زیرا قرآن این را علم می‌نامد. در آن زمان طبق بعضی از اسطوره‌های یونانی , گمان می‌کردند که آسمان و زمین در ابتدا به هم چسبیده بودند و سپس یکی از اله های آنها, آن دو را از هم جدا کرد. ابر از دریای آسمان (معصرات) می‌روید این هم یکی دیگر از خرافات اسلامی. الله آب باران را مسقیما از دریای آسمان (معصرات ) نازل می‌کند:



وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا(عم/14) اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد , یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان , دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش باران آفریده شده است: هیچنین یکی از این دریاها شیرین و یکی دیگر شور می‌باشد: وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا فرقان/53 اوست كسى كه دو دريا را به سوى هم روان كرد اين يكى شيرين [و] گوارا (دریای آسمان که آب باران از اوست ) و آن يكى شور [و] (دریای زمینی ) است و ميان آن دو مانع و حريمى استوار قرار داد



بر طبق همین آیه، الله معتقد است آب باران از دریای آسمان سرازیر می‌گردد منشا این داستان را به راحت می توانید در اساطیر یونانی قبل از اسلام و داستان های فارسی بعد ار اسلام بیابید. با توجه به اینکه وصف هر یک ار دو دریا را بیان می‌کند؛ کاملا آشکار است که منظور چیست و لزومی به شرحی اضافه را در اینجا نمی‌بینم.خرافه بعدی : الله ابر را به عنوان روئیدنی آسمان معرفی میکند, در نمل /25 گفته شده که الله هم از زمین میرویاند (گیاهان) و هم از آسمان می رویاند(ابر) .برای جلوگیری از سفسطه اسلام گرایان بیشتر توضیح می دهم: در قرآن هر جا که از کلمه‌ی نزول استفاده شده، نازل شونده مستقیما از سوی خودش(الله) پائین می‌آید. چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شده‌اند عبارتند از: نور(نساء/174) , من و سلوی (اعراف/160)(غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل), کتاب (مائده/145)(قرآن) , ترازو (حدید/25) , آهن(حدید/25, لباس (اعراف/26) و باران (فرقان/48). در قرآن آمده است که ما آب را از معصرات نازل می‌کنیم: وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا(عم/14) اگر کسی اعتقاد داشته یاشد که الله هر کدام از اینها را از آسمان نازل نکرده؛ کافر است. خواه آهن باشد یا قرآن، لباس، ترازو و باران, هیچ تفاوتی در کیفیت پیدایش آنها نیست. در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام , درِ آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت:



فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيل‏آسا گشوديم‏.



اگر از دید قرآن, باران ناشی از تبخیر دریاهاست؛ در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند دوستان گرامی دقت کنید که در قرن بسیت و یکم هنوز محققان هیچ نشانه ای از داستان نوح نیافته اند مگر امکان دارد کل زمین را آب بگیرد و هیچ لایه ای یا اثری از نابودی جنگل ها یا برخی از گونه ها که به قطع در ناحیه جغرافیایی نوح زندگی نمی کردند نباشد داستان نوح بسیار خنده دار است من دلیلی نمی بینم که بخواهم شرح بدهم که چه قدر بی دلیل است. خرافه‌ای دیگر در مورد چگونگی پیدایش مروارید در قدیم گمان می‌کردند که هرگاه باران می‌بارد صدفها از درون دریا بیرون می‌آیند و دهنشان را باز می‌کنند تا قطره‌ی باران، در دهانشان بیفتد و هر صدفی که قطره‌ای باران در دهنش افتاد؛ درون او مروارید تشکیل می‌گردد این یکی هم بسیار شهرت دارد و آثارش هنوز در شعر معاصر دیده می شود البته به عنوان یک اعتقاد دیرینه. قرآن خیلی جدی به همین نکته اشاره می‌کند:



مرج الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمن/19) دو دريا را روان كرد كه با هم برخورد كنند بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمن/20) ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (رحمن/21)پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن/22) از (برخورد) این دو دریاست که مروارید و مرجان پدید میاید(رحمن /)22



استدلال مدعیان روشنفکری دینی اما عده‌ای در بیان کروی بودن زمین، استدال‌هائی می‌آورند که نه پیامبر اسلام؛ چنین فهمی از قرآن داشته است و نه ائمه, انگار اینان از آنها در این زمینه داناترند یعن می فرمایند پیامبر از گالیله هم ترسوتر بوده . یکی از این استدال های روشنفکران! دینی رب المشرقین و رب المغربین است؛ تصوری که ما از شرق داریم، با تصور پیشینیان، کاملا متفاوت است. کلمه‌ی شرق در قرآن یک بار بصورت فعل در زمر/69 آمده: (و اشرقت الارض بنور ربها و وضع …….) ودر بیان آغاز روز قیامت است, پس از تاریکی مطلقی که جهان را فرا می‌گیرد، قرآن می‌گوید که زمین با نور پروردگارش، آغاز به نورانی شدن نمود. همانگونه که مشاهده می‌کنیم؛ شرق به معنای آغاز به روشن شدن است. شرق با مشرق اگرچه اکنون به نظر ما دارای یک معنا هستند؛ اما در عربی، هرکدام دارای معنای خاصی می‌باشند. در قرآن کلمه‌ی شرق و مشتقات آن 16 بار آمده, شرق معادل جهت و مشرق (محل آغاز روشن شدن) اسم مکان است و اشاره به نقطه ی خاصی دارد . با ملاحظه‌ی مکان طلوع خورشید که در هیچ دو روز متوالی از یک نقطه طلوع نمی‌کند اگر هر روز برای نماز صبح بیدار می شوید خودتان می توانید این را بررسی کنید,وقتی خورشید هر روز از نقطه متفاوتی طلوع کند مشرق های زیادی در ذهن تجلی می‌شود که قرآن از آنها به عنوان مشارق یاد می‌کند. اما در قدیم, آخرین نقطه‌ای که خورشید به سمت شمال می‌رود و از آنجا طلوع می‌کند را مشرق تابستان و آخرین نقطه‌ای که خورشید به سمت جنوب می‌رود و از آنجا طلوع می‌کند را مشرق زمستان می‌نامیدند، آنها معتقد بودند که دو مشرق وجود دارد: یکی مشرق تابستان و دیگری مشرق زمستان. الله خود را رب این دو مشرق می‌نامد, در جاهای دیگر, خود را رب مشرق هائی که مابین این دو است نامیده. همین دلیل عینا برای مغربین و مغارب نیز صادق است. اما اکنون عده‌ای برای این که بتوانند خودشان را گول بزنند و به عقاید پوسیده 1400 سال پیش یایوند بمانند و همچنین از راه در خرافه نگه داشتن مردم ساده دل قدرتی به هم بزنند(که در قالب ج.ا به همه چیز رسیدندثروت های مملکت را به تارج برده و می برند هزاران جوان بی گناه این مرز و بوم را به دست طناب اعدام سپردند و می دهند) , فهمی را از این آیات ارائه می‌دهند که نه پیامبر و نه ائمه و نه هیچ یک از علماء قدیمی آنرا نفهمیدند, اینان در بیان توجیه خویش , خود را از پیامبر اسلام، داناتر و او را حتی از گالیله ترسوتر می‌دانند. اگر مفهوم این آیات چنین بود؛ چرا پیامبر اسلام جهان را با سکوت خویش, اینقدر از قافله‌ی علم عقب انداخت؟ البته دلایل دیگری نیز می‌آورند, اما روی منطق یاد شده‌ی بالا زیاد مانور می‌دهند و آنرا محکمترین دلیل می‌دانند.

خودتان قضاوت نمائید.

با تشکردوستانه از وبلاگ عزیز اسلام شاسی که من این مطلب را از آنجا پیدا کردم و گسترش دادم