۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

ذوالنور: رأی به احمدی‌نژاد، انتخاب بین افسد و فاسد بود!

وقتی کس دیگری جز افسد و فاسد برای ریاست کشور نداشته اید، آیا همان وضعیت زمان آخوند بزرگ نیست که کسی‌ جزٔ عثمان و علی‌ نبود؟
یکی برده فروش پیرزنها ی پیر برای بدست آوردن طلای آنها که آخوند بزرگ به عنوان غنیمت جنگی به ا‌و میداد.
دیگری قاتل بیش از ۵۰۰ نفر در بازار مدینه به دستور آخوند بزرگ که در بین آنها بچه‌های کوچک ۱۲ ساله بیگناه بود.






۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

از مسلمانان خواهش می کنم: متن فارسی قرآن را بخوانید!

وقتی اول کار که چشمتان به عنوان مطلب خورد تعجب کرده باشید و از خودتان
پرسیده باشید که این دیگر چه جور بی دینی است که اینقدر اصرار دارد که ما

قرآن خودمان را که البته برای خودش به هیچ وجه ارزش ندارد را با دقت

بخوانیم و در معنی فارسی آن دقت کنیم.



ولی از نظر من راه شناخت دقیق اسلام و مبارزه معقول با آن و پی بردن به ماهیت واقعی دین اسلام همین است.



تجربیات

من در گفت و گو با دوستان مسلمان به من ثابت کرده که یکی از مهم ترین

دلایل تاکید افراطی مسلمانان بر دینشان و نپذیرفتن دیدگاه های مخالف دین

نخواندن متن فارسی قرآن و دقت نکردن آنان در معنی فارسی آن است



شاید

برایتان جالب باشد که اینبار بی دینان با پیامبر اسلام و امامان شیعه هم

صدا شده اند و خواستار تلاوت قرآن مجید البته اینبار به زبان فارسی اند.



آیا تا حالا از خودتون نپرسیده اید چرا روحانیون شیعه وسنی تاکید زیادی بر خواندن

متن عربی قرآن دارند و مسابقات و جشنواره های مختلفی را فقط برای خواندن

با صدای زیبا از روی متن عربی قرآن برگزار می کنند؟ چرا معمولا به خواندن

از روی متن ترجمه شده قرآن به زبان های مختلف بهایی داده نمی شود و به جای

آن تاکید عجیبی روی انتشار قرآن های رنگارنگ با خط عثمان طاها می شود؟



البته گاهی اوقات بعضی روحانیون خواندن آیات قرآن به زبان مادری را

مفید می دانند ولی عملا هیچ حمایتی از تلاوت این کتاب به زبان مادری در

مساجد و مدارس به عمل نمی آورند همه ما تجربه ایستادن های طولانی در سرما و

گرما سر صف صبح مدارس که فقط برای خواندن قرآن آن هم به زبان بی گانه عربی

برپا می شد را داریم. آن هم برای کودکان خردسال دبستان که مدرسه آمده

اند تا زبان فارسی خود را یاد بگیرند و هنوز حتی به آن هم مسلط نیستند.

جالب تر اینکه حتی در دوره های بالاتر هم کمتر کسی معنی قرآن عربی را می

فهمد و به آن توجه می کند.



این

همه تاکید برای خواندن قرآن به زبان غیر قابل فهم عربی برای عموم چیست؟

آیا قرآن مطالبی دارد که عموم مردم نباید از آن باخبر شوند؟ چرا

آیاتی که از قرآن در کتاب های دینی و قرآن مدارس موجودند همگی یا در مورد

توحید و بهشت و جهنمند یا داستان زندگی پیامبران را بازگو می کنند عملا هیچ

صحبتی از آیات دستور به سر بریدن و برده داری و زن ستیزی این کتاب نیست؟



تعداد

بی شماری از مسلمان قرآن خوان از وجود این گونه آیات قتل وکشتار به کلی بی

خبرند و وقتی از این سری آیه های جنایی قرآن برایشان می خوانی همچین با

تعجب نگاهت می کنند که انگار داری این ها را از خودت می سازی!



این

جا تعدادی از آیه های قرآن که در مورد دستور به آدم کشی و قتل دگر

اندیشانند لیست شده اند تا با این گونه آیات که تعداد قابل توجهی از آیات

این کتاب را تشکیل می دهند آشنا می شویم:



سوره توبه آیه 123



يَا

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ

الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ

مَعَ الْمُتَّقِينَ.



ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!







سوره محمد آيه 4



فَإِذا

لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا

أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا

فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ

لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ

قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.



چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید.

و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به

منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم

خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به

یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل

نميکند.



فیلمهای پیاده شدن این دستور قرآن را در بخش جنایات اسلامگرایان مشاهده کنید.



سوره انفال آیه 39 صفحه 182



وَقَاتِلُوهُمْ

حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ

انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ .



با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين همه دين خدا گردد پس اگر باز ايستادند ، خدا کردارشان را می بيند.



سوره احزاب آیه 61 صفحه 427



مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا.



اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند.



سوره مائده آیه 33



إِنَّمَا

جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي

الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ

أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ

ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ

عَظِيمٌ.



سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشندجز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلافجهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و درآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت



فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید - قطع کردن دست و پا طبق دستور قرآن



سوره مائده آیه 38





وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.



و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خداببريد و خداوند توانا و حكيم است. فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید. – شکنجه، دست قطع کردن در عراق







سوره التوبه آیه 28 صفحه 192



يَا

أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ

يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ

خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء

إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.



ای

کسانی که ایمان آورده اید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد

الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش

بی نیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است.



سوره التوبه آیه 29 صفحه 192



قَاتِلُواْ

الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ

يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ

الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ

عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.



کسانی

را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که

خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.



سوره النساء (زنان) آیه 89 صفحه 93



وَدُّواْ

لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ

مِنْهُمْ أَوْلِيَاء حَتَّىَ يُهَاجِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِن

تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ

تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا.



دوست

دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید تا برابر گردید.

پس با هیچ یک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند. و

اگر سر باز زدند در هرجا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید



سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179



إِذْ

يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ

الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ

فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.



و

آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به

پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان

بزنید و انگشتانشان را قطع کنید



سورهُ توبه آیه 5 صفحه 188



فَإِذَا

انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ

وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ

مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ

فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.



پس چون ماههاي حرام به سر آمد آنگاه مشركان را هر جا يافتيد به قتل رسانيد.

و آنها را دستگير و محاصره كنيد . و هر سو در كمين آنها باشيد. چنانچه

توبه كردند و نماز به پاي داشتند و زكات دادند پس از آنها دست بداريد. كه

خدا آمرزنده و مهربان است.



سوره توبه آیه 12 صفحه 189



وَإِن

نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي

دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ

لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ.



اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند



سوره ماده گوساله(بقره) آیه 191 صفحه 31



وَاقْتُلُوهُمْ

حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ

وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ

الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ

فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ.



هرجا که آنها را بیابید بکشید

و از آنجا که شما را رانده اند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است. و در

مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند. و چون با شما جنگیدند

بکشیدشان که این است پاداش کافران. این آیات برگرفته از زندیقند







به امید اینکه یک روز مسلمانان از خواندن متن عربی قرآن دست بکشند و به معنای فارسی آن هم توجه کنند



پیامبر چگونه با عایشه زن ۹ ساله خود سکس می کرد؟

تعجب نکنید پیامبر اسلام با یک کودک ۹ ساله ازدواج کرده بود و با وی تماس جنسی بر قرار می کرد! این جا تعدادی از روایات در این مورد جمع آوری شده اند برای اطلاع بیشتر می توانید روی مقاله ها کلیک کنید و در مورد سن عایشه و زنان دیگر پیامبر اطلاعاتی به دست آورید



ﺷﺒﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ

ﺭﺍﻧﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﮐﻦ،ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮﺩﻭ

ﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﮐﺪﻡ،ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭼﺎﻧﻪ ﻭ

ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺭﺍﻧﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ.

ﺳﻨﻦ ﺍﺑﻮ ﺩﺍﻭﻭﺩ ﮐﺘﺎﺏ1ﺷﻤﺎﺭﻩ0270



ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ

ﺩﺧﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ،ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ

ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.

ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﭘﻮﺷﯿﻨﻪ7ﮐﺘﺎﺏ71

ﺷﻤﺎﺭﻩ660



ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﻦ ﺁﺏ ﻣﻨﯽ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ

ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ،ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺎ

ﻧﺎﺧﻨﻬﺎﯾﻢ ﻣﯿﺘﺮﺍﺷﯿﺪﻡ)ﺗﺎ ﭘﺎﮎ ﺷﻮﺩ.(

ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﮐﺘﺎﺏ2ﺷﻤﺎﺭﻩ572



ﻫﺮﮔﺎﻩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ

ﮐﻨﺪ،ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﺯﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﻨﻢ،

ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩ

ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﭘﻮﺷﯿﻨﻪ1ﮐﺘﺎﺏ6ﺷﻤﺎﺭﻩ

299



عجب پیامبری واقعا عجب الگوی خوبی بوده!

بررسی تعدادی از خرافات قرآن(مقاله کامل)


از نظر قرآن خورشید و ماه در بین طبقات آسمان قرار دارند (نوح/15) و سایر ستارگان، زینت آسمان پائینی هستند(صافات/6)؛ پس برای رفتن به ماه باید از تمام ستارگان آسمان عبور نمود. آیا داستان جن، چیزی جز خرافه است؟ در همین داستان خرافی، خرافات بسیاری را مشاهده می‌نمائیم که پرتاب شهاب سنگ از سوی الله، برای زدن به جن ها، استراق سمع نمودن جن ها از دربار الهی و روی صندلی نشستن در کنار آسمان، نمونه‌ای از این خرافات است(جن/9)و صافات/9 )و ادامه‌ی آیات. همچنین لمس نمودن آسمان از سوی جن ها(جن/8) آیا این خرافه نیست که در زیر زمین ، جائی به نام ثری (طه/6)که زمین بر آن قرار دارد ، الله را سجده میکند قرآن تصور می‌کند که ماه باریک و کلفت می‌گردد (یس/38) و با حرکتش به دور زمین، الله را سجده می‌نماید. ستارگان هم الله را سجده می‌نمایند، زیرا به دور زمین در حرکتند . اما قرآن هرگز نگفته است که زمین ، الله را سجده می‌نماید، زیرا تصور می کند زمین ثابت است. اگر الله آسمان را رها نماید، بر روی زمین سقوط می‌کند (فاطر/41) و این الله است که آسمان را نگه داشته تا بر زمین نیفتد، پس او را شاکر باشید(حج/65) ضمنا هر لحظه ممکن است تکه‌ای از آسمان بر زمین بیفتد(طور/4) از دید قرآن ، زمین و آسمان در ابتدا به هم چسبیده بودند ،که الله آسمان را بلند کرد و آنرا بالا برد (انبیاء/30) ابر از آسمان میروید(نمل/25) و در آسمان دریائی است شیرین به نام معصرات که باران از آنجا می‌بارد. ، که باران از آنجا میریزد(عم/14) و از برخورد این دو دریاست که مروارید و مرجان درست تشکیل می‌گردد. این همان اعتقاد قدماست که بیان می‌شود، مروارید از برخورد قطرات باران، بر دهان صدفها شکل می‌گیرد(این اعتقاد را شایدهنوز بابا بزرگ شما هم داشته باشد) (رحمن/22) و آیات قبل و بعدش.. در ضمن به این ادعا که رب المشرقین و رب المغربین، دلیلی بر کروی بودن زمین است، پاسخ داده خواهد شد.در ادامه قرآن می گوید خورشید و ماه بسیار دورتر از سایر ستارگان هستند ( صافات/6) قرآن می‌گوید که ما آسمان (و نه آسمان های) دنیا را به ستارگان زینت دادیم: إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6) ما آسمان دنیا (منظور قرآن پائينی است ) را با ستارگان تزيين كرديم. در این آیه گفته شده که ستارگان زینت آسمان هستند و تمام ستارگان، در آسمان دنیا(پائین) قرار دارند. درسوره فصلت/12 نیز عینا به این مسئله اشاره شده: فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12) در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را مي‏خواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان دنیا (پائين) را با چراغهاي (ستارگان)( اگر واقعا منظور ستاره باشد) زينت بخشيديم و به وسیله پرتاب شهاب سنگها از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير الله دانا. اما: أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/14) آيا نمی بینید چگونه خداوند هفت آسمان را يكي بالاي ديگري آفريده ؟ وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/15) و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائي، و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است می‌گوید که ماه را در بین این طبقات، نور و خورشید را فانوسی روشن قرار داد که تاریکی را ازبین می‌برد. با اندکی تامل در این آیات، متوجه می‌شویم که که خورشد و ماه در بین طبقات آسمان هستند، نه در طبقه‌ای از آسمان که سایر ستارگان قرار دارند. پس کل ستارگان دنیا، در پائین‌ترین آسمان، قرار دارند. لذا برای رفتن به کره‌ی ماه، باید از تمام ستارگان عبور نمود و همچنین باید از آسمان دنیا گذشت، البته این موضوع از نظر خود قرآن، غیر ممکن است؟ به خرافه‌ای دیگر در مورد جنها توجه فرمائید. این یکی شاه خرافات است بخوانید و لذت ببرید: نگهبانان آسمان با شهاب سنگ , جن ها را می‌زنند. برخی از جنها که تازه مسلمان شده بودند به پیامبر اسلام تعریف می‌کردند که پیش از آمدن اسلام، ما(جن ها) آزاد بودیم که با سوار شدن بر کول همدیگر، تا آسمان طبقه‌ی هفتم پیش رویم(چه قدرتی!)؛ پس از لمس آسمان, اقدام به استراق سمع می‌کردیم و به مردانی از اهل زمین که به ما پناه می‌بردند، این اطلاعات را منتقل می‌کردیم. آنها با استفاده از این اطلاعات غیبی، به گمراه کردن دیگران مشغول بودند. الله هم در آنها سرکشی را زیاد کرده بود. تا اینکه یک شب که مانند همیشه، برای استراق سمع اقدام به سوار شدن بر روی هم نمودیم, همینکه بالا رفتیم، با شهاب سنگهائی مواجه شدیم و دیگر توانائی رسیدن به آسمان را نداشتیم؛ ما نمی‌دانستیم که الله برای زمین خیری می‌خواهد یا شری در راه آنهاست. با شنیدن صدای قرآن، دانستیم که الله برای ساکنان زمین (جن و انس) خیری در نظر گرفته که آنها را هدایت نماید؛ لذا به شما(محمد) ایمان آوردیم؛ البته قاسطون ما ایمان نیاوردند، الله هم برای آنها جهنم مهیا نموده است. داستان زیبایی بود! در این جا توجه شما را به آیات مورد نظر در متن قرآن جلب می کنم:



(آیات نخست سوره ی جن): ।قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا (جن/1) بگو به من وحي شده است كه جمعي از «جن» به سخنانم گوش فرا داده‏اند، سپس گفته‏اند: ما قرآن عجيبي شنيده‏ايم! يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا که به راه راست هدايت مي‏كند، لذا ما به آن ايمان آورده‏ايم، و هرگز احدي را شريك پروردگارمان قرار نمي‏دهيم। وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا و اينكه بلند است مقام با عظمت پروردگار ما، و او هرگز براي خود همسر و فرزندي انتخاب نكرده است وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا و اينكه سفيهان ما درباره الله سخنان ناروا مي‏گفتند وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا و اينكه ما گمان مي‏كرديم كه انس و جن هرگز دروغ بر الله نمي‏بندند وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا و مردانى از آدميان به مردانى از جن پناه مى‏بردند و بر سركشى آنها مى‏افزودند وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا و اينكه آنها گمان كردند همانگونه كه شما گمان مي‏كرديد كه خداوند هرگز كسي را (به نبوت) مبعوث نمی کند وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا و ما آسمان را لمس نمودیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهائی از شهاب سنگ يافتيم وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا و همانا ما می نشستیم که در مکانی که جایگاه نشستن بود و گوش (به حرفهای داخل آسمان) میدادیم اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند شهاب سنگي را در كمين خود مي‏يابد وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا و ما نمى‏دانيم كه آيا براى كسانى كه در زمينند بدى خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت‏خواسته است وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن و ما فرقه‏هايى گوناگونيم وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا و ما مى‏دانيم كه هرگز نمى‏توانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمى [پاداش] و سختى بيم ندارد وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند پس كسانى كه به فرمانند آنان در جستجوى راه درستند وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.



نکته‌ای که در آیات بالا جالب این است که جن ها در کنار آسمان، صندلی داشتند و با نشستن بر آنها، آسمان را لمس می‌کردند. چه خرافه ای بالاتر از این داستان؟ همچنین در سوره‌ی صافات به ای مسئله اشاره می‌کند:



إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/7) ما آسمان دنيا را با ستارگان زینت دادیم ‏ وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/8) و از هر شيطان سركشى محفوظ داشته‏ايم‏ لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ(صافات/9) به [اسرار] ملأاعلى گوش نتوانند داد و از هر طرف به سویشان (با شهاب سنگ) پرتاب میشود دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/10) به راندنى سخت، و عذابى پاينده [در پيش‏] دارند إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/11) مگر كسى كه ربايشى بربايد (اطلاعاتی بدست آورد و فرار کند) که در این صورت شهاب سنگی درخشان به سویش پرتاب میگردد।



آیا این خرافه نیست که بپذیریم، الله شهاب سنگ را به قصد زدن به جن ها پرتاب می‌نماید؟من در مورد این خرافه تحقیقاتی کردم جالب است که به نوشته هایی برخوردم که این اعتقاد خرافی را که در زمان قاجار بسیار هم معروف و عامه پسند بوده را شرح داده بودند! باورش سخت است ولی واقعیت دارد در کتاب کویر دکتر علی شریعتی به این موضوع اشاره شده و همچنین کویر نشینان به این خرافه کاملا معتقد بوده اند دلیل اعتقد راسخ آن ها مشهده کردن این مطلب با چشم خودشان بوده چونکه آسمان کویر صاف است و شهاب سنگ ها کاملا قابل رویت اند بیچاره ها بعد از هر شهاب سنگی که به جو برخورد می کرده فریاد الله اکبر سر می دادند و شادی می کردن که الله یک جن دیگر را هم زد! توجه کنید که پیامبر ما هم در کویر عربستان می زیسته! توضیحی اضافه نمی‌دهم داوری با شماست.از نظر قرآن حرکت خورشید باعث پیدایش شب و روز می‌گردد, در یس/37و 38 به روشنی به این امر اشاره شده:



وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيم و خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است، اين تقدير الله قادر و دانا است وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ وبراى ماه منزل‌هايى معين كرده‏ايم تا چون شاخك خشك قوسی شکل خوشه خرما برگردد ِ



/قرآن تصور میکرد که خود ماه باریک می‌گردد) قران در ادامه خورشید را مانند ما تصور می‌نماید که در فلک(فضای مدور) در حال گردش است:



لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/40) نه خورشيد را سزد كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى جويد و هر كدام در سپهرى شناورند.



پس ازبحث چگونگی پیدایش شب و روز , بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش یا محل سجده کردنش یا طبق قول بعضی ها دائما در حرکت است , تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد در حرکت است؛ دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:



”خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ آسمانها و زمين را به حق آفريد، شب را بر روز مي‏پيچد، و روز را بر شب، و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد، هر كدام تا اجل مسمی (مدتی معین) به حركت خود ادامه مي‏دهند، آگاه باشيد او قادر بخشنده است .



।همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:



للّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ الله همان كسي است كه آسمان را بدون ستونی که می بینید(همانگونه که میبینید) نسیت آفريد سپس بر عرش استيلا يافت و خورشيد و ماه را مسخر ساخت كه هر كدام تا زمان معيني حركت دارند كارها را او تدبير مي‏كند آيات را تشريح مي‏نمايد تا به لقاي پروردگارتان يقين پيدا نمائید.



اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایره‌ای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین می‌گردد, پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد. الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا, راهمان را گم نکنیم:



وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ।انعام/97) و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا را به يقين ما دلايل را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان كرده‏ايم



همه‌ی ستارگان مشغول سجده کردن الله هستند:



أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ حج/18 آيا نديدي كه سجده مي‏كنند براي الله تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، اما بسياري ابا دارند و فرمان عذاب در باره آنها حتمي است، و هر كسي را الله خوار كند كسي او را گرامي نخواهد داشت، خداوند هر كار را بخواهد انجام میدهد!



سجده‌ی ماه، خورشید و ستارگان، هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین، به پائین ترین جائی که خورشید در هنگام گرش بدور زمین, به آن نقطه می‌رسد و زمین بر روی آن قرار دارد می‌رسند.قرآن با اصرار اعتقاد دارد زمین بر روی پدیده‌ای موهوم به نام ثری قرار دارد. البته شاید خیلی‌ها ندانند که ثری کجاست. قرآن در طه/6 دقیقا به این نقطه اشاره کرده است:



لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى برای اوست (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.



اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده میکند, زیرا زمین را ثابت می‌داند:



وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ رعد/15همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند از روي اطاعت يا اكراه و همچنين سايه‏هاي آنها – هر صبح و عصر – براي خدا سجده مي کنند. اگر الله آسمان را رها کند , روی زمین می افتد!



باور ن: الَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ حج/65 آيا نديدي كه الله آنچه در زمين است مسخر شما كرد؟ و كشتي ها به فرمان او بر دریا حركت مي‏كنند و آسمان را نگه مي‏دارد تا بر زمين، فرو نيفتند مگر به اذن او الله نسبت به مردم رحيم و مهربان است ا نَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا فاطر/41 همانا الله است که گرفته است آسمانها را که بر روی زمین نیفتد و اگر افتادند, کیست غیر از خدا این دو را یگیرد اوست آمرزنده ی بردبار؟



آسمان طبق قرآن، دارای جرمی است که هر آنگاه ممکن است تکه‌ای از آن به زمین بیفتد خرافه بیشتر از این؟ حالا چرا قرآن این قضه را مطرح می کند جوابش را بخوانید: زمانیکه پیامبر اسلام، شروع به دعوت مردم به اسلام نمود؛ دگراندیشان ( کفار) می‌گفتند که اگر شما راست می‌گوئید؛ از الله بخواه تا تکه‌ای از آسمان را پائین بیندازد. قرآن در پاسخ آنها گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را مشاهده نمودید، خواهی گفت که ابری است متراکم:



وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ و اگر ببینند که تکه ای از آسما در حال سقوط است مى‏گويند ابرى متراكم است



। خب حالا با هم خرافه بعدی را بررسی می کنیم: ابتدا آسمانها به زمین چسبیده بودند! از نظر قرآن، ابتدا زمین را آفریده شد و سپس الله بر روی زمین قرار گرفت و آسمان را خلق نمود, در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند, سپس آنرا (آسمان ) بالا برد در سوره نازعات/30 و آیات قبل از آن (ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها / رفع سمکها و سواها ) این موضوع را قرآن آشکارا در انبیاء/30 می‌گوید:



أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ آیا کفار ندیدند(نمیدانند) که آسمان و زمین(نه زمین ها) (در ابتدا) به هم چسبیده بودند, پس ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى‏آورند



। این این آیه، نشان می‌دهد که همگان چنین تصوری از آسمان را داشتند ، زیرا قرآن این را علم می‌نامد. در آن زمان طبق بعضی از اسطوره‌های یونانی , گمان می‌کردند که آسمان و زمین در ابتدا به هم چسبیده بودند و سپس یکی از اله های آنها, آن دو را از هم جدا کرد. ابر از دریای آسمان (معصرات) می‌روید این هم یکی دیگر از خرافات اسلامی. الله آب باران را مسقیما از دریای آسمان (معصرات ) نازل می‌کند:



وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا(عم/14) اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد , یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان , دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش باران آفریده شده است: هیچنین یکی از این دریاها شیرین و یکی دیگر شور می‌باشد: وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا فرقان/53 اوست كسى كه دو دريا را به سوى هم روان كرد اين يكى شيرين [و] گوارا (دریای آسمان که آب باران از اوست ) و آن يكى شور [و] (دریای زمینی ) است و ميان آن دو مانع و حريمى استوار قرار داد



بر طبق همین آیه، الله معتقد است آب باران از دریای آسمان سرازیر می‌گردد منشا این داستان را به راحت می توانید در اساطیر یونانی قبل از اسلام و داستان های فارسی بعد ار اسلام بیابید. با توجه به اینکه وصف هر یک ار دو دریا را بیان می‌کند؛ کاملا آشکار است که منظور چیست و لزومی به شرحی اضافه را در اینجا نمی‌بینم.خرافه بعدی : الله ابر را به عنوان روئیدنی آسمان معرفی میکند, در نمل /25 گفته شده که الله هم از زمین میرویاند (گیاهان) و هم از آسمان می رویاند(ابر) .برای جلوگیری از سفسطه اسلام گرایان بیشتر توضیح می دهم: در قرآن هر جا که از کلمه‌ی نزول استفاده شده، نازل شونده مستقیما از سوی خودش(الله) پائین می‌آید. چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شده‌اند عبارتند از: نور(نساء/174) , من و سلوی (اعراف/160)(غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل), کتاب (مائده/145)(قرآن) , ترازو (حدید/25) , آهن(حدید/25, لباس (اعراف/26) و باران (فرقان/48). در قرآن آمده است که ما آب را از معصرات نازل می‌کنیم: وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاء ثَجَّاجًا(عم/14) اگر کسی اعتقاد داشته یاشد که الله هر کدام از اینها را از آسمان نازل نکرده؛ کافر است. خواه آهن باشد یا قرآن، لباس، ترازو و باران, هیچ تفاوتی در کیفیت پیدایش آنها نیست. در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام , درِ آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت:



فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) آنگاه درهاى آسمان را به آبى سيل‏آسا گشوديم‏.



اگر از دید قرآن, باران ناشی از تبخیر دریاهاست؛ در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند دوستان گرامی دقت کنید که در قرن بسیت و یکم هنوز محققان هیچ نشانه ای از داستان نوح نیافته اند مگر امکان دارد کل زمین را آب بگیرد و هیچ لایه ای یا اثری از نابودی جنگل ها یا برخی از گونه ها که به قطع در ناحیه جغرافیایی نوح زندگی نمی کردند نباشد داستان نوح بسیار خنده دار است من دلیلی نمی بینم که بخواهم شرح بدهم که چه قدر بی دلیل است. خرافه‌ای دیگر در مورد چگونگی پیدایش مروارید در قدیم گمان می‌کردند که هرگاه باران می‌بارد صدفها از درون دریا بیرون می‌آیند و دهنشان را باز می‌کنند تا قطره‌ی باران، در دهانشان بیفتد و هر صدفی که قطره‌ای باران در دهنش افتاد؛ درون او مروارید تشکیل می‌گردد این یکی هم بسیار شهرت دارد و آثارش هنوز در شعر معاصر دیده می شود البته به عنوان یک اعتقاد دیرینه. قرآن خیلی جدی به همین نکته اشاره می‌کند:



مرج الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمن/19) دو دريا را روان كرد كه با هم برخورد كنند بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمن/20) ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (رحمن/21)پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمن/22) از (برخورد) این دو دریاست که مروارید و مرجان پدید میاید(رحمن /)22



استدلال مدعیان روشنفکری دینی اما عده‌ای در بیان کروی بودن زمین، استدال‌هائی می‌آورند که نه پیامبر اسلام؛ چنین فهمی از قرآن داشته است و نه ائمه, انگار اینان از آنها در این زمینه داناترند یعن می فرمایند پیامبر از گالیله هم ترسوتر بوده . یکی از این استدال های روشنفکران! دینی رب المشرقین و رب المغربین است؛ تصوری که ما از شرق داریم، با تصور پیشینیان، کاملا متفاوت است. کلمه‌ی شرق در قرآن یک بار بصورت فعل در زمر/69 آمده: (و اشرقت الارض بنور ربها و وضع …….) ودر بیان آغاز روز قیامت است, پس از تاریکی مطلقی که جهان را فرا می‌گیرد، قرآن می‌گوید که زمین با نور پروردگارش، آغاز به نورانی شدن نمود. همانگونه که مشاهده می‌کنیم؛ شرق به معنای آغاز به روشن شدن است. شرق با مشرق اگرچه اکنون به نظر ما دارای یک معنا هستند؛ اما در عربی، هرکدام دارای معنای خاصی می‌باشند. در قرآن کلمه‌ی شرق و مشتقات آن 16 بار آمده, شرق معادل جهت و مشرق (محل آغاز روشن شدن) اسم مکان است و اشاره به نقطه ی خاصی دارد . با ملاحظه‌ی مکان طلوع خورشید که در هیچ دو روز متوالی از یک نقطه طلوع نمی‌کند اگر هر روز برای نماز صبح بیدار می شوید خودتان می توانید این را بررسی کنید,وقتی خورشید هر روز از نقطه متفاوتی طلوع کند مشرق های زیادی در ذهن تجلی می‌شود که قرآن از آنها به عنوان مشارق یاد می‌کند. اما در قدیم, آخرین نقطه‌ای که خورشید به سمت شمال می‌رود و از آنجا طلوع می‌کند را مشرق تابستان و آخرین نقطه‌ای که خورشید به سمت جنوب می‌رود و از آنجا طلوع می‌کند را مشرق زمستان می‌نامیدند، آنها معتقد بودند که دو مشرق وجود دارد: یکی مشرق تابستان و دیگری مشرق زمستان. الله خود را رب این دو مشرق می‌نامد, در جاهای دیگر, خود را رب مشرق هائی که مابین این دو است نامیده. همین دلیل عینا برای مغربین و مغارب نیز صادق است. اما اکنون عده‌ای برای این که بتوانند خودشان را گول بزنند و به عقاید پوسیده 1400 سال پیش یایوند بمانند و همچنین از راه در خرافه نگه داشتن مردم ساده دل قدرتی به هم بزنند(که در قالب ج.ا به همه چیز رسیدندثروت های مملکت را به تارج برده و می برند هزاران جوان بی گناه این مرز و بوم را به دست طناب اعدام سپردند و می دهند) , فهمی را از این آیات ارائه می‌دهند که نه پیامبر و نه ائمه و نه هیچ یک از علماء قدیمی آنرا نفهمیدند, اینان در بیان توجیه خویش , خود را از پیامبر اسلام، داناتر و او را حتی از گالیله ترسوتر می‌دانند. اگر مفهوم این آیات چنین بود؛ چرا پیامبر اسلام جهان را با سکوت خویش, اینقدر از قافله‌ی علم عقب انداخت؟ البته دلایل دیگری نیز می‌آورند, اما روی منطق یاد شده‌ی بالا زیاد مانور می‌دهند و آنرا محکمترین دلیل می‌دانند.

خودتان قضاوت نمائید.

با تشکردوستانه از وبلاگ عزیز اسلام شاسی که من این مطلب را از آنجا پیدا کردم و گسترش دادم



علی(ع) 1400 انسان را ناجوانمردانه به قتل رسانده

تعداد افراد سربریده شده توسط امام علی امام اول شیعیان
امام علی امام اول شیعیان یکی از بزرگترین متخصصان سر بریدن انسان ها در تاریخ چند هزار ساله ما انسان هاست . البته این مطلب برای شیعیان بسیار دور از زهن و عجیب است ولی متاسفانه کتاب های زیادی از خود شیعیان بر این داستان غم انگیز شهادت می دهند امام علی رکورد کشتن افراد با دست خود را دارد، من تابحال به هیچ شخصیت دیگری در تاریخ هیچ مملکتی در هیچ زمانی بر نخورده ام که با دست خود این تعداد آدم را کشته باشند. البته بوده اند چنگیزها، تیمورها، هیتلر ها و سایر آدمهایی که کردار و پندار آنها به مرگ صدها، هزاران و میلیونها نفر انجامیده است، اما آنها هیچکدام خودشان با دست خود این تعداد آدم نکشته اند. حتی اگر آدمهای دیگری نیز پیدا شوند که بیش از علی با دست خود آدم کشته باشند، امام علی به مقام دوم یا سوم تاریخ نزول پیدا می‌کند و این مردی است که شیعیان با تحریف اتفاقهای تاریخی و نادیده گرفتن اعمال او سعی در ساختن الگویی اخلاقی از وی دارند. تصور کنید شخصی در چشم انسانهای دیگر نگاه میکرده است و همزمان سر آنها را میبریده است، آیا برای چنین انسانی میتوان هیچ احترامی قائل شد؟



من اینجا تعدادافراد کشته شده توسط علی را از کتاب های تاریخی میاورم سپس آن ها را با هم جمع می زنم تا ببینیم آیا امام علی افتخار مدال طلای آدمکش ها را دارد یا نه.



علی و زبیر بن عوام پس از پیروزی بر قبیله” بنی قریظه” تعداد ۹۰۰ نفر از مردان قبیله را در مقابل گو دالهایی که از پیش کنده بودند سر بریدند. (تاریخ طبری. جلد ۳)پیامبر بگفت تا در زمین گودالها بکندند و ” علی” و” زبیر” در حضور پیامبر گردن انها را زدند. (تاریخ طبری .جلد ۳٫ صفحه ۱۰۹۳) اگر فرض کنیم که علی و زبیر بن عوام هرکدام به اندازه یکدیگر سر بریده اند، به این نتیجه خواهیم رسید که



امام علی تا اینجا با دست خود 400 نفر را سر بریده است.



400

۲- کشتار خاندان “ازد”:

علی و یارانش در یک روز تعداد ۲۵۰۰ نفر از خاندان “ازد” را سر بریدند.بنحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد. (مروج الذهب . جلد اول . صفحه ۷۲۹)



اگر خوشبینانه به قضیه نگاه کنیم و زبیر سربر را تنها یار علی حساب نکنیم برای امام علی 4 نفر همراه در نظر می گیریم پس:



سهم علی می شود 500 نفر که با 400 نفر بالایی می شود 900 نفر



400+500=900

۴- نبرد “لیله الحریر”:

علی در نبردی بنام “لیله الحریر” در حدود ۵۰۰ تا ۹۰۰ نفر را از دم تیغ گذراند. (منتهی الا مال . جلد ۱٫ صفحه ۱۵۳)



میانگین 500 و 900 می شود اینجا به خاطر گل روی شیعیان کمترین عدد ذکر شده که 500 هست را حساب می کنیم



علی در این نبرد ناجوانمردانه 500 نفر راکشت



900+500=1400

۵- کشتار” عبدالله خرمی و یارانش” :

عبدالله خرمی و ۷۰ تن از یارانش از بیم جان به قلعه ای پناه برد.به دستور علی قلعه به آتش کشیده شد که در جریان آن تمامی این افراد در آتش سوختند بطوری که بوی گوشت بریان شده آنها آنچنان در هوا پخش شده بود که مردم را آزار می داد. (علی مرز نامتناهی . صفحه ۱۹۹)



اینجا علی 70 نفر را مثل آب خوردن کباب کرده



1400+70=1470

۶- کشتار کسانی که بعد از فوت محمد از دین اسلام برگشتند:

آنانکه دست رنگ کرده بودند و شادی و شعف در اثر در گذشت محمد نشان داده بودند ” علی” و” خالد بن ولید” همه را بکشتند و اجسادشان را در آتش سوزاندند. (تاریخ طبری .جلد ۴ . صفحات ۱۳۸۰٫۱۴۶۴) (تاریخ طبری .جلد ۶٫صفحات ۲۴۲۰٫۲۲۶۵)



به طور تخمینی تعداد زنان و مردان کشته شده توسط علی را 100 نفر حساب می کنیم



1470+100=1570

البته امیدوارم از طرف شیعیان به بی انصافی متهم نشوم چون من اینجا فقط قتل های ناجوانمردانه علی را جمع کردم مگرنه اگر شمار کشته شدگان به دست علی را در جنگ هایی مثل نهروان صفین جمل خیبر و ده ها جنگ دیگر آن امام حساب کنم



بدون شک این تعداد از 5000 نفر هم بیشتر می شود



برای اینکه آخرین امتیاز را هم به علی داده باشیم 1570 را به 1500 رند می کنیم پس:



علی(ع) که مثلا همای رحمت! است با وجدان آسوده 1500 نفر را ناجوانمردانه کشتار کرده



1500



در ادامه مقاله می توانید با بقیه شیرین کاری های آن امام بزرگوار آشنا شوید

نقش علی در ترور مخالفان :

۱- ترور شاعری بنام” حویرث بن نقیذ”:

وی شتر دختران محمد “فاطمه” و “ام کلثوم” را رم داده بود به فرمان حضرت محمد و توسط علی در جریان یک

تو طئه به قتل رسید. (سیره ابن هشام .جلد ۲٫ صفحه ۲۷۳)



۲- سر بریدن” مغیره” :

پیر مردی بنام “مغیره” که پس از فتح مکه از ترس محمد گریخته بود بوسیله علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه ۳۱۶)



۳- علی شاهرگ مردانی را برید و بمانند مرغان نیم بسمل آنان را در بیابان رها کرد تا با شکنجه بمیرند. (امام علی . عبدالفتاح . جلد ۵٫ صفحه ۲۷)



۴- سر بریدن “نضر” و “عتبه” :

پس از شکست” ائیل” محمد به علی دستور داد که “نضر” پسر” حارث” را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام “الظیه” از میان اسرا “عتبه” پسر” ابی معیظ ” بدستور محمد و بدست علی سر بریده شد. (منتهی الامال . جلد ۱٫صفحه ۵۷)



۵- سر بریدن “عتبه” :

مردی بنام “عتبه” که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام به صورت محمد تف کرده بود بوسیله علی سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد ۵ .صفحه ۱۱۰۳)



تجاوز به یک برده

محمد بن بشار، از روح بن عباده، از علی بن سوید بن منجوف، از عبدالله بن بریده، نقل کرده است که:



رسول خدا علی را به سوی خالد فرستاد تا خمس (سهم پیامبر از غنایم را) بگیرد و من از دست علی ناراحت شدم، بعد از اینکه علی غسل گرفت (بعد از برقراری تماس جنسی با یکی از بردگانی که جزوی از غنایم بود) من به خالد گفتم، “آیا این را نمیبینی؟” (خوابیدن علی با بریره را). وقتی به پیامبر رسیدیم، من جریان را برای پیامبر تعریف کردم. پیامبر گفت، “ای بریده آیا از علی متنفری؟” گفتم “آری”، پیامبر گفت “از او متنفر نباش، زیرا سهم او از خمس بیش از این است”.



توضیحی که در برگ 447 آمده است در مورد همین حدیث میگوید



بریره از علی متنفر بود زیرا علی دختری را از میان غنائم بیرون کشیده بود و با او تماس جنسی برقرار کرده بود و در نظر بریرده این کار او ناپسند بود.



در اینجا علی دختری را از میان اسرا انتخاب کرده و با او همبستر می‌شود. وقتی که این قضیه با محمد در میان گذاشته می‌شود او این مسئله را تایید می‌کند. توجه داشته باشید که اسرا همچون غنیمت ها به شمار میرفتند و از اموال مسلمانان و مسلمانان میتوانند از کنیز خود برای سکس استفاده کنند یا به عبارت دیگر به آنها تجاوز کنند.





ماجرای جنگ امام علی با عمر بن عبدود و تف انداختن او بر چهره امام (ناجوانمردی علی)

((دو مرد بهم گلاويز شدند. على كه دستش به سر و گردن عمرو نمى رسيد، در حالى كه او شمشير را بر كشيده بود تا بر على فرود آورد، وى ضربه اى چنان قوى بر ران عمرو زد كه آن را قطع كرد و در افتاد و بر سينه اش پريد و ريشش را گرفت تا سرش را برگيرد. عمرو كه از ننگ شكست از جوانى كه خود را از او در پهلوانى نامورتر مى ديد، سخت به خشم آمده بود، بر چهره على عليه السلام تف انداخت . على عليه السلام بسختى خشمگين شد و در حالى كه از غيظ، شمشير را بر گردنش ‍ گذاشته بود، ناگهان برداشت و كنار رفت . عكرمه و ديگران بسرعت فرار كردند و از خندق گذشتند. على عليه السلام آنان را مى نگريست ، قدم مى زد، چشمش را به همه سو مى گرداند و انديشه هاى گوناگون را به مغزش هجوم مى داد. خشمش فرو نشست . با لبخندى آرام بر گشت و با گامهاى شمرده و راحت به عمرو نزديك شد. پايش را بر سينه او گذاشت . عمرو كه از اين حركت خيره مانده بود، پرسيد: اين چه بود؟!

على عليه السلام گفت : از كار تو خشمگين شدم ، نمى خواستم از خشم خويش تو را بكشم ، صبر كردم كه آرام گردم تا تو را همه براى خدا كشته باشم . و سپس چنان كه گويى شتر و حسان بن ثابت كه در همه جنگها با شعر برنده تر از شمشيرش شركت داشت ، فرار عكرمه را از دم شمشير على عليه السلام سرود…)) (1)



تف انداختن عمر بن عبدود بر چهره امام علی و بعد برخواستن و دور زدن امام علی به دور او معمولاً از چیزهایی است که شیعیان خیلی راجع به آن صحبت می‌کنند، گمان میکنم نخستین بار که این داستان را شنیدم در کلاس سوم دبستان بودم. بیشتر تمرکز این داستان معمولاً روی این است که امام علی بلند شد، یک دور زد و بعد سر او را برید، این بلند شدن و دور زدن در نظر شیعیان خیلی اهمیت بیشتری دارد تا بریده شدن سر یک انسان. به یاد دارم در دوران جاهلیت خویش (وقتی که مسلمان بودم) وقتی به عمرو بن عبدود و کاری که کرده است فکر میکردم با خود میگفتم این شخص چه انسان پستی بوده است، وقتی در جنگ شکست میخوری و حضرت امام رویت مینشیند تا سرت را با دستهای مبارکش ببرد باید خیلی انسان پلیدی باشی که بر چهره آسمانی امام تف بیاندازی، بلکه باید اجازه بدهی آن امام عزیز سرت را راحت از تنت جدا کند (برای دیدن فیلمهای سر بریدن به بخش جنایات اسلامگرایان مراجعه کنید). و بعد یاد یکی از روضه خوانها میافتادم که شعر منصوب به مولوی را با آه و ناله در شبهای احیا می‌خواند و گریه زاری میکرد و ما هم با او اشک میریختیم که خدا مارا بخاطر کارهای بدی که کرده ایم ببخشد.



انداختن خصم در روی امیر المومنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالممنین علی شمشیر از دست

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل

در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت

او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی

آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه

در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل

گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی

آن چه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سست در اشکار من

آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست

آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید

آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان

در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود کی داند کیستی

در مروت ابر موسیی بتیه کمد از وی خوان و نان بی‌شبیه

ابرها گندم دهد کان را بجهد پخته و شیرین کند مردم چو شهد

ابر موسی پر رحمت بر گشاد پخته و شیرین بی زحمت بداد

از برای پخته‌خواران کرم رحمتش افراخت در عالم علم

تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا کم نشد یک روز زان اهل رجا

تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند

امت احمد که هستید از کرام تا قیامت هست باقی آن طعام

چون ابیت عند ربی فاش شد یطعم و یسقی کنایت ز آش شد



مولوی بگونه ای از ماجرا سخن گفته که گویا امام علی عمربن عبدود را بخشیده است و بیخیال ماجرا شده است. و بعد امام را ستایش می‌کند که چقدر کریم و بخشنده است و همینطور بگونه ای صحبت کرده است که عبد ود بیمار بوده است و بدون هیچ دلیلی بر صورت امام که شمشیرش را به دست گرفته بود و تند میشتافت تف انداخته است. اما حال که دوران جاهلیتم پایان یافته و اسلام را کنار گذاشته ام به این نتیجه رسیده ام که مولوی هم دروغ گفته است، در هیچکدام از کتابهای تاریخی نوشته نشده است که امام علی عمربن عبدود را بخشید و اورا نکشت. البته شاید مولوی هم مثل روشنفکران دینی امروز می‌خواسته است با تحریف تاریخ، شخصیت های تاریخی و دروغهای هفت رنگ مردم زمان خود را گول بزند و با اینگونه حرفها اسلامگرایان زمانه خود را به ترحم و انسانیت دعوت کند، به این امید که از توحش تاریخی سنگسارگرایان بی وجدان و انسان ستیز کم شود. شاید هنر و ارزش مولوی تماماً به همین باشد، این داستان مولوی نیز همانند داستان موسی و شبان او که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و ساخته مولوی است تبلیغ مدارا و تحمل مذهبی می‌کند، در حالی که در قرآن چنین چیزهایی یافت نمی‌شود.



این ماجرا مربوط به جنگ احزاب یا خندق است که در آن تمامی اعراب جمع شده بودند تا محمد را که به کاروانها حمله برده بود و مردمانی را قتل عام کرده بود و تهدیدی برای منطقه بشمار میرفت از بین ببرند. اما عبدود برای چه بر چهره امام علی تف انداخت؟ پاسخ بسیار جالبی برای این پرسش وجود دارد. ود از بتهای مشهور اعراب بوده است و عبدود از پرستندگان آن بت بوده است. عبدود از پهلوانان عرب بود و در آن جنگ از معدود کسانی بود که توانسته بود از خندقی که به پیشنهاد سلمان پارسی کنده شده بود عبور کند. و بعد از عبور از خندق بدنبال مبارز میگردد و علی داوطلب مبارزه با او می‌شود،



سیره ابن هشام در پوشینه سوم از قول امام علی در شرح ماجرای مبارزه علی با عبدود نوشته است



چگونه با تو بجنگم درحالی که تو بر اسب نشسته ای (درحالی که من پیاده هستم)، پس از اسب فرود آی تا مانند من (پیاده) شوی. پس از اسبش پیاده شد. (2)



اعراب بیچاره آنقدر هم که مسلمانان اصرار دارند نشان دهند-انسانهای پستی نبودند، عبدود پهلوان برای اینکه در مبارزه با علی انصاف را رعایت کرده باشد از اسب پیاده می‌شود تا هردو با یکدیگر برابر شوند، یعنی آداب جوانمردی حتی در آن شرایط نیز وجود داشته است و انسانیت در آن کویر نیز جوانه هایی زده بود. اما جنگ سختی در میگیرد و پهلوان عرب با علی میجنگد. اما امام علی که گویا آن نیرویی که در هنگام کندن در خیبر داشته است (!) را نداشته دست به یک حرکت ناجوانمردانه و بسیار زشت میزند، ماجرای این عمل ناجوانمردانه در بسیاری از کتابهای حدیث اینگونه آورده شده است:



میزان الحکمه پوشینه سوم بخش آداب جنگ



در جـنـگ احزاب میان على (ع) وعمرو بن عبدود سخنانى گذشت على به او فرمود: اى عمرو! (در بـزدلـى تـو) هـمین بس نیست كه من به جنگ تن به تن باتو آمده ام وتو كه شهسوارعربى با خـودت كمك آورده اى؟ عمرو برگشت كه پشت سر خود را نگاه كند امیر المؤمنین (ع) بیدرنگ چنان ضربه اى بر دو ساق پاى او وارد آورد كه از پیكرش جدا شدند و گرد و غبارى به هوا برخاست آن حـضـرت در حـالـى كـه بر اثر ضربت عمرو خون از فرقش مى ریخت و ازشمشیرش نیز خون مـى چكید نزد رسول خدا (ص) برگشت رسول خدا (ص) فرمود : اى على! فریبش دادى؟ عرض كرد : آرى , اى رسول خدا ! جنگ نیرنگ است. (3)



آیا مشخص است که چرا آن ملعون بر روی چهره امام اول شیعیان و خلیفه چهارم مسلمانان تف کرد؟ عبدود از اسب پیاده شد تا اصول جوانمردی را رعایت کرده باشد و جنگی برابر داشته باشد، اما در مقابل علی در میان جنگ به او میگوید که یارانت نیز به کمک تو آمده اند، عبد ود که برمیگردد تا ببیند آیا براستی یارانش از خندق گذشته اند یا نه، میبیند که افتخار هر نبی و هر ولی به او دروغ گفته است، و در این زمان امام پاهای پهلوان عرب را قطع می‌کند و آنگاه است که آن ملعون بر چهره امام شیعیان تف می اندازد. کجاست آن عدالت علی که شیعیان از آن سخن میگویند؟ پیامبر نیز گویا میدانسته است که علی از پس عبدود بر نمی آید، از علی پرسیده است که آیا وی را فریب دادی؟ و علی میگوید آری! براستی که جنگ همان خدعه و نیرنگ است. این خدعه و نیرنگ از همان خدعه هایی است که امام خمینی به مردم ایران زد. در فرانسه برای آنان از دموکراسی و حقوق بشر سخن گفت و در ایران از جمهوری اسلامی و شریعت اسلامی، همان امامی که ابتدا گفت میزان رای ملت است بعد گفت اگر همه بگویند آری من میگویم نه! آن امامی که قرار بود آب و برق را مجانی کند و پول نفت را در خانه های مردم به آنها تحویل بدهد! براستی که این دو امام چقدر بهم شباهت دارند.



ماجرای تف انداختن عبدود به علی مرا به شگفت وا میدارد، از طرفی در شگفتم که چگونه در بیابانهای عربستان هم انسانیت و جوانمردی اینگونه وجود داشته است و عبدود که خود را در میان مسلمانان تنها یافته است حاضر می‌شود از اسبش پایین آید تا با علی برابر گردد و از طرفی فرومایگی علی و ددمنشی و زشت کرداری او است که مرا شگفتزده می‌کند، او چگونه توانست در مقابل چنین لطفی اینگونه پاسخ بگوید؟ بیش از رفتار علی رفتار شیعیان مرا شگفت زده می‌کند که چگونه با اخلاقمدار دانستن علی خود نیز پا روی اخلاق و انسانیت میگذارند و چنین ددمنشی را نیک کردار میپندارند. منابع و توضیحات بیشتری در مورد این ماجرا را در نوشتاری با فرنام “علی؛ شیر حق یا یک دغلکار” بیابید.



ماجرای عقیل و امام علی

بارزترين مثال از عدالت طلبي مولاي متقيان(ع) قاطعيت آن حضرت در برابر برادر خودش- عقيل- بود و با اينكه عقيل نابينا و فقير و مستمند بود و غبار فقر بر چهره كودكانش هم نمايان بود، اما امام علي(ع) هيچگاه از موقعيت خود سوءاستفاده نكرد و از بيت المال چيزي بيشتر از سايرين به برادرش نداد. (9)



از ماجراهای دیگر امام علی و عدالتش ماجرای عقیل بن ابیطالب برادر او است که به نزد او می آید و از او می‌خواهد که از بیت المال به او پولی دهد. امام نیز آهنی گداخته در آتش را به سوی برادر نابینای خود نزدیک می‌کند و به روایاتی به بدن او میزند، و به او میگوید آتش جهنم از این داغ تر است، من را تاب و تحمل آن آتش نیست، چگونه از من می‌خواهی که به تو از بیت المال پول دهم؟



شیعیان این ماجرا را دلیل بر عدالت سرشار علی میدانند. برداشتن پول از بیت المال که از اموال دیگران است و به امانت نزد حاکم گذاشته شده بود بدون شک دزدی به حساب می آید. و شیعیان اصرار دارند که چون امام علی دزدی نکرده است باعث می‌شود که او از لحاظ اخلاقی بسیار والا و فوق العاده باشد است. این درحالی است که اکثر انسانها دزد نیستند، و دزدی نکردن به گمان من کاری عادی است و چندان شایسته ستایش نیست. گمان نمیکنم کار شایسته ای باشد اگر به کسی به دلیل دزد نبودن جایزه بدهند. همچنین سایر داستانهای مشابه مانند اینکه امام علی وقتی برای کارهای اداری شمعی روشن میکرد پول آنرا از پول بیت المال میداد و پول شمعی که برای خانه روشن میکرد را خود میداد بسیار شباهت به همین قضیه دارد. اگر شما هم پول قبض برق خانه خود را از پول شرکت یا جایی که برای آن کار میکنید نمیدزدید به همان اندازه اخلاقمدار هستید که علی بوده است. از شیعیان باید پرسید که آیا شما دزد هستید؟ اگر گفتند نه باید به آنها یاد آور شد که پس به اندازه همان امام علی اخلاقمدار هستید، البته با فرض اینکه امام علی دزد نبوده باشد.



اما از طرف دیگر عقیل کسی است که به نزد دشمن امام علی یعنی معاویه بن ابوسفیان میرفته است و از او نیز درخواست کمک میکرده است، بنابر این او برادری خیانت پیشه بوده است. جالب است بدانید برادر دیگر علی، طالب نیز در جنگ بدر در صف مکیان قرار گرفته بود و علیه علی جنگید، لذا برادر دیگر او نیز علیه او بود. کدام انسانی حاضر است به چنین برادر خائنی کمک کند؟ عقیل ظاهراً نه تنها یک برادر خیانت کار بلکه یک دزد نیز هست. یعنی از امام علی خواسته است که از بیت المال برای او دزدی کند. خود را بجای امام علی بگذارید، آیا شما دزد هستید؟ آیا شما حاضرید به چنین برادر نابکار و فرومایه ای کمک مالی کنید و یا بخاطر او دست به دزدی بزنید؟ اگر پاسخ شما به این دو پرسش منفی است، پس شما نیز به همان اندازه امام علی قابل ستایش هستید. گمان من بر آن است که اکثر مردم در مقابل این دو پرسش پاسخ منفی می‌دهند و در عمل نیز نشان می‌دهند که به بر اساس این دو پاسخ رفتار می‌کنند، اگر اینگونه باشد کار امام علی چه ارزش فوق العاده ای پیدا می‌کند؟ آیا هرکس دزد نباشد انسان فوق العاده با اخلاق و شایسته ای است؟ روشن است که شیعیان در این قضیه اغراق می‌کنند و از ماجرایی کم اهمیت نتیجه گیری های غیر عادی می‌کنند.



حال اینکه آیا آهن داغ گذاشتن در دست کسی که نابینا است کار اخلاقی است، یا اینکه رفتاری بیمارگونه و نشان دهنده بلاهت یک شخص است بر عهده شما بماند. همچنین مقایسه این داستان با داستان دیگر که علی در هنگام رکوع انگشتر خود را که خراج روم را با آن میشد داد به گدایی داده است و تناقض میان این دو داستان نیز بر عهده شما.



شاید اسلامگرایان به دلیل فساد شدید اخلاقی که گریبانگیرشان است و بی انصافیها و دزدیهایی که بینشان رایج است اینگونه اعمال را فوق العاده و تعجب بر انگیز بدانند، اما چنین رفتارهایی قطعاً باعث نمیشوند که شخصی یک الگوی اخلاقی فوق العاده برای انسانهای تمام دورانها شود.



توصیه های امام به مالک اشتر

نمیتوان انصاف را کنار گذاشت و گفت این جملات که در نامه 53 مجموعه نهج البلاغه آمده بی ارزش هستند. اما دو قضیه را نیز نباید فراموش کرد. یکم اینکه کتاب نهج البلاغه تقریباً 400 سال بعد از حیات علی نوشته شده است، کتابی است که اسناد و مدارک معتبری را از راویان اعلام نمی‌کند و به همین دلیل ارتباط این کتاب با امام علی بسیار ضعیف است برای اطلاعات بیشتر پیرامون نهج البلاغه به نوشتاری با فرنام “نهج البلاغه نوشته کیست؟” مراجعه کنید. البته این کتاب در نزد شیعیان ارزش بسیار یافته است اما براستی ارزش تاریخی چندانی ندارد. دومین نکته که اهمیت بیشتری از نخستین نکته دارد این است که عدالت واژه بسیار بزرگ و کلی است. آیا هرگز تابحال شنیده اید شخصی مردم را تشویق به بی عدالتی بکند یا بگوید که هوادار بی عدالتی است؟ همه انسانها طرفدار عدالت هستند منتها تعریف انسانها از عدالت متفاوت است.



هیتلر گمان میکرد از بین بردن یهودیان و همجنسگرایان و کمونیست ها و سلطه نژاد آریایی و افراد مو بور چشم آبی بر سایر انسانها که او شبهه انسان مینامیدشان عادلانه است. بنابر این تشویق به عدالت کردن هیچ ارزش خاصی ندارد. عدالت از نظر امام علی برابر با به بردگی کشیدن انسانها، حمله به کشورهای مختلف، کشتن مردان و تصاحب زنانشان بوده است. امام علی تجاوز به اسرا را عین عدالت میدانسته است از نظر او چشم در آوردن، دست و پا بریدن، آدم سوزاندن، سر بریدن و غیره برابر با عدالت بوده است. بنابر این، اینگونه نصیحت ها نیز کوچکترین ارزشی ندارند.



علی اسلام را عادلانه میدانسته است و همین کافی است که او شخصی عادل نباشد و توصیه او به عدالت در اصل رعایت کردن اسلام و قوانین آن است. حال اگر اسلام عادلانه نباشد که نیست، عدالت علی نیز زیر سوال میرود. اگر چشم در آوردن، دست بریدن، سر بریدن، آدم سوزاندن، تجاوز به سایر مردم و ملتها، سرکوب انسانهای آزادیخواه، سنگسار کردن، برده داری کردن، همخوابگی با بردگان حمله به کاروان ها و غیره عادلانه هستند، علی و در کنار او چنگیز خان مغول، اسکندر، هیتلر، استالین و خمینی را نیز دادگر و دادگستر دانست.



امام علی و اسلحه نکشیدن بر روی خوارج



معمولاً گفته می‌شود که علی در مقابل خوارج تا زمانی که آنها بر روی او شمشیر نکشیدند، شمشیر نکشید. البته شیعیان نمیگویند که علی وقتی شمشیر علیه خوارج کشید با آنها چه کرد و چه خونهایی از منتقدین او که دو دستی حکومت را چسبیده بود ریخت. اما اینکه چرا علی چنین کاری نکرد بیشتر به این برمیگردد که علی برعکس محمد سیاستمدار خوبی نبود و اشتباهات سیاسی بسیاری را مرتکب شده بود. از طرفی او درگیر سایر مسائل سیاسی و جنگ با رقبای دیگر بود و موقعیت سرکوب خوارج را تا زمانی که دست به این کار زد، بدست نیاورده بود. اما حتی اگر فرض کنیم علی با سایر مسلمانان رفتار شایسته ای داشته است، آیا همین کافی است که او را انسانی اخلاقمدار و عادل بدانیم؟ این تنها در صورتی میسر است که کارهای وحشتناک دیگری که او انجام داده است را نادیده بگیریم. معمولاً اسلامگرایان فاشیسم دینی رهبرانشان نسبت به ناباوران به اسلام و دگر اندیشان را نادیده میگیرند و تنها رفتار اسلامگرایان اولیه با سایر اسلامگرایان را مد نظر قرار می‌دهند. در زیر چند مورد مورد از این کارهای وحشتناک را خواهیم آورد.



سر بریدن صدها نفر از یهودیان بنی قریظه. در ماجرای بنی قریظه تمامی تاریخ نویسان اتفاق نظر دارند که امام علی و زبیر بن عوام مسئول سر بریدن یهودیان اسیر بودند و سر آنها را بریدند و جسد آنها را در چاه انداختند (برای مدارک و اسناد و بحث مفصل به بخش در ماجرای بنی قریظه واقعا چه اتفاقی افتاد؟ مراجعه کنید). حال در مورد تعداد افراد این قبیله که کشته شده اند دو قول 900 تن و 700 تن آورده شده است، اگر میانگین این دو قول یعنی 800 نفر را بپذیریم و فرض کنیم که علی و زبیر بن عوام هرکدام به اندازه یکدیگر سر بریده اند، به این نتیجه خواهیم رسید که امام علی با دست خود 400 نفر را سر بریده است. اگر شخصی تنها 1 نفر آدم بیگناه را سر ببرد او انسان قاتل و کثیفی خواهد بود، چه برسد به اینکه 400 نفر را سر ببرد. در جایی دیگر آمده است “در لیلة الهریر (در جنگ صفین) زیاده از پانصد کس و بقولی نهصد کسرا با شمشیر بکشت و بهر ضربتی تکبیری گفت” (شیخ عباس قمی، منتهی الآمال پوشینه یکم برگ 183). وجدان شما در مورد کسی که در چشمهای صدها انسان نگاه کرده است و سرهای آنها را بریده است و جان آنها را در مقابل عزیزانشان گرفته است به شما چه میگوید؟ آیا حاضرید در همسایگی چنین مردی زندگی کنید؟ امام علی رکورد کشتن افراد با دست خود را دارد، من تابحال به هیچ شخصیت دیگری در تاریخ هیچ مملکتی در هیچ زمانی بر نخورده ام که با دست خود این تعداد آدم را کشته باشند. البته بوده اند چنگیزها، تیمورها، هیتلر ها و سایر آدمهایی که کردار و پندار آنها به مرگ صدها، هزاران و میلیونها نفر انجامیده است، اما آنها هیچکدام خودشان با دست خود این تعداد آدم نکشته اند. حتی اگر آدمهای دیگری نیز پیدا شوند که بیش از علی با دست خود آدم کشته باشند، امام علی به مقام دوم یا سوم تاریخ نزول پیدا می‌کند و این مردی است که شیعیان با تحریف اتفاقهای تاریخی و نادیده گرفتن اعمال او سعی در ساختن الگویی اخلاقی از وی دارند. تصور کنید شخصی در چشم انسانهای دیگر نگاه میکرده است و همزمان سر آنها را میبریده است، آیا برای چنین انسانی میتوان هیچ احترامی قائل شد؟



قتل عامهای علی به این مورد منتهی نمی‌شود، وی و یارانش دست به جنایات بسیار هولناکی زده اند، به گوشه ای دیگر از اسناد تاریخی توجه کنید:



به ابی لبید جهضمی که از قوم ازد بود گفتند “علی را دوست داری؟” گفت “چگونه کسی را که در یک قسمت روز دو هزار و پانصد کس از قوم مرا کشته است دوست داشته باشم؟ آنقدر از مردم کشت که کسی نبود کسی را تسلیت گوید و هر خاندانی بکشتگان خود مشغول بود”. (8)



سوزاندن انسانها. البته این درست نیست که مبتکر آدم سوزان امام علی بوده باشد، اما مسلما او نیز همچون هیتلر در هولوکاست، دست به سوزاندن آدمها زده است. آدم سوزاندن او نیز همچون آدم سوزی هیتلر از روی باورهای افراد بوده است. امام علی در زمان حیات خود افراد دگر اندیش را زنده زنده سوزانده است، و اینکار همانطور که در ادامه همین نوشتار خواهد آمد در مورد قاتل او نیز انجام شد. آدم سوزی های علی در جنگ های رده اتفاق افتاده است. اعراب بسیاری که همچون ایرانیان با ارعاب و زور شمشیر مسلمان شده بودند مرگ محمد را جشن گرفتند و زنانشان دست خود را حنا بسته بودند، مسلمانان به شدت به سرکوب و قتل عام این افراد و قبایل پرداختند به این جنگها جنگهای ردّه گفته می‌شود. علی این افراد را زنده زنده سوزاند. (کامل ابن اثیر، پوشینه دوم صفحات 37، 83، 88). علی بارها گردن زده است (مثلاً نضر بن الحارث ) آدم به دو نیم قسمت کرده است (مقلا مرحب یهودی منتهی الآمال پوشینه نخست برگ 184) برای سیاهه ای بزرگتر از جنایات علی از این دست به کتاب پژوهشی در زندگانی علی بخش هفتم با فرنام “علی دژخیم محمد” مراجعه کنید.



سرکوب ایرانیانی که از سلطه و تجاوز مسلمانان عرب به تنگ آمده بودند از دیگر جنایات علی است، در زمان حکومت علی مردم بسیاری از شهر های ایران توسط حکام علی و با دستور مستقیم وی با خشونت تمام سرکوب شدند. وی همچنین در تجاوز نخستین اعراب به ایران که قرنها سبب بردگی ملت ایران شد نقش فراوان داشته است برای جزئیات و اسناد در این زمینه به نوشتاری با فرنام کشتار ایرانیان به دست علی و همچنین به بخشی با فرنام مختصری از مقاومتهای مردم ایران در مقابل اعراب مسلمان مراجعه کنید، اگر انسانگرایی در برخی ایرانیان به آن حد نیست که کشتار اعراب و یهودیان و مخالفان اسلام تنشان را بلرزاند و نشان دهد که علی چه انسان ددمنشی بوده است، امید است مطالعه بلایی که علی و امثالهم بر سر ایرانیان آورده اند موجب شود تا چهره واقعی علی برای ایرانیان آشکار شود. شمشیر نکشیدن علی در مقابل خوارج را در کنار این کارها بگذارید، آنگاه قضاوت کنید که علی دژخیم بوده است یا انسان دوست و اهل مدارا.



ماجرای عقیل و امام علی



بارزترين مثال از عدالت طلبي مولاي متقيان(ع) قاطعيت آن حضرت در برابر برادر خودش- عقيل- بود و با اينكه عقيل نابينا و فقير و مستمند بود و غبار فقر بر چهره كودكانش هم نمايان بود، اما امام علي(ع) هيچگاه از موقعيت خود سوءاستفاده نكرد و از بيت المال چيزي بيشتر از سايرين به برادرش نداد. (9)



از ماجراهای دیگر امام علی و عدالتش ماجرای عقیل بن ابیطالب برادر او است که به نزد او می آید و از او می‌خواهد که از بیت المال به او پولی دهد. امام نیز آهنی گداخته در آتش را به سوی برادر نابینای خود نزدیک می‌کند و به روایاتی به بدن او میزند، و به او میگوید آتش جهنم از این داغ تر است، من را تاب و تحمل آن آتش نیست، چگونه از من می‌خواهی که به تو از بیت المال پول دهم؟



شیعیان این ماجرا را دلیل بر عدالت سرشار علی میدانند. برداشتن پول از بیت المال که از اموال دیگران است و به امانت نزد حاکم گذاشته شده بود بدون شک دزدی به حساب می آید. و شیعیان اصرار دارند که چون امام علی دزدی نکرده است باعث می‌شود که او از لحاظ اخلاقی بسیار والا و فوق العاده باشد است. این درحالی است که اکثر انسانها دزد نیستند، و دزدی نکردن به گمان من کاری عادی است و چندان شایسته ستایش نیست. گمان نمیکنم کار شایسته ای باشد اگر به کسی به دلیل دزد نبودن جایزه بدهند. همچنین سایر داستانهای مشابه مانند اینکه امام علی وقتی برای کارهای اداری شمعی روشن میکرد پول آنرا از پول بیت المال میداد و پول شمعی که برای خانه روشن میکرد را خود میداد بسیار شباهت به همین قضیه دارد. اگر شما هم پول قبض برق خانه خود را از پول شرکت یا جایی که برای آن کار میکنید نمیدزدید به همان اندازه اخلاقمدار هستید که علی بوده است. از شیعیان باید پرسید که آیا شما دزد هستید؟ اگر گفتند نه باید به آنها یاد آور شد که پس به اندازه همان امام علی اخلاقمدار هستید، البته با فرض اینکه امام علی دزد نبوده باشد.



اما از طرف دیگر عقیل کسی است که به نزد دشمن امام علی یعنی معاویه بن ابوسفیان میرفته است و از او نیز درخواست کمک میکرده است، بنابر این او برادری خیانت پیشه بوده است. جالب است بدانید برادر دیگر علی، طالب نیز در جنگ بدر در صف مکیان قرار گرفته بود و علیه علی جنگید، لذا برادر دیگر او نیز علیه او بود. کدام انسانی حاضر است به چنین برادر خائنی کمک کند؟ عقیل ظاهراً نه تنها یک برادر خیانت کار بلکه یک دزد نیز هست. یعنی از امام علی خواسته است که از بیت المال برای او دزدی کند. خود را بجای امام علی بگذارید، آیا شما دزد هستید؟ آیا شما حاضرید به چنین برادر نابکار و فرومایه ای کمک مالی کنید و یا بخاطر او دست به دزدی بزنید؟ اگر پاسخ شما به این دو پرسش منفی است، پس شما نیز به همان اندازه امام علی قابل ستایش هستید. گمان من بر آن است که اکثر مردم در مقابل این دو پرسش پاسخ منفی می‌دهند و در عمل نیز نشان می‌دهند که به بر اساس این دو پاسخ رفتار می‌کنند، اگر اینگونه باشد کار امام علی چه ارزش فوق العاده ای پیدا می‌کند؟ آیا هرکس دزد نباشد انسان فوق العاده با اخلاق و شایسته ای است؟ روشن است که شیعیان در این قضیه اغراق می‌کنند و از ماجرایی کم اهمیت نتیجه گیری های غیر عادی می‌کنند.



حال اینکه آیا آهن داغ گذاشتن در دست کسی که نابینا است کار اخلاقی است، یا اینکه رفتاری بیمارگونه و نشان دهنده بلاهت یک شخص است بر عهده شما بماند. همچنین مقایسه این داستان با داستان دیگر که علی در هنگام رکوع انگشتر خود را که خراج روم را با آن میشد داد به گدایی داده است و تناقض میان این دو داستان نیز بر عهده شما.



شاید اسلامگرایان به دلیل فساد شدید اخلاقی که گریبانگیرشان است و بی انصافیها و دزدیهایی که بینشان رایج است اینگونه اعمال را فوق العاده و تعجب بر انگیز بدانند، اما چنین رفتارهایی قطعاً باعث نمیشوند که شخصی یک الگوی اخلاقی فوق العاده برای انسانهای تمام دورانها شود.



مطالب مرتبط: سر بریدن در اسلام(مقاله کامل)



سر بریدن اسیر توسط امام علی







منابع:



http://antieslam.net/fa/?p=384





تارنمای زندیق:



1) http://www.imamjawad.net/htm/far/library/adyan_history3/t-a-3003.htm



2) سیرت رسول الله، ابن هشام، پوشینه سوم +



3) میزان الحکمه، بخش آداب جنگ پوشینه سوم +



4) http://www.emdad.ir/HomePage.aspx?TabID=3769&Site=EmdadPortal&Lang=fa-IR



5) http://www.ahmadinejad.ir/fa/autobiography



6) منابع از کتاب آل دالفک برگ 257؛ دفتر تاریخ آل محمد نوشته پژوهشگر و مورخ نامدار ترک زندگنه زورلی قاضی بهلول بهجت افندی برگردان ادیب میرزا مهدی برگ 205-مجمع الزواید پوشینه نهم برگ 255- دفتر زنان پیغمبر اسلام نوشته عمادزاده که مینویسد امامه آنچنان خردسال بود که بخاک بازی میکرد.



7) الامام علی بن ابی طالب، رابع الخلفاعء الراشدین، الاستاذ محمد رضا، شیخ خلیل مامون شیحا، دار الکتاب العربی بیروت لبنان، برگ 13.



مروج الذهب، برگ 729



9) http://www.kayhannews.ir/840808/5.htm



10) http://goto.glocalnet.net/arkiv1/matn6-582.htm



11) محمد رضا سعادت، حکومت اسلامی یا ارزش اسلامی، +



12) مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران شرکت انتشارات علمی و فرهنگی 1382، پوشینه نخست برگ 774



13) همانجا برگ 775



14) الطبقات کبری، ابن سعد، المپوشینه الثالث، ذكر عبد الرحمن بن ملجم المرادی +



15) منتهی الآمال پوشینه نخست برگ 224



16) http://www.kayhannews.ir/840527/5.htm#other50





آیا وجدان شما قبول می کند که روز تولد این قاتل بی رحم عرب روز پدر ما ایرانی ها باشد؟



الله جان، مگر مریضی که اول روی دل و گوش ملت پرده می اندازی که حرفت اثر نکند، بعد پیامبر می فرستی برای هدایت آنها ؟!

آیه بیست و پنجم سوره الانعام را ببیند؛ در این آیه الله خطاب به کسانی که حرف های محمد را قبول نمی کرده اند، گفته است که ما دل آنها پرده افکنده ایم و گوش هایشان را سنگین کرده ایم که حتی با دیدن معجزه های تو ، ایمان نیاورن
وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾

ترجمه : و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند و[لى] ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏ايم] و اگر هر معجزه‏اى را ببينند به آن ايمان نمى‏آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آيند و با تو جدال مى‏كنند كسانى كه كفر ورزيدند مى‏گويند اين [كتاب] چيزى جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست
قبل از همه چیز:

محمد که معجزه نداشت! معجزه اش فضانوردی با خرش ، در آسمان بود. شب خوابید و فردایش آمد و گفت من دیشب با یک خر، حضرت عفیر (ص)؛ به فضا رفته ام!

از این بحث که بگذریم، سوالی که برای من پیش آمده ؛ این است که مگر این الله مریض است ؟

خوب الله جان، چرا اول پیامبر برای هدایت مردم می فرستی و بعد روی دل مردم پرده می اندازی و بعد گوش آنها را سنگین می کنی که ایمان نیاورند ؟! خوب مگر کرم داری ؟! یا اینکه پیامبر خودت را اسکول کرده ای و فرستاده ای او را دنبال نخود سیاه ؟!





آخر کدام آدم عاقلی می آید روی دل کسی پرده بیاندازد و بعد گوش طرف را هم سنگین کند ، درست زمانی که خودش پیامبر برای هدایت آنها فرستاده است؟!





الله جان، اگر نمی خواهی ملت هدایت شوند، چرا پیامبر می فرستی ؟! اگر می خواهی هدایت شوند، کرم داری روی روی دل آنها پرده می اندازی؟!





ضمنا، از نظر حقوقی ، هر گناهی بندگان خطا کار تو مرتکب شوند، مسولیت آن گناه با خود الله است، چون آنها می خواسته اند که هدایت شوند، اما الله روی دل آنها پرده انداخته بوده است!!





لینک این مطلب در بالاترین--------آزادگی -------فرندفید















نوشته شده توسط گمنامیان ساعت ۱۱:۵۴ با ایمیل ارسال کنید

این را در وبلاگ بنویسید!

در Twitter به اشتراک بگذارید

در Facebook به اشتراک بگذارید

در Google Buzz به اشتراک بگذارید



برچسب اسلام, انعام, تناقض در قرآن, قرآن, وبلاگ گمنامیان

8 نظرات دیگران:

ناشناس گفت...

گمنامیان میبینم که ایه هایی که من تو نظراتم گذاشتم رو اوردی باهاش کاسبی را انداختی!!

معجزه حضرت محمد(ص) دو نیم شدن ماه.ایه 1 تا 3 سوره ماه رو بخون میفهمی((((البته نمیفهمی چون: برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند و[لى] ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏ايم] و اگر هر معجزه‏اى را ببينند به آن ايمان نمى‏آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آيند و با تو جدال مى‏كنند كسانى كه كفر ورزيدند مى‏گويند اين [كتاب] چيزى جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست)))

منظور خدا شمایید هر چی بگن نمیفهمید!!

چرا به ما پرده نداریم؟چرا خدا میگه پیامبرتون محمد(ص)هستش فقط شما میگید نه ما میگیم اره.



چهارشنبه, جون ۱۵, ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۹:۰۰ (GMT+۰۲:۰۰)

ناشناس گفت...

سوره انعام ایه 25-26-27-28

پاره‏اى از آنها به [سخنان‏] تو، گوش فرامى‏دهند؛ ولى بر دلهاى آنان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگينى قرار داده‏ايم‏. و [آنها بقدرى لجوجند كه‏] اگر تمام نشانه‏هاى حق را ببينند، ايمان نمى‏آورند؛ تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مى‏آيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مى‏گويند: (اينها فقط افسانه‏هاى پيشينيان است‏!)

آنها ديگران را از آن بازمى‏دارند؛ و خود نيز از آن دورى مى‏كنند؛ آنها جز خود را هلاك نمى‏كنند، ولى نمى‏فهمند

كاش [حال آنها را] هنگامى كه در برابر آتش [دوزخ‏] ايستاده‏اند، ببينى‏! مى‏گويند: اى كاش [بار ديگر، به دنيا] بازگردانده مى‏شديم‏، و آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‏كرديم‏، و از مؤمنان مى‏بوديم‏

[آنها در واقع پشيمان نيستند،] بلكه اعمال و نيّاتى را كه قبلاً پنهان مى‏كردند، در برابر آنها آشكار شده [و به وحشت افتاده‏اند]. و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند؛ آنها دروغگويانند

الان اینارو ببینی میگی خدا کیه؟اینا الکیه چه خدایی چه اخرتی!!!!!!چون نمیتونی بفهمی فهمش سخته واست!

ولی خدایی بخون ببین کاملا به شخصیت شما میخوره کاملا!!



چهارشنبه, جون ۱۵, ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۰۵:۰۰ (GMT+۰۲:۰۰)

Ahmad گفت...

مولانا فرمود:

اي منجم اگرت شق و قمر باور شد

بايدت بر خود و بر شمس و قمر خنديدن



آقايي که پشت سر هم آيه قران ميندازي! تو اول ثابت کن که اين سخنان، سخنان محمد( لعنت ا... عليه) نبوده که از زبان خدا گفته!!!



چهارشنبه, جون ۱۵, ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۱۳:۰۰ (GMT+۰۲:۰۰)

ناشناس گفت...

من هرچی بگم ثابتم بکنم شما نمیفهمی به ایه بالا مراجعه کن میفهمی چرا!



چهارشنبه, جون ۱۵, ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۶:۰۰ (GMT+۰۲:۰۰)

ناشناس گفت...

این چیزی که محمد توی کتابش بهش اشاره کرده در واقع روی صحبتش با پسر عموهای خودش بوده که مسخره‌اش میکردن و حرفش رو کذب و مهمل میدونستند، تمامی‌ِ امثال و حکمی که در قرآن به کار رفته برای مردم اون زمان بوده، مثل میوه‌هایی‌ که توی قرآن گفته شده، مثلاً توی قرآن اسمی از گابینج

(Gubinge Fruit) که ۵۰۰ برابرِ پرتغال ویتامین سی‌ داره نیاورده، و اگر به جای گفتن، "والتینِ والزیتون" مثلا میگفت، "و الفراوله و الافاکادو"، ( قسم به توت فرنگی‌ و آواکادو )، به طور حتم عرب اون زمان که چنین چیزی به چشمش ندیده بود میگفت: ماذا؟؟؟؟!!!!



و به طور حتم گفتن از سرمای نابود کنندهٔ منهای ۶۰ درجه برای کسانی‌ که در گرمای بالای ۵۰ درجه زندگی‌ میکنند هیچ ذهنیتی بوجود نخواهد آورد، همانطور که صحبت کردن در مورد گرمای سوزان، نمیتونه باعث مسلمان شدن اسکیموها و ساکنین اسکاندیناوی بشه.



در پناه خرد باشید.



چهارشنبه, جون ۱۵, ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۳۲:۰۰ (GMT+۰۲:۰۰)

ریدم به قرآن گفت...

این الله پر قدرت نمیتونه به همهٔ ما یه ایمیل بزنه و حرفش رو بگه ؟ ایشون بغیر از عربی‌ غلط غلوط زبان دیگری بلد نبودند؟ چرا ایشون هر چند سال به چند سال یه معجزه نمیکنه که همه باور کنند؟ این قرآن از اول تا آخرش کس و شعری بیش نیست. من واقعا نمی‌فهمم که مردم چقدر احمق باید باشند که این مزخرفات رو باور میکنند. حالا اگه یکی‌ هم به خدا اعتقاد داره هیچ اشکالی‌ نداره ولی‌ نه دیگه به این کس و شعر اسلام و قرآن و محمد و شیعیان....






چهارشنبه, جون ۱۵, ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۳۶:۰۰ (GMT+۰۲:۰۰)

Ahmad گفت...

معناي اين آيه مثل اين است که يک کسي (خدا) بزند کسي را کر و کور کند و بعد برايش قران بخواند و بعد هم بگويد آنها بقدري لجوج هستند که اينهمه نشانه را مي بينند و ايمان نمي آورند!!!



همين يک آيه چندين مغالطه درش هست که نشون مي ده کلام يک شارلاتان حقه بازه.



شما طفره نرو اگه واقعا راست مي گي ثابت کن که قران پيام خداست.