به این عبارات دقت کنید:
"مستکبرین"، "دشمن"، "جنگ نرم"، "منافق"، "جبهه خودی"، "خاکریز کفار"، "کور دلان"، "جبهه نفاق"، "مرتد ملی"، "مفسد فی الارض"، "محارب"، "مرتد فطری"، "شبیخون فرهنگی"، "سیاست تهاجمی"، "کافر ذمی"، "کفار مهدور لدم"، "تنفرالاهی"، "افراد واجب القتل"، "خشم مقدس"، "کینه انقلابی"، "جنود شیطان"، "گرگهای صهیونیستی"، "دشمنان اسلام"، "انزجار از استکبار"، "طاغوت اعظم"، "معاندین لجوج"، " زخم خوردگان از اسلام"، "سیلی خوردگان از شیعه"، " کفارنجس"، "اشداء علی الکفار"، "برخورد قاطع و انقلابی"، " اقتدار فرهنگی"، "جبهه باطل"، " دشمنان اسلام را سریعا نابود کنید"، " توطئه خارجی"، " عقبه اجنبی"، "ایادی خود فروخته"، "هیمنه دشمن"، "تو دهنی خوردگان از امام"، دشمنان داخلی نیابت از آمریکا دارند"، "قاطعیت انقلابی"، "ستون پنجم دشمن"، "جاسوس اجنبی" و...
این گزاره ها بخشی از ادبیات سیاسی - مذهبی خمینی و خامنه ای ظرف سی و دو سال گذشته بوده است.
آیا می توان از چنین رهبرانی با چنین طرز تفکر و مغزهای علیل، بیمار و متوهمی که تمام دنیا را خاکریز مقابله و دشمنی و توطئه می دانند آشتی، صلح ، مسالمت و مذاکره انتظار داشت؟
آیا با چنین رژیمی اصولا می توان گفتگو و چانه زنی کرد؟
آیا با فردی مانند خامنه ای که تمام هدفش پیش بردن ارعاب و خشونت است می توان مصالحه نمود؟
چه قدر ساده اندیشند کسانی که تصور می کنند بتوان جمهوری اسلامی را اصلاح کرد. توهم «اصلاحات در چارچوب قانون اساسی» امروز خود یک مانع برای دمکراسی ایران آینده شده است. طرز تفکر خمینی و خامنه ای همواره بر«حذف» دیگری بوده و منتقدان خود را مدام «دشمن الله» نامیده اند. اینان بی شرمانه دست به ترور زده اند و حکومتی مبتنی بر خشونت و بحران سازی پدید آورده اند.
حکومت دینی، بازی سیاست را یک طرفه می کند و با سوء استفاده سیستماتیک از مقدسات مردم و تحریک عواطف مذهبی و گسترش خرافات، قدرت خود را تثبیت می کند. هرگز نمی توان با چنین ذهن های بیمار و اندیشه های قرون وسطایی به «گفتگو» نشست چرا که این بنیادگرایان یا میز گفتگو را خراب می کنند یا طرف گفتگو را نابود می سازند.
امروز بعد از گذشت سی و دو سال از استقرار جمهوری اسلامی تنها روش این رژیم «مشت آهنین» و برپایی اعدام و تجاوز در زندانهاست. جمهوری اسلامی عملا از «ایجاد رضایت» و «قانع کردن» مردم عاجز و درمانده است. ساختار ولایت فقیه به گونه ای است که اجازه کوچک ترین اصلاحی به حکومت نمی دهد بنابراین اصلاحات در چنین نظامی تنها بازی با کلمات و دلخوش کردن بخش های ساده اندیش مردم است. به قول اعراب در شمال آفریقا و خاورمیانه «الشعب یرید اسقاط النظام». ما نیز پس از تجربه تلخ سی و دوساله راهی جز خواست انحلال جمهوری اسلامی و برگزاری یک همه پرسی بر سر قانون اساسی نداریم. ماندن در چهارچوب منشور سبزهای اسلامی و چپ های محافظه کار (مانند فرخ نگهدار) تنها تلف کردن وقت و دادن مجال بیشتر به آدمکشان ولی فقیه است تا باز هم به زورگویی و بحران آفرینی خود ادامه دهند.
فرهنگ جمهوری اسلامی آموزش نفرت و ریاکاری است و تمام اندیشه های ناب و مستقل را نابود می کند. تاریخ جمهوری اسلامی تاریخی از خشونت و حذف دگراندیشی است. به همین دلیل اساسا در چنین ساختاری کوچک ترین انعطافی نسبت به مخالف و منتقد روا دانسته نمی شود و حکومت عقب نشینی در مقابل حقوق مردم را شکستِ هیمنه خود می داند.
جمهوری اسلامی با هر مشکلی امنیتی برخورد می کند. از درخواست انتخابات آزاد تا دستمزد عقب افتاده یک کارگر و مطالبات مالی بازنشستگان، همه در نظر رهبر جمهوری اسلامی باید به شکل امنیتی حل و فصل شود و این دلیل محکمی بر اصلاح ناپذیری چنین سیستمی است.
کوروش از تهران
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر