۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

داستان‌های باورنكردنی قرآن

نگارنده (گان):حجت الله نيکويی



داستان‌هاي باورنكردني قرآن



در قرآن بعضي داستان‌ها بگونه‌اي آمده‌اند كه ساختگي بودنِ خود را آشكار مي‌كنند. در اينجا به چند نمونه از اين داستان‌‌ها اشاره مي‌كنم:







1 .داستان بوزينه شدن عده‌اي از يهوديان



در آياتي از قرآن آمده است كه عده‌اي از يهوديان (اصحاب السبت ) در روز شنبه مرتكب نافرماني شدند و خداوند هم آنان را تبديل به بوزينه كرد، تا عبرتي براي ديگران شود. آيات 65 و 66 سورة بقره به اين ماجرا اشاره مي‌كنند:



كساني از شما [يهوديان] را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز (سرپيچي ) كردند نيك شناختيد، پس ايشان را گفتيم:بوزينگاني طرد شده باشيد؛ و ما آن [عقوبت] را براي حاضران و [نسل‌هاي] پس از آن، عبرتي، و براي پرهيزكارانپندي قرار داديم



در آيات 166-163 سورة اعراف نيز به اين موضوع اشاره شده است. از متن اين آيات معلوم نمي‌شود كه آن يهوديان بخت‌برگشته در روز شنبه مرتكب چه گناهي شده بودند، ولي تقريباً‌ همة مفسران شيعه و سني با استناد به رواياتي از پيامبر و امامان، گناه آنها را ماهيگيري در روز شنبه دانسته‌اند و گفته‌اند كه آنها با روشي خاص در روز شنبه ماهي گرفته و حكم ‌الهي را مورد تمسخر قرار داده بودند (بنا به رواياتي، ‌ماهيگيري در روز شنبه براي يهوديان حرام شده بود). در اينجا دو سئوال پيش مي‌آيد:



.1_1 اگرچنين است، پس چرا خداوند در طول تاريخ، اين همه جنايتكاران،‌ستمگران و متجاوزان به جان و مال و ناموسِ مردم بيگناه را تبديل به بوزينه نكرده (و نمي‌كند) تا عبرتي براي ظالمان و جنايتكارانِديگر شود؟ آيا عده‌اي يهودي (حتي با اين فرض) كه عالمانه و عامدانه و به قصد تمسخر احكام الهي در روز شنبه ماهي گرفته و خورده‌اند بايد به بوزينه تبديل شوند تا ديگران متوجه شوند كه در روز شنبه نبايد ماهي خورد و احكام الهي را نبايد به تمسخر گرفت، آنگاهپادشاهان و فرمانروايان ديكتاتور و مستبد، و جلادان و جنايتكاران و متجاوزان به حقوق مردم _ كه چهرة‌ تاريخ بشر را سياه كرده‌اند _ از چنين مجازاتي مصون بمانند؟



2-1.اگر اين داستان‌ها ساختگي نيستند، چرا خداوند در روزگار ما هيچگناهكاري را تبديل به بوزينه نمي‌كند تا عبرتي براي ديگران شود؟ لازم به ذكر است كه در اين آيات، سخن از «مسخ باطنيِ » گناهكاران نيست، يعني نمي‌توان گفت كه منظور اصليِ آيات مورد بحث، تبديل شدنِباطنِگناهكاران به بوزينه است. زيرا چنين مسخي به دليل اينكه در نظر مردم قابل رؤيت و تشخيص نيست، نمي‌تواند موجب عبرت كسي شود.







2. داستان اصحاب فيل



اين داستان بگونه‌اي ناقص در سورة‌ فيل آمده است:



مگرنديدي كه پروردگارت با [سپاه ] فيل سواران چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها دسته دسته پرندگاني فرستاد، كه بر سر آنان سنگ‌هايي از گِل سفت مي‌افكندند، و [سرانجام، خدا] آنان را مانند كاهِ جويده شده گردانيد (سورة فيل: آيات 5-1‌)



در همة تفاسير قرآن داستان بدين گونه نقل شده است كه حدود چهل سال پيش از بعثت محمد، پادشاه حبشه سپاه عظيمي را كه مجهز به فيل‌هاي جنگي بود (به فرماندهيابرهه ) براي نابود كردن كعبه (خانة خدا) به سوي مكه فرستاد. وقتي سپاهابرهه به نزديكي مكه رسيد، خداوند به پرندگان دستور داد تا هر يك سنگي به منقار گرفته و بر سر سپاهابرهه بريزند. ناگهان ميليون‌ها پرنده بالاي سر سربازان ابرهه ظاهر شد و سنگ‌ها بر سر سربازان ريخت و بدينوسيله همة آنها زير سنگبارانِ پرندگان نابود شدند. بدين طريق خداوند خانة خود را از ويران شدن نجات داد. در اينجا نيز دو سئوال پيش مي‌آيد:



1 -2. خانة كعبه در آن زمان(پيش از بعثت)يك بتكدة مركزي بود كه بت‌هاي بزرگقبائل معروف عرب در آن قرار داشت. به عبارت ديگر، كعبه در عمل مركز شرك و خانة‌ بت‌ها بود، نه خانة خدا.چگونه است كه خدا وقتي خانه‌اش تبديل به بتكده مي‌شود،‌هيچ عكس‌العملي نشان نمي‌دهد، ولي وقتي مي‌خواهند آن را خراب كنند، چنينخشمگين مي‌شود؟ آيا خداي محمد نسبت به در و ديوار و سنگ و چوبِ ساختمان كعبه حساس بود، ولي برايش اهميتي نداشت كه اين خانه مركز كفر و شرك و فساد شده است، براي همين با آنكه قرن‌ها از بت‌خانه شدنِ خانه‌اش مي‌گذشت سكوت كرد اما وقتي خواستند آن را خراب كنند، ديگر طاقت نياورد؟



2 -2. در طول تاريخ، پادشاهان و سلاطين ديكتاتور و متجاوز هزاران بار براي گسترش قلمرو خود به شهرها و کشورها حمله كردند و جنگ‌هاي خونين و وحشتناك به راه انداختند، و صدها ميليون‌ انسان بي‌گناه را از دم تيغ گذراندند و به زنان و دختران تجاوز كردند و همه جا را به آتش كشيدند و مرتكب جناياتي شدند كه شنيدن آن پشت آدمي را مي‌لرزاند. چرا خدای محمد در چنين مواقعي با متجاوزان و جنياتكارانِديگرچنين برخوردي نمي‌كند؟‌ آيا ريخته شدن خون ميليونها انسان پير و جوان، و مورد تجاوز قرار گرفتن زنان و دختران پاك و بي گناه برايش مهم نيست؟



از اينها گذشته مطابق منابع تاريخيِ خود مسلمانان، پس از مرگپيامبر و در دوران خلفاي بني­اميه و بني‌عباس خانه­ كعبه چندين بار به دست حاكمان و يا شورشيان تخريب و تاكنون چندين بار نيز در اثر سيل و زلزله و حوادث طبيعي ديگر فرو ريخته و دوباره بازسازي شده است. در اين موارد چه مي­توان گفت؟ چرا خداوند همان بلايي را كه بر سر سپاهابرهه آورد بر سر آن­ها كه با منجنيق خانه­ كعبه را هدف قرار داده و ويران كردند، نياورد؟ پرسش در مورد حوادث طبيعي كه موجب تخريب كعبه شدند، جدّي­تر است: آيا خداوند خانه­ خودش را به دست خودش خراب مي­كند؟







3. داستان طوفان نوح



داستان نوح در آيات 48-25 سورة هود و آيات متفرقه در سوره‌هاي ديگر آمده است. اين پيامبرالهي در گوشه‌اي از زمين پهناور خدا ادعاي نبوت مي‌كند و به مدت نهصد و پنجاه سال به تلاش خود براي هدايت مردم ادامه مي‌دهد (آية 14سورة‌عنكبوت)، اما پس از اين همه سال فقط عدة قليلي از مردم به او ايمان مي‌آورند (آية 40 سورة هود ). آنگاه خداوند به او خبر مي‌دهد كه ديگر جز همان عدة قليلي كه پيش از اين ايمان آورده‌اند،‌ كسي به تو ايمان نخواهد آورد، پس با كمك مومنان يك كشتي بزرگ بساز و همراه با آنها سوار بر آن شو و از هر نوع حيواني يك جفت با خود به درون كشتي ببر (سورة هود. آيات 40-36). هنگامي كه طوفان و سيل عظيم مي‌آيد، نوح و يارانش سوار كشتي شده و نجات مي‌يابند، ولي بقية مردم همگي غرق مي‌شوند. چند سئوال:



1 -3. چرا نوح بايد از هر نوع حيوان، يك جفت نر و ماده با خود به درون كشتي ببرد؟ تنها توجيهي كه مي‌توان براي اين كار داد اين است كه قرار بر اين بود طوفان و سيل سراسر عالم را گرفته و همة آدميان و جانوران را نابود كند. آنگاه براي اينكه نسل جانوران منقرض نشود، از هر نوع يك جفت نر و ماده مي‌بايستي نجات مي‌يافتند تا پس از آن بتوانند دوباره توليد مثل كرده و تكثير يابند (و البته همه‌ مفسران بزرگ نيز با استناد به روايات پيامبر و امامان همين را گفته‌اند ). اما چرا عذاب الهي بايد بگونه‌اي نازل شود كه سراسر عالم را فرا گيرد و شامل حيوانات بي‌گناهي كه سوار كشتي نشده‌اند و نيز انسان‌هاي ديگر در سراسر جهان شود؟ حيوانات و انسان‌هاي ديگر چه گناهي كرده‌اند؟



2 -3.نوح چگونه توانسته است صدها هزار گونه از حيوانات در سراسر جهان را جمع‌آوري كند؟ اين تعداد از حيوانات چگونه در كشتي جاي گرفته و در كنار هم مانده‌اند تا طوفان و سيل فروكش كند؟



3-3. هدف اصلي از نزول چنين عذابي چه بود و نتيجة ‌آن چه شد؟‌ كفر و فساد دوباره (و خيلي زود) به ميان مردم بازگشت!



نزول عذاب الهي بر سر مردمي كه به پيامبران ايمان نياورده‌اند، داستاني است كه بارها در قرآن تكرار شده است (قوم لوط، عاد، ثمود، نوح، صالح و ...)، اما معلوم نيست كه اصولاً چگونه مي‌توان بين اين ماجراها از يك طرف، و علم و حكمت و رحمت خدا از طرف ديگرسازگاري برقرار كرد و اگر اين داستان‌ها واقعيت دارند، چرا در دنياي كنوني نظير آنها اتفاق نمي‌افتد؟







4. داستان يوسف



آيات 32-30 سورة يوسف، يكي از بخش‌هاي حيرت‌انگيز داستان اين پيامبر را بيان مي‌كنند:



و [دسته‌اي از] زنان در شهر گفتند: زن عزيزِ از غلام خود كام خواسته و سخت خاطر خواه او شده است. به راستي ما او را در گمراهي آشكاري مي‌بينم. پس چون [همسر عزيز ] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان فرستاد و محفلي برايشان آماده ساخت و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردي داد و [به يوسف] گفت:برآنان درآي. پس چون زنان او را ديدند، وي را بس شگفت يافتند و [از شدت هيجان و مات زدگي] دست‌هاي خود را بريدند و گفتند: منزه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشته‌اي بزرگوار نيست، [زليخا ] گفت: اين همان است كه درباره‌اش مرا سرزنش مي‌كرديد، من از او كام خواستم...



مطابق اين آيات (و بنا به رواياتي كه در تفسير آنها آمده‌است) زيبايي يوسف آنقدر خيره‌كننده و حيرت‌انگيز بوده كهوقتي زنان براي اولين بار او را (دراين صحنه) ديدند، مست و از خود بي‌خود شدند، بگونه‌اي كه متوجه نشدند كه به جاي بريدن ميوه در حال بريدن دستهاي خودشان هستند!؟ آشكار است كه اين مدعاي مبالغه‌آميز مخصوص داستان‌ها و افسانه‌هاي رايج در ميان عوام است. يوسف (بنا به فرض) سال‌ها در دربار پادشاه مصر به عنوان غلام و يا فرزند‌خواندة پادشاه (عزيز مصر) زندگي مي‌كرده و بنابراين در اين مدت صدها بار در كوچه و خيابان و بازار و همينطور در دربار پادشاه رفت ‌و آمد كرده است و هزاران نفر از مرد و زن و پير و جوان (خصوصاً زنان دربار و اطرافيان زليخا ) بارها او را ديده‌اند. در اينجا دو نكتة سئوال‌برانگيز وجود دارد:



1-4.اگر يوسف چنان زيبايي افسانه‌اي و خيره‌كننده و شگفت‌انگيزي داشت (كه گمان مي‌رفت فرشته‌اي آسماني است) در اين صورت مدت‌ها پيش از اين حادثه‌، آوازة زيبايي عجيب و سحرانگيزِ او در شهر مي‌پيچيد و همه (خصوصاً زنان!) او را مي‌شناختند. در حالي كه مطابق آيات فوق، زنان مصر تا آن زمان يوسف را نديده بودند. آيا همين، داستان را مشكوك نمي‌كند؟



2-4. اگر زيبايي يوسف اينقدر سحرانگيز و مست‌كننده بود، در اين صورت وجود او در شهر،‌ بلاي جان زنان مي‌شد! تصور كنيد اگر يوسف با آن زيبايي در كوچه و بازار رفت ‌و آمد كند، چه اتفاقات وحشتناكي براي زناني كه او را مي‌بينند رخ مي‌دهد! بدون شك خطر مرگ آنها را تهديد مي‌كند!

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

در میهن ما . منطق اسلام . چماق است ... دزدان همگی پیرو این دین مبین اند ,هادي خرسندي



یک مشت گدای عرب از راه رسیدند





در میهن پر رونق ما خانه گزیدند





با روضه و با روزه در این باغ پر از گل





چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند





با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو





سر ها بشکستند و شکمها بدریدند





گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز است





اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند





بستند ز نفرت در دانشکده ها را





استاد و مبارز همه در بند کشیدند





آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ





هر جمعه چنان گلهء بز غاله چریدند







با چرک و شپش لشگر جرار گدایان





از سامره و کوفه و بیروت رسیدند





روزیکه جوانان وطن در صف پیکار





لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند





امروز سرافراشته درعین وقاحت





این مرده خوران مدعی خون شهیدند





اینک همه با غارت این مردم بدبخت





گویی شرف گمشده را باز خریدند





با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب





بر قامت دین جامهء تزویر بریدند





موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی





این کوردلان دشمن شادی و امیدند!





کوته نظران قاصد دوران توحش





بر سقف جهان تار خرافات تنیدند





جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی





مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند





اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند





اکنون که فقیهان همه چر منگ و پلیدند





در میهن ما . منطق اسلام . چماق است





دزدان همگی پیرو این دین مبین اند

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

سبوعیت و درنده خویی ماموران ولی فقیه علیه زنان زندانی سیاسی

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" شکنجه ها و رفتارهای وحشیانه علیه زندانی سیاسی بی نام و نشانی به نام آرزو قبال ازرقاش که بیش از 4 سال است در زندانهای مختلف زندانی است و اخیرا او را به زندان مخوف شهر ری منتقل کرده اند.

زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش متولد 1364 شهر مهاباد می باشد که در مرز پیرانشهر در سال 1386 دستگیر می گردد و به سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات ارومیه منتقل می گردد و به مدت 6 ماه در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار می گیرد.او در طی مدت بازداشت وحشیانه ترین شکنجه های قرون وسطایی را تحمل می کند. از جمله شکنجه هایی که بازجویان وزارت اطلاعات علیه وی بکار برده اندعبارتند از ؛ بی خوابی طولانی مدت، ممانعت از استفاده از سرویسهای بهداشتی برای مدت طولانی،ساعتها در حالت ایستاده نگه داشتن که اکثر مواقع منجر به بیهوشی وی می گردید،شکنجه های جسمی وحشیانه با مشت،لگد،باتون بصورت مستمر و طولانی که منجربه زخمی شدن قسمت تناسلی و خونریزی شدید و 27 بخیه خوردن آن قسمت گردیده است.انتقال شبانه به بیرون از زندان ارومیه و پس از اذیت و آزارهای غیر انسانی ترتیب دادن صحنۀ اعدام واقعی کوتاه مدت که منجر به فرو رفتن در کوما به مدت 24 ساعت و بدلیل آسیب دیدگی از ناحیۀ کمر و گردن تا 2 ماه قادر به حرکت نبود. دستگیری در سال 1386 ولی تعیین صدور قرار بازداشت را در سال 1387 (انکار 1 سال در بازداشت بودن)،خوراندن قرصهای اجباری که بازجویان وزارت اطلاعات به آن قرصهای حقیقت اطلاق می کردند.





بازجویان وزارت اطلاعات در بازداشتگاه وزارت اطلاعات ارومیه که زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش را مورد شکنجه قرار می دادند همدیگر را با نام های سهرابی،جوادی و حسینی صدا می کردند.





زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش پس از 6 ماه سلول انفرادی و شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی به زندان مرکزی ارومیه منتقل گردید. در سال 1387 او را به شعبۀ 101 دادگاه انقلاب ارومیه منتقل کردند و فردی بنام درویشی رئیس این شعبه وی را مورد محاکمه قرار داد. اتهاماتی که بازجویان وزارت اطلاعات به او نسبت داده بودند عبارتند از؛جاسوسی به نفع سرویسهای اطلاعات کردستان عراق و همکاری با اجانب بود زمانی که خانم قبال ازرقاش قصد دفاع از خود در دادگاه را داشت درویشی با توهین های غیر اخلاقی مانع دفاع وی گردید.پس از مدتی به خانم قبال ازرقاش ابلاغ گردید که به 3 سال زندان محکوم شده است ولی علیرغم طی کردن محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی همچنان در زندان و شرایط طاقت فرسا بسر می برد.





زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش بدون دلیل و داشتن حکم تبعید در سال 1388 از زندان ارومیه به زندان چوبین قزوین تبعید گردید.در زندان چوبین قزوین مورد اذیت وآزار و فشارهای غیر انسانی قرار داشت. زندانیان زن وقتی که به سرکوب اعتراض می کردند پاسداربندها با بستن دربها و پنجره های سالن اقدام به پرتاب گاز اشک آور در میان زندانیان زن می نمودند. قرار دادن زنان زندانی معترض برای مدت طولانی در معرض هوای سرد و سوزناک زمستان،انتقال زنان زندانی به سلولهای انفرادی و مورد اذیت وآزار قرار دادن آنها.زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش 10 ماه در زندان چوبین قزوین بسر بردو مجددا به زندان ارومیه بازگردانده شد.





خانم قبال ازرقاش خرداد ماه 1390 دوباره بدون اینکه حکم تبعید داشته باشد به زندان مخوف شهر ری که پیش از این سوله گاوداری بوده است منتقل شده است و تنها زندانیان سیاسی است که در میان زندانیان عادی و خطرناک بسر می برد.او چند روز از ورودش به این زندان نگذشته بود که افسر نگهبان اطلاعات وی را به بیرون سوله برد و با باتون او را آماج ضربات خود قرار داد بطوری که تمام بدن وی کبود و خونین شده بود.





زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش علیرغم پایان یافتن محکومیت 3 ساله خود همچنان در زندان بسر می برد و بدلیل بی نام ونشان بودن و عدم حمایت رسانه ها و سازمانهای حقوق بشری از زمان دستگیری تا به حال از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بوده است.





فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اعمال شرایط قرون وسطایی و ضد بشری علیه زندانیان سیاسی و بخصوص زندانیان سیاسی زن که بی نام و نشان هستند را به عنوان جنایت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای دیدار و صحبت کردن با زندانیان سیاسی در زندانها و خانواده های آنها و همچنین خانواده های جانباختگان و سایر قربانیان رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.





فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران





26 تیر 1390 برابر با 17 ژولای 2011





گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:





کمیساریای عالی حقوق بشر





گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل





کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا





سازمان عفو بین الملل

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

توقف فروش جرثقیل‌ به رژیم اسلامی بدلیل استفاده در اعدام

رادیو آلمان: شرکت ژاپنی "تادانو" که از معدود فروشندگان چرثقیل به ایران بود، معامله با جمهوری اسلامی را متوقف کرده است. این شرکت، دلیل توقف معاملات خود را استفاده از چرثقیل‌های تادانو برای اعدام در ملاعام، توسط ایران اعلام کرده است.
روزنامه نیویورک تایمز خبر از توقف فروش جرثقیل‌های ساخت شرکت "تادانو" به ایران می‌دهد. به نقل از این روزنامه شرکت تادانو از روز سه‌شنبه (۱۲ ژوئیه/ ۲۱ تیر) معامله با ایران را متوقف کرده است. این شرکت اعلام کرده است گزارش‌های تصویری مختلفی دریافت کرده که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی برای اعدام در ملاعام از چرثیقل‌های تادانو استفاده کرده است.



گزارش‌های تصویری که به شرکت فرستاده شدند از قرار توسط کمپینی به نام "متحد علیه ایران هسته‌ای" تهیه شدند. رئیس این کمپین، مارک والاس چند روز پیشتر در مقاله‌ای در روزنامه "لس آنجلس تایمز" خاطر نشان کرده بود که شرکت تادانو از معدود فروشندگان جرثقیل به ایران است و از این جرثقیل‌ها برای اعدام در ملاعام استفاده می‌شود.



کمپین "متحد علیه ایران هسته‌ای" نام هشت شرکت بین‌المللی فروشنده جرثقیل به ایران را همراه تصاویر اعدام در ملاعام در ایران منتشر کرده است. این کمپین موفق شد سال ۲۰۱۰ شرکت ترکس، دیگر سازنده بین‌المللی جرثیقل را که در تکزاس آمریکا مستقر است، متقاعد به توقف فروش جرثقیل به ایران کند.

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

رابطه پیغنبر جنایتکار و افزایش بیماری روانی در ایران ، 25 میلیون ایرانی بیماری روانی دارند

به اسارت کشیدن مردم ایران و کشتار آنها، دقیقا کپی برداری اعمال پیغنبر جنایتکار ا‌و، محمد می‌باشد.

محمد در مدینه، بخاطر آنکه مردم آنجا با ا‌و همکاری نکردند، دستور کشتار ۷۵۰ نفر آنها را داد .
در میان این ۷۵۰ نفر، تعداد زیادی بچه‌های بیگناه بودند که ربطی به عدم همکاری پدران آنها با محمد نداشتند.
این دستور با فرمان ا‌و و به دست بزرگترین جنایتکار تاریخ بشر علی‌ و همکار ا‌و زبیر انجام شد.
(علی‌ کسیست که طبق آمار، شخصا و با دست خود هزاران انسان را سر بریده است)

کشتار مردم بیگناه ایران به‌‌ دستور خامنه ای، سلامت روان ایرانیان را از آنها گرفته است.



==========================================================
روند بیماری روانی در میان ایرانیان، رو به افزایش است
محققان سلامت روان اعلام کرده‌اند 25 میلیون ایرانی بیماری روانی دارند. ضمن اینکه مردم از ترس "انگ خوردن" برای درمان خود، کاری نمی‌کنند.

خبرآنلاین،امید سلیمی بنی: محققان می‌گویند یک سوم از جمعیت ایران، بیماری روانی دارند. به گفته یک عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 35 درصد از مردم ایران، دچار بیماری روانی هستند.
این موضوع در نشست "تجربیات جهانی و نگاهی همه جانبه به پیشگیری از کودک‌آزاری" مطرح شد. جایی که مقامات رسمی قوه قضائیه نیز حضور داشتند. در این نشست، دکتر دماری، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، روند بیماری روانی در میان ایرانیان، همچنان رو به افزایش است.

این استاد دانشگاه توضیح داد: "سال 79 شیوع بیماری‌های روانی 21 درصد بود در حالی که اکنون این رقم به 34 و 9 دهم درصد افزایش یافته است و طبق پیمایش‌های کشوری و داده‌های اولیه این روند رو به افزایش است."





وی با انتقاد از سیاست‌های کلان کشور در زمینه سلامت روانی شهروندان، افزود: "در سیاستگذاری‌های کلان کشور، بعد اجتماعی و معنوی رها شده است."





به گفته وی، در رتبه‌بندی نشاط ملت‌های جهان، در سال 2006 رتبه ایران در میان 170 کشور 96 بود. اکنون با توجه به اینکه در نمودار توزیع جمعیت ایران بیشتر به سمت سنین بالای دوره جوانی متمایل است، می‌توان محاسبه کرد در ایران بیش از 25 میلیون بیمار روانی در کنار همدیگر و افراد سالم، زندگی می‌کنند.





بیماری‌های روانی، اولین عامل بیماری در ایران





محققان و چهره‌های دانشگاهی بارها هشدار داده‌اند تهدید سلامت ایرانی‌ها، ابتدا با بیماری‌های روانی انجام می‌شود. مدیر گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره می‌گوید: "بیشترین بار بیماری‌ها در ایران به بیماری‌های روانی، حوادث و تصادفات و امراض قلبی- عروقی اختصاص دارد."





شهرام خرازی‌ها، اصلی‌ترین عوامل مربوط به شیوع بیماری‌های روانی را متوجه بخش دولتی عهده دار سلامت مردم می‌داند: " نبود برنامه‌ای مشخص در این زمینه از سوی وزارت بهداشت، ضعف نظارت، اجرا نشدن قوانین و ضوابط موجود سر راه ساماندهی بیماری‌های روانی در کشور است."





این چهره دانشگاهی همچنین، فرار مردم از مراجعه به مراکز مشاوره روان‌پزشکی به علت انگ این بیماری را از جمله دلایل افزایش این مشکلات می‌داند.





به گفته خرازی‌ها: "‌عمده برنامه‌های کشوری در برخی حوزه‌های خاص- و نه همه حوزه‌های سلامت روانی و اجتماعی- تعریف شده و معطوف کودکان، زنان و سالمندان است و به سلامت روان مردان جوان و میانسال و اختلالات جنسی با منشاء روانی که تهدیدگر زنان و مردان در گروه‌های سنی مختلف هستند، تبعات روانی منفی تجرد در این برنامه‌ها توجه چندانی نشده و نمی‌شود."





این عضو هیأت علمی دانشگاه با انتقاد از تغییرات اخیر در ساختار سلامت وزارت بهداشت، معتقد است: "‌وزارت بهداشت چندی پیش در ساختار جدید خود، دفتر سلامت روانی - اجتماعی و اعتیاد را به حاشیه راند و فعلاً باید منتظر نتایج دورخیز این وزارتخانه برای ایجاد تحولی تازه در عرصه نظام سلامت و پرداختن بیش از پیش به بهداشت روان آحاد مردم ماند."





محققان می‌گویند بیماری‌های روانی یکی از عوامل اصلی بروز جرایم و ناهنجاری‌های اجتماعی مانند کودک‌آزاری، خشونت‌های خیابانی، قتل و حتی اختلافات مالی است. گفته می‌شود در سال 88، اصلی‌ترین عامل شکایات مردم از همدیگر، "ضرب و جرح" بوده که نشان می‌دهد آستانه تحمل افراد به دلیل مشکلات فراوان زندگی، به شدت پایین آمده. این مشکلات، هم اکنون سلامت ایرانیان را نیز به خطر انداخته و امروز اعلام می‌شود بیش از یک سوم ایرانیان، بیمار روانی‌اند

آفتاب

ادعای آخوند مکار و فرصت طلب رفسنجانی:نظام جنایتکار اسلامی جایگزینی ندارد

رفسنجانی دزد جنایتکار فرصت طلب ادعا کرده است : رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی و رهبر جنایتکارش خامنه ای ، جایگزینی ندارند.



رادیو فردا:اکبر هاشمی رفسنجانی می‌گوید که در وضعیت کنونی کشور، جایگزینی برای نظام و آیت‌الله خامنه‌ای، نمی‌شناسد. وی همچنین ایجاد اعتماد متقابل میان مردم و نظام و پس از آن برگزاری انتخابات آزاد را راه خروج از مشکلات سیاسی دانسته است.



...........



وقتی که یک فرصت طلب سکوت خود را می شکند



"هاشمی رفسنجانی" سه هفته پیش در گفتگویی با «سایت دیپلماسی ایرانی» به مدیریت "صادق خرازی" وزیر خارجه، سفیر و نماینده دائم سازمان ملل در دوران رفسنجانی؛ اشاره به مسائلی دارد که بعد از سه هفته یعنی روز گذشته اجازه انتشار آن را داده است. اینکه وی سه هفته پیش چیزهایی گفته است که امروز آنها را علنی می سازد خود دال بر ابن الوقت بودن اوست و عملا نیز به این معناست که اوضاع سیاسی و حکومتی رژیم حتی نسبت به سه هفته پیش هم خراب تر و بحرانی تر شده است. رفسنجانی بنا به خصلت ریاکارانه خویش زمانی به حرف آمده است که می بیند از هر سو احمدی نژاد و سیاست هایش آماج حمله خودی و غیر خودی است. او به حرف آمده است تا در این فرصت هم برای خودش وجهه ای در میان مردم به دست بیاورد و هم به غرب و آمریکا چراغ سبز بدهد که کماکان می توانند روی وی حساب کنند. رفسنجانی در جریان این سخنانش تلاش می کند با پند و اندرزهای خود، هم دیپلماسی جمهوری اسلامی را در رابطه با دولت ها از آشفتگی خارج سازد و هم در این آشفته بازار برای خود و هم مسلکان مغضوب خویش بازار گرمی کند.





اصلی ترین سوالی که در این گفتگو با رفسنجانی در میان گذاشته می شود این است که: «تفاوت سیاست خارجی دولت نهم و دهم با دولت های قبلی در چیست و آیا این تفاوت به نفع کشور است یا به زیان آن؟» رفسنجانی در جواب می گوید: «سیاست ها یکی است، اما رفتار و عمل و واکنش ها مطلوب نیستند و همین شیوه های عمل نامطلوب، عملا موجب تیرگی روابط با کشورهای دیگر گردیده است.» رفسنجانی می گوید: «شعارهای ما هم با اینها خیلی فرق نمی کرد. ما هم همین حرف ها را می زدیم ولی بر اساس اصول دیپلماسی عمل می کردیم.»





رفسنجانی با این سخنانش نه تنها کل نظام را متعلق به یک کمپ و یک افق سیاسی و یک منفعت مشترک توصیف می کند بلکه در عین حال یادآور می شود که برای رسیدن به این اهداف مشترک باید در رابطه با مردم از ظرفیت های بیشتری از ریاکاری و شیادی برخوردار بود. در دیپلماسی مورد نظر رفسنجانی حرف و عمل دو عرصه کاملا مجزایی هستند که می توانند هیچ ربطی به همدیگر نداشته باشند. حرف برای فریب مردم است و عمل به گفته وی رعایت اصول دیپلماسی است. بنا به گفته رفسنجانی حوزه حرف فرقی نکرده است و آنها هم "همین حرف ها را می زده اند" و امر مشترک دروغگویی را هر دو به خوبی پیش برده اند، اما مشکل گویا آنجا بروز کرده است که امر بر خود احمدی نژاد و دولت وی مشتبه شده و گاهی همین حرف ها را در عمل هم پیاده کرده و در نتیجه موجب رنجش طرف مقابل شده اند. دیپلماسی در منطق رفسنجانی یعنی در حرف دروغ گفتن و کلاه گشادی بر سر مردم نهادن و در عمل بالانس را رعایت کردن و به گفته وی " مطابق اصول دیپلماسی رفتار کردن".





ر‌فسنجانی علیرغم همه اختلافاتی که با دولت احمدی نژاد و خامنه ای دارد از اینکه می بیند برخی از تابوهای دوران زمامداری خودش شکسته شده اند، نمی تواند شادیش را پنهان کند و نگوید: «اینها در گفتار از ما جلوتر رفتند و تابوی مذاکره با آمریکا را شکستند.»





رفسنجانی با یادآوری هر تجربه ای از دوران زمامداری خود و اصلاح طلبان، می خواهد در همان حال وفاداری خودش را به پروژه های سیاسی دولت فعلی اعلام کند و فقط بر آنها خرده بگیرد که چرا یاد نمی گیرند که مناسبات دیپلماتیک و سیاسی این نظام را به اندازه‌ لازم به نفع تقویت سرمایه و رضایت بیشتر صاحبان سرمایه تنظیم کنند.





رفسنجانی با هر نمونه ای که می آورد درسی از بازی های دیپلماتیک و بالانس زنی را یادآور می شود تا به کل هیئت حاکمه بفهماند که در حرف هرچه می خواهند بگویند، اما در عمل خیر و صلاح همه در این است که به دور از کارهای نسنجیده، رابطه دیپلماتیک خود را با همسایگان و دیگر دولت ها تنظیم کنند. وی در این مورد می گوید: «اگر با موازی کاری و کارهای نسنجیده وزارت خارجه را در چشم دیگر کشورها ضعیف کنیم، حتی کشورهای آفریقایی هم رغبتی به مذاکره با ما ندارند.»





او که بعد از یک سکوت طولانی جرات یافته است تا هم گله و شکوه های خود را پیش بکشد و هم قابلیت های خود را به رخ بکشد و نیز به زعم خود راه برون رفت از بحران سیاسی و حکومتی را نشان داده باشد، اشاره ای هم به اختلافات خود و خامنه ای می کند. او ضمن خرده گیری از خامنه ای در رابطه با آمریکا و برای اینکه پیام روشن تری به آمریکا داده باشد، آخرین جمله اش را اینگونه به پایان می برد: «شاید اگر با آمریکا هم مثل اروپا رفتار می کردیم، مشکلات کمتری برای ما پیش می آمد.» و اضافه می کند: «با توجه به شکسته شدن تابوی گفتگو با آمریکا" که آن را از دستاوردهای این دوره می داند، می گوید: "اکنون می توان در شرایط مساوی و با رعایت احترام متقابل با این کشور وارد مذاکره مستقیم شد.»





واقعیت این است که اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی آشفته تر از آن است که رفسنجانی بتواند کشتی به گل نشسته آن را نجات دهد. او می تواند بغض خود را بترکاند و زیر لب و حتی با صدای بلند علیه بی کفایتی های دولت و سیستم صدایش درآید و دیدگاههای خود را برای نجات رژیم ارائه‌ دهد، اما از نظر مردمی که با تمام وجودشان از کلیت این رژیم و تک تک سران و سردمداران آن نفرت دارند، تاریخ مصرف او نیز بسر آمده و باید در انتظار تاریخ محاکمه اش باقی بماند.









گزارش دریافتی از كومه له