۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه
کوروش از تهران : تاریخ جمهوری اسلامی تاریخی از خشونت
به این عبارات دقت کنید:
"مستکبرین"، "دشمن"، "جنگ نرم"، "منافق"، "جبهه خودی"، "خاکریز کفار"، "کور دلان"، "جبهه نفاق"، "مرتد ملی"، "مفسد فی الارض"، "محارب"، "مرتد فطری"، "شبیخون فرهنگی"، "سیاست تهاجمی"، "کافر ذمی"، "کفار مهدور لدم"، "تنفرالاهی"، "افراد واجب القتل"، "خشم مقدس"، "کینه انقلابی"، "جنود شیطان"، "گرگهای صهیونیستی"، "دشمنان اسلام"، "انزجار از استکبار"، "طاغوت اعظم"، "معاندین لجوج"، " زخم خوردگان از اسلام"، "سیلی خوردگان از شیعه"، " کفارنجس"، "اشداء علی الکفار"، "برخورد قاطع و انقلابی"، " اقتدار فرهنگی"، "جبهه باطل"، " دشمنان اسلام را سریعا نابود کنید"، " توطئه خارجی"، " عقبه اجنبی"، "ایادی خود فروخته"، "هیمنه دشمن"، "تو دهنی خوردگان از امام"، دشمنان داخلی نیابت از آمریکا دارند"، "قاطعیت انقلابی"، "ستون پنجم دشمن"، "جاسوس اجنبی" و...
این گزاره ها بخشی از ادبیات سیاسی - مذهبی خمینی و خامنه ای ظرف سی و دو سال گذشته بوده است.
آیا می توان از چنین رهبرانی با چنین طرز تفکر و مغزهای علیل، بیمار و متوهمی که تمام دنیا را خاکریز مقابله و دشمنی و توطئه می دانند آشتی، صلح ، مسالمت و مذاکره انتظار داشت؟
آیا با چنین رژیمی اصولا می توان گفتگو و چانه زنی کرد؟
آیا با فردی مانند خامنه ای که تمام هدفش پیش بردن ارعاب و خشونت است می توان مصالحه نمود؟
چه قدر ساده اندیشند کسانی که تصور می کنند بتوان جمهوری اسلامی را اصلاح کرد. توهم «اصلاحات در چارچوب قانون اساسی» امروز خود یک مانع برای دمکراسی ایران آینده شده است. طرز تفکر خمینی و خامنه ای همواره بر«حذف» دیگری بوده و منتقدان خود را مدام «دشمن الله» نامیده اند. اینان بی شرمانه دست به ترور زده اند و حکومتی مبتنی بر خشونت و بحران سازی پدید آورده اند.
حکومت دینی، بازی سیاست را یک طرفه می کند و با سوء استفاده سیستماتیک از مقدسات مردم و تحریک عواطف مذهبی و گسترش خرافات، قدرت خود را تثبیت می کند. هرگز نمی توان با چنین ذهن های بیمار و اندیشه های قرون وسطایی به «گفتگو» نشست چرا که این بنیادگرایان یا میز گفتگو را خراب می کنند یا طرف گفتگو را نابود می سازند.
امروز بعد از گذشت سی و دو سال از استقرار جمهوری اسلامی تنها روش این رژیم «مشت آهنین» و برپایی اعدام و تجاوز در زندانهاست. جمهوری اسلامی عملا از «ایجاد رضایت» و «قانع کردن» مردم عاجز و درمانده است. ساختار ولایت فقیه به گونه ای است که اجازه کوچک ترین اصلاحی به حکومت نمی دهد بنابراین اصلاحات در چنین نظامی تنها بازی با کلمات و دلخوش کردن بخش های ساده اندیش مردم است. به قول اعراب در شمال آفریقا و خاورمیانه «الشعب یرید اسقاط النظام». ما نیز پس از تجربه تلخ سی و دوساله راهی جز خواست انحلال جمهوری اسلامی و برگزاری یک همه پرسی بر سر قانون اساسی نداریم. ماندن در چهارچوب منشور سبزهای اسلامی و چپ های محافظه کار (مانند فرخ نگهدار) تنها تلف کردن وقت و دادن مجال بیشتر به آدمکشان ولی فقیه است تا باز هم به زورگویی و بحران آفرینی خود ادامه دهند.
فرهنگ جمهوری اسلامی آموزش نفرت و ریاکاری است و تمام اندیشه های ناب و مستقل را نابود می کند. تاریخ جمهوری اسلامی تاریخی از خشونت و حذف دگراندیشی است. به همین دلیل اساسا در چنین ساختاری کوچک ترین انعطافی نسبت به مخالف و منتقد روا دانسته نمی شود و حکومت عقب نشینی در مقابل حقوق مردم را شکستِ هیمنه خود می داند.
جمهوری اسلامی با هر مشکلی امنیتی برخورد می کند. از درخواست انتخابات آزاد تا دستمزد عقب افتاده یک کارگر و مطالبات مالی بازنشستگان، همه در نظر رهبر جمهوری اسلامی باید به شکل امنیتی حل و فصل شود و این دلیل محکمی بر اصلاح ناپذیری چنین سیستمی است.
کوروش از تهران
"مستکبرین"، "دشمن"، "جنگ نرم"، "منافق"، "جبهه خودی"، "خاکریز کفار"، "کور دلان"، "جبهه نفاق"، "مرتد ملی"، "مفسد فی الارض"، "محارب"، "مرتد فطری"، "شبیخون فرهنگی"، "سیاست تهاجمی"، "کافر ذمی"، "کفار مهدور لدم"، "تنفرالاهی"، "افراد واجب القتل"، "خشم مقدس"، "کینه انقلابی"، "جنود شیطان"، "گرگهای صهیونیستی"، "دشمنان اسلام"، "انزجار از استکبار"، "طاغوت اعظم"، "معاندین لجوج"، " زخم خوردگان از اسلام"، "سیلی خوردگان از شیعه"، " کفارنجس"، "اشداء علی الکفار"، "برخورد قاطع و انقلابی"، " اقتدار فرهنگی"، "جبهه باطل"، " دشمنان اسلام را سریعا نابود کنید"، " توطئه خارجی"، " عقبه اجنبی"، "ایادی خود فروخته"، "هیمنه دشمن"، "تو دهنی خوردگان از امام"، دشمنان داخلی نیابت از آمریکا دارند"، "قاطعیت انقلابی"، "ستون پنجم دشمن"، "جاسوس اجنبی" و...
این گزاره ها بخشی از ادبیات سیاسی - مذهبی خمینی و خامنه ای ظرف سی و دو سال گذشته بوده است.
آیا می توان از چنین رهبرانی با چنین طرز تفکر و مغزهای علیل، بیمار و متوهمی که تمام دنیا را خاکریز مقابله و دشمنی و توطئه می دانند آشتی، صلح ، مسالمت و مذاکره انتظار داشت؟
آیا با چنین رژیمی اصولا می توان گفتگو و چانه زنی کرد؟
آیا با فردی مانند خامنه ای که تمام هدفش پیش بردن ارعاب و خشونت است می توان مصالحه نمود؟
چه قدر ساده اندیشند کسانی که تصور می کنند بتوان جمهوری اسلامی را اصلاح کرد. توهم «اصلاحات در چارچوب قانون اساسی» امروز خود یک مانع برای دمکراسی ایران آینده شده است. طرز تفکر خمینی و خامنه ای همواره بر«حذف» دیگری بوده و منتقدان خود را مدام «دشمن الله» نامیده اند. اینان بی شرمانه دست به ترور زده اند و حکومتی مبتنی بر خشونت و بحران سازی پدید آورده اند.
حکومت دینی، بازی سیاست را یک طرفه می کند و با سوء استفاده سیستماتیک از مقدسات مردم و تحریک عواطف مذهبی و گسترش خرافات، قدرت خود را تثبیت می کند. هرگز نمی توان با چنین ذهن های بیمار و اندیشه های قرون وسطایی به «گفتگو» نشست چرا که این بنیادگرایان یا میز گفتگو را خراب می کنند یا طرف گفتگو را نابود می سازند.
امروز بعد از گذشت سی و دو سال از استقرار جمهوری اسلامی تنها روش این رژیم «مشت آهنین» و برپایی اعدام و تجاوز در زندانهاست. جمهوری اسلامی عملا از «ایجاد رضایت» و «قانع کردن» مردم عاجز و درمانده است. ساختار ولایت فقیه به گونه ای است که اجازه کوچک ترین اصلاحی به حکومت نمی دهد بنابراین اصلاحات در چنین نظامی تنها بازی با کلمات و دلخوش کردن بخش های ساده اندیش مردم است. به قول اعراب در شمال آفریقا و خاورمیانه «الشعب یرید اسقاط النظام». ما نیز پس از تجربه تلخ سی و دوساله راهی جز خواست انحلال جمهوری اسلامی و برگزاری یک همه پرسی بر سر قانون اساسی نداریم. ماندن در چهارچوب منشور سبزهای اسلامی و چپ های محافظه کار (مانند فرخ نگهدار) تنها تلف کردن وقت و دادن مجال بیشتر به آدمکشان ولی فقیه است تا باز هم به زورگویی و بحران آفرینی خود ادامه دهند.
فرهنگ جمهوری اسلامی آموزش نفرت و ریاکاری است و تمام اندیشه های ناب و مستقل را نابود می کند. تاریخ جمهوری اسلامی تاریخی از خشونت و حذف دگراندیشی است. به همین دلیل اساسا در چنین ساختاری کوچک ترین انعطافی نسبت به مخالف و منتقد روا دانسته نمی شود و حکومت عقب نشینی در مقابل حقوق مردم را شکستِ هیمنه خود می داند.
جمهوری اسلامی با هر مشکلی امنیتی برخورد می کند. از درخواست انتخابات آزاد تا دستمزد عقب افتاده یک کارگر و مطالبات مالی بازنشستگان، همه در نظر رهبر جمهوری اسلامی باید به شکل امنیتی حل و فصل شود و این دلیل محکمی بر اصلاح ناپذیری چنین سیستمی است.
کوروش از تهران
۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه
شباهت اقتصاد جمهوری اسلامی به اقتصاد صدر اسلام (بهرام مشیری)
Bahram Moshiri - تقسیم پول مردم ایران بین اجانب و اصحاب
۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه
برایت متاسفم: هادی (احسان سلطانی)
فیلمی در جریان روز ۲۵ بهمن از حمله بی رحمانه برخی نیروهای یگان ویژه منتشر گردید که دیوانه وار به مردم معترض و حتی رهگذران حمله ور می شدند و با باطوم آنها را به باد کتک می گرفتند. زمانی که در فیلم منتشره حرکات وحشیانۀ مامور باطوم به دستی که به حالتی جنون آمیز به مردم حمله می کرد را دیدم ، با خود گفتم خدایا چه عقده و نفرتی در وجود این فرد است که باعث شده به این مرز جنون برسد و این عقده از کجا میتواند سرچشمه بگیرد؟
افرادی که با دقت بسیار خوبی از این صحنه فیلم گرفتند زمانی که این فرد در میان دوستانش کلاهش را از سر بر میدارد برای لحظاتی چهراش مشخص می گردد و از این چهر عکس هایی از نزدیک تهییه کرده اند.پس از گذشت چند روز از ۲۵ بهمن ، امروز عکس هایی در فیس بوک منتشر گردیده بود که به خوبی چهره فردی که دیوانه وار به مردم حمله می کرد را نشان می داد. با دیدن عکس ها عرق سردی بر پیشانیم نشست،چون صاحب عکس را به خوبی می شناسم. خیلی با خودم کلنجار رفتم که بنویسم یا نه، اما با دیدن چند بار فیلم ضرب و شتم مردم ، مردمی که از ترس این حملات وحشیانه و ضربات باطوم مظلومانه به گوشه ای می خزیدند برآنم داشت تا مشخصات عکسی که مردم خواستار شناساییش شدند را منتشر نمایم.
http://www.youtube.com/watch?v=Bz6_1u9SqyQ&feature=player_embedded
عکسی که هزاران بار باید دید
ایمیل دریافتی:در اوج حضور مردم در کف خیابان ها و آنجایی که دیگر وضعیت از زرد و خاکستری و قرمز برای نظام به سیاهی گرائیده بود و اوضاع برایشان تیره و تار گشته بود و حقیقتا رژیم در کنترل اوضاع دچار سردرگمی شدیدی شده بود، آنجایی که دیگر از چنینینم و چنانیم سپاه و از گردان های عاشورا و الزهرا و ذوب شدگان در ولایت فقیه خبری نبود آنجایی که رژیم به استیصال افتاده بود آنجا بود که سعی کرد هر چه داشت و نداشت به صحنه بیاورد.
در وصف این تصویر هر چه بنویسیم کم است. نوجوانانی دوازده سیزده ساله ، باطوم به دست مشغول بستنی خوردن هستند ، آنها که هیچ چیز از سیاست و اینکه برای چه باطوم به دست گرفته اند نمیدانند و عکس به خوبی نشان می دهد که این نوجوانان در عالمی دیگر سیر می کنند و بدون تردید در فشاری مضاعف باطوم های خود را بر زمین خواهند انداخت. این تصویر به خوبی نشان می دهد که حاکمیت در میان هواداران خود تا چه حد ریزش داشته است و همینطور اینکه تمام توان خود را به صحنه آورده است لذا در اثر کمبود نیرو سعی نموده دست به دامان اینچنین نوجوانانی گردد.
نامه سرگشاده خواهرزاده آیتالله خامنهای به آقای عبدالکريم سروش
خودنویس:دکتر محمود مرادخانی(تهرانی)، خواهرزاده آیتالله خامنهای که از مخالفین دایی خود محسوب میشود، امروز به نامه سرگشاده دکتر سروش واکنش نشان داد. پسر شیخ علی تهرانی، ضمن زیر سوال بردن «روشنفکری مذهبی» از سروش میپرسد: «همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبتبارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانوادگی شما بودهاند، ظلم نبودند؟»
متن نامه دکتر محمود مرادخانی که به خودنویس ارسال شده به شرح زیر است:
جناب آقای عبدالکريم سروش
بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد. نامه اخير شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری برآورده شد.
آن موقع که ما جنـگطلبیها و آدم کشیهای خـمينی و سـپس نـوچههای بازماندهاش را به باد انتـقاد قـرار میداديم ، تنها بوديـم و امثال شـما در جبـهه مقابل هنوز به فرهنگ خرافات به قول خودتان کافرپرور حضرات اعتقاد داشـتيد.
در اين مختصر می خواستم تنهـا به دو نکته خلاصه وار اشاره کنم و اميدوارم که به آنها شما توجه و تفکر عميق بنماييد.
نکته يکم اين اسـت که همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به اين وضوح میبينيد؟ مگر ظلمهای رفته بر ديگران در طی سی و دو سال عمر نکبت بارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانواده گی شما بودهاند، ظلم نبودند؟
هنگامی که ثريا مهريزی برای خبرگيری از شوهر بیگناهش به زندان وکيل آباد مشهد میرود ، او را نيز میگيرند و به همراه شوهرش اعدام می کنند . سال ۱۳۵۹ بود. بسياری در خواب خوش و اما ما، هر چند که از خانواده ما نبود، هر آنچه را توانستيم انجام داديم. علی خامنهای در جريان بود ولی هيچ نکرد! قاسم فردی بود که علی خامنهای در جلسهای (قبل از انقلاب ۵۷) در موردش گفت: اگر دختر می داشتم به قاسم می دادم! هم ثريا را و هم شوهرش قاسم را علی خامنه ای شکنجه کرد و کشـت.
هنگامی که دانستيم که سينما رکس آبادان را برای اسلام و برای خدا به آتش کشيدهاند، بسياری باز هم در خواب بودند و نديدند و نشنيدند، ولی ما بوديم و فرياد برآورديم، هر چند فرياد ما آنزمان جيغی تنها در اقيانوس سکوت به اصطلاح روشنفکران اکثرا مذهبگرا بود! و .... و هنگامهای بسياری ديگر را میتوان برشمرد.
نکته دوم اينکه مناسب است اشارهای کنم به جمله زيبا و بسيار درست ديپلمات جدا شده از رژيم، آقای احمد ملکی که میگويد: اولين راه مبارزه با ظلم، ترک ظالم است. آيا زمان آن نرسيده است که شما نيز ترک ظالم به معنای واقعی آن را بکنيـد؟ آيا روشنفکر مذهبی میتـواند وجود داشته باشـد؟
به باور من در مذهب و مخصوصا در اسلام، روشنفکر معنا و مفهوم نـدارد. چرا که روشنفکر نوآور است، به امروز علم دارد و تلاش در ساختن فردايی نوين را دارد. اما در مذهب تلاش تنها در توجيه نقل قولهايی است که حتی صحت نـقل قولی آنها مشخص و معلوم نيسـت. چگونه يک روشـنفکر مذهبی میتواند فلسفهای نوين را ارائه بدهد؟ مگر آنکه روايـت و يا حديثی جديد را بسازد!؟ ترجمهای من درآوردی از آيات قرآن بکند و يا روايتی را در مقابل روايتی ديگر بگذارد!؟
من بر اين باورم که زنجير مذهب بر هر پايی که باشد، گوش را کر، چشم را نابينا و زبان را آلوده میکند. شما در جملهای آوردهايد که دين به مانند شراب است که حيوان را حيوانتر و انسان را انسانتر میکند! جمله زيباست و قافيهدار ولی اما من هيچ گاه نديدهام که شراب انسان را انسانتر کرده باشد! مگر در اشعار عرفانی! دين نيز هرگز انسانی را انسانتر ننموده است. چرا که اصل دين بر پايه انسانيت نيست. در دين هر آنچه بر روی زمين و آسمان است، بـنده و برده پروردگار میباشد. به پروردگار است که بايد سـود رساند و نه به بنده و برده! اگـر هم اين اصل را بر شما تقيه کردند، ولی در عمل آن را انجام دادند. کدامين آخوند را شما سراغ داريد که سودی برای جامعه و انسانها داشته است؟ حتی علی تـهرانیها و علی شريعتی ها هم مگرسودی بهجز هموار نمودن راه برای خمينی را داشتند؟ اگر هم در اينجا و يا در آنجا و مخصوصا در ميان مذهبيون مسيحی فردی را سراغ داريد که به انسانيت و به انسانها خدمت کرده است، آن فرد فعاليت انسان دوستانه خود را از روی عشق و خارج از حوزه سنتی مذهب و کليسا انجام داده است.
جناب آقای سروش، نکتههای بسيار ديگری نيز به نظرم میآيند و اگر آنها را نمینگارم نه به خاطر نداشتن جوهر در قلم که بر اين باورم که ... يک کلام بس باشد!
به باور من زمان آن رسيده که روشن و محکم نادرستی و بیسودی افکار آخوندی را برملا کنيم، خود را از آنها مبرا و جامعه را به مبارزه فعال با اين جانيان انگل دعوت نماييم. لعنت و نفرين برازنده و شايسته انسان روشنفکر نيست. اينها همه خرافاتی آخوندی بيش نيسـتند. تنها کنشـهای سودمـند من و شماســت که ديروز را تـرميم و فـردا را میتوانند بسـازند.
شاد و سلامت باشيد
دکتر محمود تهرانی / فرانسه ـ ۳ اسفند ماه ۱۳۸۹
۱۳۸۹ اسفند ۳, سهشنبه
هشدار به جوجه گاردی های یگان ویژه،و…
هم وطنان مبارز وآزادی خواهم دختران وپسران رشید ایران زمین ، بدانید این نظام از نظر سیاسی سقوط کرده است حاکمیت هر چه بیشتر دست وپا می زند بیشتر در باتلاقی که با فکر ودرایت شما اما با دست خودشان برایشان مهیا گردید بیشتر فرو خواهند رفت “فرماندهان نیرو های انتظامی و لباس شخصی نمی توانند این حجم نیرو که دیروز در تهران دیده شد به صورت دراز مدت به صورت آماده باش بکار گیری بکنند و رزم وخشم شما را سرکوب نمایند .
استمرار حضور مردم و سازماندهی هر روزه اعتراضات خود جوش منطقه ای وخیابانی نیروی سرکوب را زمین گیر می کند وکرده است. با جوجه گاردی های یگان ویژه که با لباسها وسپرها و ماسکهای ضد اغتشاش مسلح وملبس شده اند کاری از پیش نخواهند برد ونمی توانند در برابر اراده پولادین جوانان وطن مقاومت کنند. مشاهده کردید وقتی ماسک ها از صورت می افتند چه روحیه های مرده ای پشت اون ماسک ها مخفی شده است.
دلیل آن روشن ومبرهن است وآن اینست که آنها با میل واراده خود به میدان نیامده اند وزور وفشار آنها را به صحنه آورده است ودر دراز مدت خواهند برید ومیدان را به شما جوانان عزیز واگذار می کنند .
حاکمیت نمیتواند فکرها وخواست های مردم در حصار وبند کند لذا جسم ها را به بند می کشد این یکی از اشباهات بزرگی است که اینها مرتکب میشوند خیزش مردم آزادی خواه ایران با به بند کشیدن جسم ها متوقف نمی گردد .
جوانان غیور با حضور مستمر خودشان در مدتی نه چندان دور این نیرو ها را خسته ودرمانده می کنند. ما شیوه های متفاوتی را برای مبارزه انتخاب می کنیم با تغییر لحظه ای نوع مقاومت وجنگ وگریز ،آریش نیروها بهم می ریزیم وآنها دچار سر درگمی میشوند. تا فرماندهی نیرو با کسب اجازه وهمفکری با ستاد ورده بالای خود تدبیر کند و آنرا اجرائی بکند. نیروهایش گیج و درمانده میشوند.وکارائی خود را از دست میدهند . در عوض ما حرکت بعدی را انجام خواهیم داد . ما از این به بعد هیچ نقطه ومنطقه ای از تهران وشهرستان ها آرام نخواهیم گذاشت. ما به حاکمیت باری دیگر هشدار میدهیم دست از شیادی وشهید دزدی ودستگیری ها شبانه بر دارد . حاکمیت شهید دزد بداند این جوجه های تازه سر از تخم در آورده را که در قالب یگان ویژه وغیره وذالک به میدان می آورد تاب مقاومت در برابر دختران وپسران رشید مان را ندارد.
حاکمیت بداند اینها همان جوانانی هستند که در معابر عمومی انها را دستگیر وبه انها بی حرمتی میکردید سرشان را می تراشیدید ،افتابه که مظهر عزت واقتدارتان بود به کردنشان می انداختید . به جرم اینکه تی شرت آستین کوتاه پوشیده اند یا موی سرشان چنین وچنان است ، آنها را مورد تمسخر قرار میدادید ودر معابر می چرخاندید اینها هستند که ستون فقرات شما شکسته وزمین کرده اند .احمدی نژاد نباید فراموش کرده باشد که قبل از انتخابات می گفت مگر مشکل مملکت ما موی جوانان است واز اینگونه چرندیات وقتی قدرت را قبضه کردید آن کردید که امروز اینگونه گلویتان را گرفته است وتا خفه نشوید دست از حلقومتان بر نخواهند داشت .
کجای دنیا شما سراغ دارید در یک حاکمیت ودر داخل بدنه اینقدر ریزش نیروی سیاسی داشته باشد . هر روز از مقامهای رده بالای نظام در سفارتخانه این اتفاق می افتد وخواستاران آزادی از بدنه جدا وبه مردم می پیوندد . نظام مستبد توان اداره ومهار نیروهای درون تشکیلاتی خودش را هم از دست داده است . این بمعنی مرگ سیاسی یک حاکمیت است . پشت بستن به چهار تا نیروی ذوب شده واغفال شده جز سقوط تصور دیگری نباید برایش کرد .
نظامی که ادعای خود کفائی می کنند ومسئولینش باد در غب غب می اندازند سر در برف کرده اند فکر می کنند مردم درک وتشخیص ندارند مردم بصورت روز مره از کنار نیروهای شما که در سطح شهرها با ابزار سرکوب گمارده اید رد میشوند ومی بینند این ابزار سرکوب چه مارکی دارد واز کدام کشورها با پول وسرمایه همین مردم خریداری نموده اید .
مهندسین وکارگران شرکت های نفت وگاز ومعادن که نقش کلید در تولید سرمایه برای حاکمیت دارند بدانند این ابزار غیر مستقیم از تلاش شما تهیه می گردد کارگران عزیز که با عرق جبین پول در خزانه حاکمیت می ریزند موجب بالا بردن توان خرید نظام می گردند این ثروت ها که با دستان پینه بسته شما تولید میگردد به جای هزینه کردن برای رفاه اجتماعی وعمومی تبدیل به این الات وادوات جنگی میشود که شما هرروز صبح وعصر که از محل کارخانه وکارگاه بر میگردید درمعابرعمومی مشاهده میکنید
بیدار باشید شما مهندسین وکارگران در ریختن این خونها وتجاوزها سهیم هستید اگر شما تولید سرمایه نکنید حاکمیت از چه منبعی میتوانند این امکانات وتجهیزات ونیرو را تهیه وتغذیه نماید شما تولید ثروت میکنید در صندوق دولت میرود دولت اقدام به خرید از کشورهای اروپائی میکند وبا تجهیزات خریداری شده شما وجوانان شما را سرکوب میکند مردم دیگر از شما نخواهند پذیرفت خود شما هم نباید چرخ اقتصاد ماشین سرکوب را بچرخانید با شیوه های درست چوب لای چرخ این ماشین ادمخوار بگذارید سنگر شما خیلی مهم است .
نیروهای نظامی هم باید از اتفاقاتی که در کشورهای دور ونزدیک می افتد درس بگیرند شما چگونه به خوتان اجازه میدهید به یک آدم بی اراده برای حاکمیت تبدیل شوید وخواهران وبرادرانتان را که برای آزادی ورفاه وبرابری وعدالت اجتماعی که خود شما هم در آن سهیم وشریک هستید سرکوب نمائید از نظام فاصله بگیرید ایمان داشته باشید این نظام رفتنی است با کمی تفکر حتماً به این حقیقت خواهید رسید . چه بخواهید وچه نخواهید مردم راهشان را انتخاب وتصمیمشان را گرفته اند وتا بزیر کشیدن استبداد از پای نخواهند نشست .
محمد رضا آرین
استمرار حضور مردم و سازماندهی هر روزه اعتراضات خود جوش منطقه ای وخیابانی نیروی سرکوب را زمین گیر می کند وکرده است. با جوجه گاردی های یگان ویژه که با لباسها وسپرها و ماسکهای ضد اغتشاش مسلح وملبس شده اند کاری از پیش نخواهند برد ونمی توانند در برابر اراده پولادین جوانان وطن مقاومت کنند. مشاهده کردید وقتی ماسک ها از صورت می افتند چه روحیه های مرده ای پشت اون ماسک ها مخفی شده است.
دلیل آن روشن ومبرهن است وآن اینست که آنها با میل واراده خود به میدان نیامده اند وزور وفشار آنها را به صحنه آورده است ودر دراز مدت خواهند برید ومیدان را به شما جوانان عزیز واگذار می کنند .
حاکمیت نمیتواند فکرها وخواست های مردم در حصار وبند کند لذا جسم ها را به بند می کشد این یکی از اشباهات بزرگی است که اینها مرتکب میشوند خیزش مردم آزادی خواه ایران با به بند کشیدن جسم ها متوقف نمی گردد .
جوانان غیور با حضور مستمر خودشان در مدتی نه چندان دور این نیرو ها را خسته ودرمانده می کنند. ما شیوه های متفاوتی را برای مبارزه انتخاب می کنیم با تغییر لحظه ای نوع مقاومت وجنگ وگریز ،آریش نیروها بهم می ریزیم وآنها دچار سر درگمی میشوند. تا فرماندهی نیرو با کسب اجازه وهمفکری با ستاد ورده بالای خود تدبیر کند و آنرا اجرائی بکند. نیروهایش گیج و درمانده میشوند.وکارائی خود را از دست میدهند . در عوض ما حرکت بعدی را انجام خواهیم داد . ما از این به بعد هیچ نقطه ومنطقه ای از تهران وشهرستان ها آرام نخواهیم گذاشت. ما به حاکمیت باری دیگر هشدار میدهیم دست از شیادی وشهید دزدی ودستگیری ها شبانه بر دارد . حاکمیت شهید دزد بداند این جوجه های تازه سر از تخم در آورده را که در قالب یگان ویژه وغیره وذالک به میدان می آورد تاب مقاومت در برابر دختران وپسران رشید مان را ندارد.
حاکمیت بداند اینها همان جوانانی هستند که در معابر عمومی انها را دستگیر وبه انها بی حرمتی میکردید سرشان را می تراشیدید ،افتابه که مظهر عزت واقتدارتان بود به کردنشان می انداختید . به جرم اینکه تی شرت آستین کوتاه پوشیده اند یا موی سرشان چنین وچنان است ، آنها را مورد تمسخر قرار میدادید ودر معابر می چرخاندید اینها هستند که ستون فقرات شما شکسته وزمین کرده اند .احمدی نژاد نباید فراموش کرده باشد که قبل از انتخابات می گفت مگر مشکل مملکت ما موی جوانان است واز اینگونه چرندیات وقتی قدرت را قبضه کردید آن کردید که امروز اینگونه گلویتان را گرفته است وتا خفه نشوید دست از حلقومتان بر نخواهند داشت .
کجای دنیا شما سراغ دارید در یک حاکمیت ودر داخل بدنه اینقدر ریزش نیروی سیاسی داشته باشد . هر روز از مقامهای رده بالای نظام در سفارتخانه این اتفاق می افتد وخواستاران آزادی از بدنه جدا وبه مردم می پیوندد . نظام مستبد توان اداره ومهار نیروهای درون تشکیلاتی خودش را هم از دست داده است . این بمعنی مرگ سیاسی یک حاکمیت است . پشت بستن به چهار تا نیروی ذوب شده واغفال شده جز سقوط تصور دیگری نباید برایش کرد .
نظامی که ادعای خود کفائی می کنند ومسئولینش باد در غب غب می اندازند سر در برف کرده اند فکر می کنند مردم درک وتشخیص ندارند مردم بصورت روز مره از کنار نیروهای شما که در سطح شهرها با ابزار سرکوب گمارده اید رد میشوند ومی بینند این ابزار سرکوب چه مارکی دارد واز کدام کشورها با پول وسرمایه همین مردم خریداری نموده اید .
مهندسین وکارگران شرکت های نفت وگاز ومعادن که نقش کلید در تولید سرمایه برای حاکمیت دارند بدانند این ابزار غیر مستقیم از تلاش شما تهیه می گردد کارگران عزیز که با عرق جبین پول در خزانه حاکمیت می ریزند موجب بالا بردن توان خرید نظام می گردند این ثروت ها که با دستان پینه بسته شما تولید میگردد به جای هزینه کردن برای رفاه اجتماعی وعمومی تبدیل به این الات وادوات جنگی میشود که شما هرروز صبح وعصر که از محل کارخانه وکارگاه بر میگردید درمعابرعمومی مشاهده میکنید
بیدار باشید شما مهندسین وکارگران در ریختن این خونها وتجاوزها سهیم هستید اگر شما تولید سرمایه نکنید حاکمیت از چه منبعی میتوانند این امکانات وتجهیزات ونیرو را تهیه وتغذیه نماید شما تولید ثروت میکنید در صندوق دولت میرود دولت اقدام به خرید از کشورهای اروپائی میکند وبا تجهیزات خریداری شده شما وجوانان شما را سرکوب میکند مردم دیگر از شما نخواهند پذیرفت خود شما هم نباید چرخ اقتصاد ماشین سرکوب را بچرخانید با شیوه های درست چوب لای چرخ این ماشین ادمخوار بگذارید سنگر شما خیلی مهم است .
نیروهای نظامی هم باید از اتفاقاتی که در کشورهای دور ونزدیک می افتد درس بگیرند شما چگونه به خوتان اجازه میدهید به یک آدم بی اراده برای حاکمیت تبدیل شوید وخواهران وبرادرانتان را که برای آزادی ورفاه وبرابری وعدالت اجتماعی که خود شما هم در آن سهیم وشریک هستید سرکوب نمائید از نظام فاصله بگیرید ایمان داشته باشید این نظام رفتنی است با کمی تفکر حتماً به این حقیقت خواهید رسید . چه بخواهید وچه نخواهید مردم راهشان را انتخاب وتصمیمشان را گرفته اند وتا بزیر کشیدن استبداد از پای نخواهند نشست .
محمد رضا آرین
سروش: لعنت و نفرین بر جمهوری کافرپرور اسلامی، خدا نیست، به خدا قسم خدا نیست
بی بی سی:بیانیه عبدالکریم سروش درباره 'شکنجه' دامادش
عبدالکریم سروش، متفکر دینی و از منتقدان حکومت ایران، طی نامه شدیدالحنی گفته است ماموران امنیتی داماد او را بدلیل نسبت خانوادگی تحت شکنجه های شدیدی قرار داده اند.
آقای سروش در این بیانیه که نسخه ای از آن به بی بی سی فارسی رسیده گفته است مسئولین امنیتی حامد (داماد او) را از ده ماه پیش مورد آزار و اذیت قرار دادند.
کلیک متن کامل نامه عبدالکریم سروش: لعنت و نفرین بر جمهوری کافرپرور اسلامی
وی نوشته است: "باغ وحش ولایت، طعمه می خواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشت ها به جانش افکندند. و دست آخر دو راهه یی پیش پای او نهادند: که یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما می خواهیم بگوی."
به نوشته آقای سروش آنها از دامادش که اکنون در خارج از کشور بسر می برد، می خواستند در جلوی دوربین بگوید که همسرش "هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق" و پدر همسرش، عبدالکریم سروش، هم وابسته به خارج و دشمن دین است.
عبدالکریم سروش می نویسد هنگامیکه داماد او حاضر به همکاری نشد مورد شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت: "کمترینش آنکه یکشب تا صبح، برهنه در سردخانه یی، او را لرزاندند و ترساندند و ..."
آقای سروش بدنبال خشونتهای پس از انتخابات سال گذشته انتقادات زیادی از حکومت و مقام های ایران کرده است.
او چند ماه پس از انتخابات در نامه ای تحت عنوان "جشن زوال استبداد دینی" نوشت که ایران بسوی حکومتی فرادینی پیش می رود و آیت الله خامنه ای را متهم کرد که حاضر بوده "آبروی خدا برود" و "مردم به دیانت و نبوت پشت کنند"، اما به ولایت او آسیب نرسد.
'خدا نیست، به خدا قسم خدا نیست، نیست'
وی در خرداد گذشته نیز طی نامه دیگری خطاب به آیت الله خامنه ای نوشت که با صدای مردم فرمان "هبوط" او صادر شده و بهتر است خود "ردای نا باندام ریاست را از تن بیرون کند" و به مسجد کرامت مشهد که پیش از انقلاب به آن رفت و آمد داشته بازگردد.
وبسایت شخصی او چندی پیش خبری درباره حمله ماموران امنیتی به موسسه صراط در تهران که آثار او را چاپ می کند، منتشر کرد.
این سایت همچنین نوشت که برخی فرزندان او بدلیل فشارهای حکومت مجبور به ترک کشور شده اند.
عبدالکریم سروش در بیانیه اخیر خود نوشته هنگامیکه برای دلداری به داماد خود گفته "خدا از آنان نگذرد،" داماد او گفته است: "اسم خدا را نبرید، خدا نیست، نیست، نیست."
او نوشته است "دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان تر" و سپس مسئولین حکومت ایران را متهم کرده که "قتل و غصب و تجاوز را تکلیف خود می دانند و برای آن حجت شرعی دارند و همین آنانرا خطرناک تر می کند."
طی نزدیک به دو سالی که از انتخابات می گذرد، بسیاری از زندانیان سیاسی و خانواده های آنها حکومت را متهم به شکنجه های روانی و جسمی زیادی کرده اند.
اما مقام های قضایی ایران همواره داشتن زندانی سیاسی و اعمال شکنجه را رد کرده اند.
آقای سروش در این بیانیه گفته است که داماد او هیچ فعالیت سیاسی نداشته و تنها بدلیل ارتباط خانوادگی تحت فشار قرار گرفته است.
او در پایان بر "جمهوری کافرپرور اسلامی ایران، لعنت و نفرین" فرستاده است.
۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه
الله دستور داده که شما باید زرتشتی بشوید
روشنگری:
صرفنظر از درستي يا نادرستي برداشت، نوع نگاه جالبه
هموطنان خوب ایرانی من.
اگر قرآن را قبول دارید و باور دارید که قرآن را الله فرستاده است و محمد ابن عبدالله رسول الله است، بدانید که الله دستور داده که شما باید زرتشتی بشوید. تعجب نکنید. این دستور صریح الله است و چندین بار آن را در قرآن تکرار کرده است تا جای هیچ شک وشبهه ای نباشد که ایرانی ها نباید از محمد پیروی کنند و باید از پیغمبر خودشان که زرتشت است پیروی کنند. من در اینجا آیه های قرآن را برایتان تکرار میکنم.
سوره ابراهیم، آیه 4
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ فَيُضِلُّ اللَّـهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ما برای هیچ قومی پیغمبری نفرستادیم بغیر از پیغمبری که به زبان آنان سخن بگوید.
و بنا براین محمد برای ما پارسی زبانان فرستاده نشده است. پیامبر پارسی زبان زرتشت بود.
سوره النحل (زنبور)، آیه 36
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ
ما برای هر جامعه ای رسولی فرستاديم، می گفت: "خدا را بپرستيد و از پرستش هرگونه بتی اجتناب کنيد
برای ما ایرانیان این رسول زرتشت بود که پیام یکتا پرستی را مطابق با خلق و خوی ایرانی آورد.
سوره یونس، آیه 47
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
برای هر امتی رسولی است که هرگاه آن رسول آید و حجت کند، حکم به عدل خواهد شد و هیچکس ستم نخواهد دید.
دوباره، پیامبر ایرانی برای مردم ایرانی یعنی زرتشت.
سوره الشعراء (شاعران)، آیه 195، 198، 199
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ، وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ، فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ
195 و آن (قرآن) به زبان فصیح عربی آمد 198 و اگر آن را برای مردمی که عربی نمیدانند نازل میکردیم،199 محال بود که آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.
یکبار دیگر به وضوح میگوید که قرآن برای عرب زبانها آمده است. نه برای ما پارسی زبانها.
سوره سجده، آیه 3
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
ای محمد قرآن را برای قوم تو فرستادیم چون پیش از تو رسولی برای آنها نیامده بود تا تو بر آنان رسولت کنی و شاید که هدایت شوند.
ما زرتشت را داشتیم که یکی از چهار پیامبر کتابدار و مورد قبول الله و محمد هستند. هیچ لزومی نداشت که به ما حمله کنند و آن قتل و غارت و برده گیری را راه بیاندازند. شرایط هنوز هم عوض نشده است. هنوز هم زبان ما پارسی است و فرهنگمان را هم از دست نداده ایم و عرب نشده ایم. بنابراین پیامبر ما طبق دستور الله زرتشت است و دین ما باید زرتشتی باشد.
سوره انعام (چهارپایان)، آیه 92
وَهَـٰذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ،
اين نیز كتاب آسمانی مباركی است كه ما نازل كردهايم، تصدیق کنندهٔ كتب آسمانی پيشين. باشد كه به مهم ترين جامعه (مکه) و به مردم حوالی آن هشدار دهی. آنان كه به آخرت ايمان دارند، به اين (كتاب) ايمان می آورند و نمازها (ارتباط با خدا) را به جا می آورند.
این آیه ثابت میکند که محمد فقط برای پیامبری مکه و اطراف آن فرستاده شده. بنابراین حتی ایرانیانی که خود را عرب زبان میدانند نباید از او پیروی کنند چون آنها در ایران زندگی میکنند، نه در مکه و حوالی.
سوره انعام (چهارپایان)، آیه 130
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ
ای جنها و انسانها، آيا از ميان خود رسولانی دريافت نكرديد كه آيات مرا برايتان خواندند و شما را دربارهٔ ملاقات اين روز هشدار دادند؟ آنها خواهند گفت: "ما عليه خود شهادت می دهيم." آنها كاملاً سرگرم زندگی دنيوی شدند و عليه خود شهادت خواهند داد كه كافر بودند
محمد پیامبری از میان ما نیست. پیامبری که از میان ما است زرتشت است.
سوره فصلت (جزییات)، آیه 3
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
کتابی آسمانی که آيات آن با تمام جزئيات بیان شده است، در قرآنی عربی، برای مردمی که عربی می دانند
یکبار دیگر، قرآن عربی برای مردم عرب زبان. نه برای ما مردم پارسی زبان. بیخود نیست که آخوندها سعی دارند که زبان ما را عربی کنند تا از نون خوردن نیفتند.
سوره یوسف، آیه 2
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل كرده ايم، تا شما بفهميد
این را به محمد و مردم مکه و حوالی میگوید. نه به پارسی زبانان ایرانی که عربی نمی فهمند.
نظایر این را در چندین نقطه دیگر در قرآن میتوان یافت مثل:
سوره رعد، آیه 37
سوره طه، آیه 113
سوره الزمر، آیه 28
سوره الزخرف، آیه 3 و آیه 44
سوره الاحقاف، آیه 12
سوره النمل
سوره توبه، آیه 128
پس ای فرزندان ایران. ریشها را بتراشید. روسریها و چادرها را از سرها بزدایید. و همه دست بدست هم بکوشید و این فرزندان و نوکران تازی را از کشور بیرون کنید. زیرا که هم اهورامزدا و هم الله پشتیبان شما هستند
صرفنظر از درستي يا نادرستي برداشت، نوع نگاه جالبه
هموطنان خوب ایرانی من.
اگر قرآن را قبول دارید و باور دارید که قرآن را الله فرستاده است و محمد ابن عبدالله رسول الله است، بدانید که الله دستور داده که شما باید زرتشتی بشوید. تعجب نکنید. این دستور صریح الله است و چندین بار آن را در قرآن تکرار کرده است تا جای هیچ شک وشبهه ای نباشد که ایرانی ها نباید از محمد پیروی کنند و باید از پیغمبر خودشان که زرتشت است پیروی کنند. من در اینجا آیه های قرآن را برایتان تکرار میکنم.
سوره ابراهیم، آیه 4
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ فَيُضِلُّ اللَّـهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ما برای هیچ قومی پیغمبری نفرستادیم بغیر از پیغمبری که به زبان آنان سخن بگوید.
و بنا براین محمد برای ما پارسی زبانان فرستاده نشده است. پیامبر پارسی زبان زرتشت بود.
سوره النحل (زنبور)، آیه 36
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ
ما برای هر جامعه ای رسولی فرستاديم، می گفت: "خدا را بپرستيد و از پرستش هرگونه بتی اجتناب کنيد
برای ما ایرانیان این رسول زرتشت بود که پیام یکتا پرستی را مطابق با خلق و خوی ایرانی آورد.
سوره یونس، آیه 47
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
برای هر امتی رسولی است که هرگاه آن رسول آید و حجت کند، حکم به عدل خواهد شد و هیچکس ستم نخواهد دید.
دوباره، پیامبر ایرانی برای مردم ایرانی یعنی زرتشت.
سوره الشعراء (شاعران)، آیه 195، 198، 199
بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ، وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ، فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ
195 و آن (قرآن) به زبان فصیح عربی آمد 198 و اگر آن را برای مردمی که عربی نمیدانند نازل میکردیم،199 محال بود که آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.
یکبار دیگر به وضوح میگوید که قرآن برای عرب زبانها آمده است. نه برای ما پارسی زبانها.
سوره سجده، آیه 3
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
ای محمد قرآن را برای قوم تو فرستادیم چون پیش از تو رسولی برای آنها نیامده بود تا تو بر آنان رسولت کنی و شاید که هدایت شوند.
ما زرتشت را داشتیم که یکی از چهار پیامبر کتابدار و مورد قبول الله و محمد هستند. هیچ لزومی نداشت که به ما حمله کنند و آن قتل و غارت و برده گیری را راه بیاندازند. شرایط هنوز هم عوض نشده است. هنوز هم زبان ما پارسی است و فرهنگمان را هم از دست نداده ایم و عرب نشده ایم. بنابراین پیامبر ما طبق دستور الله زرتشت است و دین ما باید زرتشتی باشد.
سوره انعام (چهارپایان)، آیه 92
وَهَـٰذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ،
اين نیز كتاب آسمانی مباركی است كه ما نازل كردهايم، تصدیق کنندهٔ كتب آسمانی پيشين. باشد كه به مهم ترين جامعه (مکه) و به مردم حوالی آن هشدار دهی. آنان كه به آخرت ايمان دارند، به اين (كتاب) ايمان می آورند و نمازها (ارتباط با خدا) را به جا می آورند.
این آیه ثابت میکند که محمد فقط برای پیامبری مکه و اطراف آن فرستاده شده. بنابراین حتی ایرانیانی که خود را عرب زبان میدانند نباید از او پیروی کنند چون آنها در ایران زندگی میکنند، نه در مکه و حوالی.
سوره انعام (چهارپایان)، آیه 130
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ
ای جنها و انسانها، آيا از ميان خود رسولانی دريافت نكرديد كه آيات مرا برايتان خواندند و شما را دربارهٔ ملاقات اين روز هشدار دادند؟ آنها خواهند گفت: "ما عليه خود شهادت می دهيم." آنها كاملاً سرگرم زندگی دنيوی شدند و عليه خود شهادت خواهند داد كه كافر بودند
محمد پیامبری از میان ما نیست. پیامبری که از میان ما است زرتشت است.
سوره فصلت (جزییات)، آیه 3
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
کتابی آسمانی که آيات آن با تمام جزئيات بیان شده است، در قرآنی عربی، برای مردمی که عربی می دانند
یکبار دیگر، قرآن عربی برای مردم عرب زبان. نه برای ما مردم پارسی زبان. بیخود نیست که آخوندها سعی دارند که زبان ما را عربی کنند تا از نون خوردن نیفتند.
سوره یوسف، آیه 2
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل كرده ايم، تا شما بفهميد
این را به محمد و مردم مکه و حوالی میگوید. نه به پارسی زبانان ایرانی که عربی نمی فهمند.
نظایر این را در چندین نقطه دیگر در قرآن میتوان یافت مثل:
سوره رعد، آیه 37
سوره طه، آیه 113
سوره الزمر، آیه 28
سوره الزخرف، آیه 3 و آیه 44
سوره الاحقاف، آیه 12
سوره النمل
سوره توبه، آیه 128
پس ای فرزندان ایران. ریشها را بتراشید. روسریها و چادرها را از سرها بزدایید. و همه دست بدست هم بکوشید و این فرزندان و نوکران تازی را از کشور بیرون کنید. زیرا که هم اهورامزدا و هم الله پشتیبان شما هستند
تظاهرات و درگیری شدید در ایران، ۱ اسفند ماه
تًف برّ شما کثافتهای بیشرف که خشونت را از رهبر و اماما نتان و پیغنبرتان به ارث برده اید.
آنها هم مثل شما دستور به کشتن مخالفان را براحتی میدادند.
همنطور که الله تان هم در کتابش، خشونت و کشتار را اصول دینش گذاشت.
درود برّ خدای مهربان ایران.
۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه
اخلاق آخوند خشن به تقلید از آخوند بزرگ
روز گذشته احمد جنتی دبیر شورای نگهبان، در خطبههای نمازجمعه تهران خواستار آن شد که برای جلوگیری از ارتباط رهبران اصلاح طلبان معترض با مردم، "در خانه آنها مسدود شود، تلفن و اینترنت آنها قطع شود و در خانه خود زندانی شوند".
*** به نادانهایی کی هنوز میگویند اینها مثل آخوندهای صدراسلام نیستند, توصیه میکنم که کمی تاریخ را هم بخوانید.
که چگونه به دستور آخوند بزرگ, رفت و آمد و حمل آزوقه را به روی تعدادی از
مردم مدینه بستند و پس از چند روزی آنها را سر بریدند.
***
*** به نادانهایی کی هنوز میگویند اینها مثل آخوندهای صدراسلام نیستند, توصیه میکنم که کمی تاریخ را هم بخوانید.
که چگونه به دستور آخوند بزرگ, رفت و آمد و حمل آزوقه را به روی تعدادی از
مردم مدینه بستند و پس از چند روزی آنها را سر بریدند.
***
۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه
حضوری گسترده تر - حضوری حماسی تر یکشنبه اول اسفند ماه 89
فراخوان مبارزان درون ایران برای تظاهرات . اطلاع رسانی کنید.این درد مشترک تک تک درمان نمیشود
ما آماده ایم. ما بیشماریم. ما ادامه میدهیم تا هرچه زودتر خامنه ای و رژیم سفاکش را بزیر بکشیم. یکشنبه اول اسفند مصادف با هفتمین روز کشته شده صانع ژاله ومحمد مختاری
دوستان وقتی موضوع از سوی یک شورا بمیان میاید بادید موضوع را از منظر یک تجمع راهبردی بنگریم وقبل ازاینکه بخواهیم صحبت از قبول یا رد این و آن داشته باشیم، باید به این مسئله توجه داشته باشیم که ما باید مترصد فراخوان های اعتراضی باشیم و نگذاریم که رژیم به باز سازی و سازماندهی نیروهای خود بنماید. بجای تمامی این اگر ومگرها باید فقط به فکراطلاع رسانی درجهت برگزاری هرچه باشکوه تر راهپیمائیهای اعتراضی باشیم وبدانیم که دادن هر مجالی به رژیم بمثابه دادن امکان تبلیغات به هوچی های رژیم خواهد بود واجازه میدهیم که آنها بتوانند در فیضیه ومسجد ارک و مکانهای دیگر به طرح اراجیفی بپردازند که بیان از هراس آنها دارد. هموطنان عزیز. دوستان فیس بوکی بدانید که مردم مصر برای تداوم مبارزه خودشان هر گز نپرسیدند که آیا فراخوان را وائل عنیم داده یا فلان حزب. آنها فقط به آن چیزی فکر میکردند که بتوانند با حضور هر باشکوه ترشان حرکتهای اعتراضی را قوام ودوام ببخشند تا هرچه زودتر از شر دیکتاتورشان رها شوند که دیدیدم همین استراتژی نتیجه داد ومبارک با همه مقاومتی که از خود نشان داد در مقابل فشار مردم فرار را برقرارترجیح داد. ما نیز باید چنین بنگریم و با هر فراخوانی که شورای ندای سبز آزادی صادر میکند فقط بدنبال اطلاع رسانی گسترده بمنظور حضور هرچه باشکوه تر مردم باشیم تا از این طریق شرایط را برای فرآیند یک نظاهرات مستمر در کوتاهترین زمان ممکن فراهم آوریم.
خواهشمند است با تمام قدرت بدنبال اطلاع رسانی باشیم وبدون توجه به اینکه موسوی چه گفته یا کروبی چه میکند یا چه میگوید ما مردم باید با حضور میلیونی بدنبال اهداف خودمان که همانا رهائی از شر دیکتاتوری وآزادی و دمکراسی میباشد کار خودمان را انجام بدهیم و اجازه ندهیم که خون صانع ها و محمد مختاری ها از حرارت و گرمی بیفتد. یادمان باشد که ما ملت فقط در سایه راهپیمائی های مستمر وپیگیرانه قادر خواهیم بود که در کوتاه ترین زمان ممکن دیکتاتور خونخوار علی خامنه ای وکارگزارانش را بزیر بکشیم و جشن آزادی را در میهن گرامی بداریم. ضمنا" بیاد داشته باشیم که محدود کردن راهپیمائیها بیک خیابان یا یک میدان یا یک منطقه خاص مطلقا" نباید مورد نظر باشد و باید راهپیمائیها در هر نقطه ایران به گونه ای باشد که همه سطح شهر در زیر گامهای ما ملت ودر زیر پای خامنه ای و جنتی و همه کارگزاران بلرزه دربیاید .از طرفی ماموران وسرکوب قادر به جابجائی نباشند. البته این موضوع مسئله بسیار مهمی است که اعضای شورا باید بهآن توجه خواص مبذول نمایند.
همراه شود عزیز. همراه شو. وبدان که این درد مشترک تک -تک درمان نمیشود. در این شرایط بی تفاوت ماندن بمعنای نادیده گرفتن خون محمد مختاری و صانع ژاله و ندا آقفا سلطان وسهراب و اشکان ومحسن و کیانوش و همه جوانانی خواهد بود که بدست دژخیمان رژیم در خون خود غلطیدند. همراه شو همخوطن . همراه شو شهروند . همراه شو هموطن خارج نشین همراه شو
عزیزان اطلاع رسانی کنید. برای دوستان در فیس بوک توئیتر و هر شبکه اجتماعی بفرستید وبخواهید که آنها نیز منتر کنند. اینبار باید 3 میلیون شهر وند تهرانی را درخیابنهای تهران شاهد باشیم
ما با همصدائی و همراهی در شبکه های اجتماعی عمارت ظلم اسلامی را بر سر دژخیمانش آوار خواهیم نمود. تا حکام اسلامی بدانند با موسوی و بی موسوی - با کروبی و بدون کروبی جنبش آزادیخواهی ملت ایران پرخروش تر از همیشه در غلیان وعصیان است وتا سرنگونی نظام متحجر و جنایتکار و دزد ومتجاوز اسلامی با خشم وخروشی بمراتب داغتر ادامه واستمرار خواهد یافت
وعده دیدار روز یکشنبه اول اسفند 89 در خیابانهای تهران وشهرستانها
۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه
فراخوان سراسری ۳۰ بهمن و ۱ اسفند ماه
با درود بر هموطنان عزیز و مبارزین ایرانی در راه سرنگونی جمهوری اسلامی
استعمارگر. هموطنان عزیز، در طی چند روز اخیر حزب ما و برخی از حزبهائی که با ما در تماس می باشند پیامهائی دریافت نموده اند که اصل و اساس کلی آنها که اشاره بر متحد نبودن و اهمیت ندادن ملی ملت است چندان از حقیقت دور نیست. لذا از تمامی شما هموطنان عزیز و حزبهای اوپوزسیون ارجمند و گرامی تقاضا می شود که در مکانهای زیر حضور به هم برسانیم و این رژیم استعمار گر جمهوری اسلامی را با فریادهای مرگ بر جمهوری اسلامی سرنگون ساخته و با تظاهرات در دو روز 30 بهمن و اول اسفند در مکانهای نامبرده سرنگونی رژیم استعمارگر جمهوری اسلامی را به تعویق نیندازیم تا سرنگونی جمهوری اسلامی استعمارگر فرا برسد. از تمامی هم میهنان تقاضا می گردد که در آگاهی ملت ایران در خاک ایران حداکثر کوشش خود را بکار گیرند و یکدیگر را به شرکت کردن در تظاهرات سراسری در مکانها و زمانهای زیر آگاهی دهند. در نظر داشته باشید که تمام ارتباطاتمان در ایران بخاطر تلاش جمهوری اسلامی اشغالگر در سرکوب کردنمان به حداقل رسیده است و این شمائید که با اطلاع رسانی خود نقش مثبت در سرنگونی جمهوری اسلامی اشغالگر ایفا می کنید. به امید پیروزی همه ما مبارزان در راه وطن
مکانهای تظاهرات در ايران
تهران: میدان امام حسین ، تا میدان آزادی در صورت بسته بودن این مسیرها میدان هفته تیر به سمت بلوار کشاور
اصفهان: میدان انقلاب - چهارباغ عباسی- ساعت سه
تبریز: فلکه آبرسان (دانشگاه)، میدان ساعت شهرداری
ارومیه: خیابان ارومیه، از شهرجایی تا میدان انقلاب
اردبیل: چهارراه امام تا میدان شریعتی
ایلام: خیابان بیست و چهار متری ولی عصر و خیابان اشرفی اصفهانی
بوشهر: خیابان شهدا
ورامین: میدان راه آهن تا میدان اصلی ورامین
پیشوا: خیابان شریعتی
قرچک: خیابان محمد آباد
اسلام شهر: خیابان باغ فیض، بلوار امام حسین از ابتدای جاده ساوه تا میدان اصلی باغ فیض
کرج: میدان شاه عباسی تا میدان حصارک
شهرکرد: حدفاصل چهارراه دامپزشکی تا میدان انقلاب
بیرجند: خیابان مدرس
مشهد: از سه راه راهنمايي- به سمت ميدان شريعتي
بجنورد: میدان ۱٧ شهریور
اهواز: فلکه ساعت تا چهارراه آبادان
زنجان: خیابان سعدی، خیابان امام گرمسار: میدان شهدا تا میدان امام
سمنان: از میدان سعدی به سمت میدان کوثر
شاهرود: خیابان ۱٢ بهمن
شیراز: ساعت سه - مقصد نهایی:روبروی دانشکده مهندسی شماره دو- مسیر یک:میدان نمازی تا دانشکده - مسیر دو:میدان ستاد به سمت میدان نمازی تا دانشکده مهندسی - مسیر سه:میدان ارم به سمت میدان نمازی تا دانشکده مهندسی و سایر کوچه ها و خیابان های منتهی به ملاصدرا به سمت دانشکده مهندسی
سنندج: خیابان پاسداران کرمان: میدان مرکزی (میدان آزادی). کرمانشاه: میدان فردوسی یاسوج: پارک ساحلی میدان استانداری. گرگان: میدان ولی عصر تا زرتشت
رشت: خیابان امام خمینی – خیابان مطهری – خیابان گلسار. بروجرد: خیابان شهدا
خرم آباد: خیابان شهدای شرقی
بابل: خیابان دکتر شریعتی ،میدان امیرکبیر -کنار پارک شادی ساعت پنج
ساری: خیابان فرهنگ، خیابان قارن، خیابان انقلاب
آمل: خیابان امام رضا
اراک: خیابان عباس آباد، خیابان ملک، خیابان امام خمینی
همدان: میدان دانشگاه، آرامگاه بوعلی
بندرعباس: از چهارراره رسالت تا نخل ناخدا
یزد: خیابان دهم فروردین، خیابان آیت الله کاشانی از میدان مجاهدین تا میدان ابوذر رسانه شمایید
حزب جنبش آزادی ایرانیان
نگاهی به سوره توبه در قرآن
نام دوم سورهی توبه را در قرآن، برائت گفتهاند كه به معنای بیزاری است. انشای این سوره آخرین مرحلهای است كه آن را وحی یا نزول قرآن نامیدهاند؛ به همین دلیل هم سورهای مدنی است؛ به این مفهوم كه در اوج قدرت سیاسی/ایدئولوژیك محمد بر زبان او جاری شده است. در واقع میتوان سورهی توبه را تكامل دیدگاههای قدرت طلبانهی محمد تعریف كرد. چرا كه اگر سورههای دیگر قرآن “به نام خداوند مهربان و بخشنده” آغاز میشود، در این سوره، محمد از زبان الله از همان آغاز شمشیرش را بر علیه دگراندیشان از رو میبندد و ایشان را چه در این جهان و چه در جهان دیگر به قتل و حرق و شكنجه و دیگر عذابهای الیم و شدید تهدید میكند. سورهی توبه نهمین سورهی قرآن است و 129 آیه دارد.
آیهی نخست با بیزاری الله و محمد از مشركان و كسانی كه با آنها پیمان بستهاند، آغاز میشود؛ بی توجه به این كه محمد خود با مشركان پیمان بسته است.
در آیهی دوم «پس چهار ماه به شما [غیرمسلمانان] مهلت داده شده است كه در این سرزمین سیر كنید و بدانید كه از الله [یا لشكر مسلمانان] نتوانید گریخت و اوست كه كافران را رسوا میسازد.»
ویژگی خاصی كه در این آیهها به چشم میخورد، در هم شدن نقش كفار و مشركان است. شاید هم تفكیكهایی كه ما بعدها بین این دو گروه عقیدتی خوانده و شنیدهایم، ساخته و پرداختهی ذهن علمای اسلامی متاخر است و خود “الله” و محمد بین این دو گروه اعتقادی تفكیكی قائل نبودهاند.
شادروان علی دشتی در كتاب پر ارجش “23 سال رسالت” اشارهای دارد به این كه در قرآن، چهرهی محمد و الله گاه چنان در هم پیچیده میشود كه تفكیك این دو چهره از هم غیرممكن است. گاه آیهای در ابتدا از سوی الله انشاء میشود، ولی در ادامه به بیان نقطه نظرات و منافع استراتژیك محمد میپردازد. آیهی اول و دوم سورهی توبه هم چنین مكانیسمی دارد؛ چرا كه اگر الله و پیامبرش از مشركان بیزارند، چگونه همین پیامبر با ایشان پیمان بسته است؟!
داستان پیمان بستن پیامبر با مشركان هم برمیگردد به حجی كه محمد در سال هشتم یا نهم هجری برنامه ریزی كرده بود، ولی اهل مكه از ورود محمد به مكه جلوگیری میكنند و محمد شخصا با ایشان پیمانی موسوم به “حدیبیه” میبندد و در این قرارداد با مشركین قرار میگذارد كه مسلمانان، سال بعد برای انجام مراسم حج به مكه سفر كنند. حتا نوشتهاند كه در متن صلحنامه یا قرارداد حدیبیه، محمد در ابتدا نامش را محمد رسولالله مینویسد؛ اما اهل مكه میگویند كه اگر ما تو را به پیامبری قبول داشتیم، چه جای این همه جنگ و كشمكش میبود؟! محمد در آغاز از علی میخواهد نامش را تصحیح كند، اما او سرباز میزند: كه به خدا بر نام تو خط بطلان نمیكشم. بعد محمد خود، در متن قرارداد بر ادعای پیامبریاش خط بطلان میكشد و خود را محمد ابن عبدالله مینامد! در این بین موقعیت استراتژیك محمد تغییر میكند و او چون دیگر ضرورتی برای ماندن بر سر پیمانش نمیبیند، از زبان الله قرارداد را یك طرفه فسخ كرده، به مكه حمله میكند.
در آیهی سوم «در روز حج بزرگ [حج اكبر] از جانب الله و پیامبرش به مردم اعلام میشود كه الله و پیامبرش از مشركان بیزارند؛ پس اگر توبه كنید برایتان بهتر است و لی اگر سرپیچی كنید، بدانید كه از الله نتوانید گریخت. و كافران را به عذابی دردناك بشارت ده!» در این آیه جابجا شدن نقش ضمیر سوم شخص جمع و دوم شخص جمع و دوم شخص مفرد قابل تعمق است!
در آیهی بعد با این كه الله در اولین آیهی این سوره، نفرت و بیزاریاش را از پیمان بستن با دگراندیشان [كافران و مشركان] نشان داده است، اما به نوعی این پیمان را تحمل میكند و در آیهی بعدی [چهارم] میگوید: «مگر آن گروه از مشركان كه با ایشان پیمان بستهاید. و در پیمان خود كاستی نیاوردهاند [زیر قولشان نزدهاند] و با هیچ كس بر ضد شما هم دست نشدهاند. با اینان به پیمان خویش تا پایان مدتش وفا كنید…»
این ارفاق فقط مربوط میشود به همان چهار ماهی كه قرار است آتش بس ادامه داشته باشد؛ یعنی پس از سپری شدن ماههای رجب و ذوالقعده و ذوالحجه و محرم.
در آیهی پنجم محمد دریافتٍ این دستور را از سوی الله اعلام میكند: «و چون ماههای حرام به پایان رسید، هر جا مشركان را یافتید، بكشید و بگیرید و حبس كنید و در همه جا به كمینشان بنشینید… » و البته الله در ادامهی همین آیه، برای جدایی انداختن بین تیپهای مختلف دشمنان محمد، این دستور را هم انشاء میكند: «اما اگر توبه كردند و نماز خواندند و زكات دادند، از آنها دست بردارید…» در آیهی شمارهی 7 الله باز هم قول پیشینش را نقض میكند و میفرماید: «چگونه مشركان را با خدا و پیامبر او پیمانی باشد؟ مگر آنهایی كه نزد مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید. اگر بر سر پیمانشان ایستادند [شما هم] برسر پیمانتان بایستید…» آیهی شمارهی 8 بار دیگر شك به دل مسلمانان میاندازند كه: «چگونه پیمانی باشد كه اگر بر شما پیروز شوند، به هیچ عهد و سوگند و خویشاوندی وفا نكنند؟ به زبان خشنودتان میسازند و در دل سرمیپیچند و بیشترین عصیانگرانند.» مفهوم این آیه این است كه با اینكه جماعت مورد نظر هنوز پیمان با شما را نشكستهاند، اما چون احتمال دارد كه پیمانتان را بشكنند، پس بهتر است كه پیامبر خود پیشدستی كند و پیمانش با ایشان را بشكند.
زمینه سازی این پیمان شكنی هم در آیهی شمارهی 9 اینگونه آغاز میشود: «آیات الله را به بهای اندك فروختند و مردم را از راه الله باز داشتند و بدكاری كردند.» و در شمارهی 10: «عهد و سوگند و خویشاوندی هیچ مومنی را رعایت نمیكنند و مردمی تجاوزكارند.»
در آیهی شمارهی 11 شرط گذشت از ایشان را، توبه كردن، مسلمان شدن، نماز گزاردن و زكات دادن قرار داده است. به این مفهوم كه در صورتی كه به تمام ضوابط مسلمانی تن در دادند، برادران دینی محمد و یارانش شناخته میشوند. اما بازهم در آیهی شمارهی 12 تهدیدها جدی و جدیتر میشود:
«اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود [را] شكستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان كفر قتال كنید كه ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد كه از كردار خود [طعنه زدن به پیامبر] باز ایستند.»
قتال كردن از ریشهی قتَلََ و به مفهوم جنگ به قصد كشتن و از میان برداشتن است. در این آیه بازهم برای تفرقه انداختن میان دگراندیشان، محمد فرمان نابودی و جنگ و قتال با پیشوایان كفر [ائمه الكفر] را صادر میكند و بر نابودی كسانی كه بر باورهای پیشینشان پایدار ماندهاند و تن به پیشوایی و رهبری و پیامبری محمد ندادهاند، تاكید میورزد. این آیه مفهومی جز این ندارد كه دیگران یا «باید توبه كنند و نماز بر پای دارند و زكات بپردازند» و یا مرگ و پیمان شكنی از سوی محمد را انتظار بكشند.
آیهی شمارهی 13 یكی از همان آیههایی است كه در آن نقش محمد و الله درهم تنیده میشود: «آیا با مردمی كه سوگند خود را شكستند و آهنگ اخراج پیامبر كردند و آنها بر ضد شما دشمنی آغاز كردند، نمیجنگید؟ آیا از آنها میترسید؟ حال آن كه اگر ایمان آورده باشید، سزاوارتر است [و بهتر است] كه از الله بترسید و بس!»
در این مرحله دستورات برای پیمان شكنی و عذاب طرفمقابل صریحتر و سیستماتیكتر میشود: «با آنها بجنگید. الله ایشان را [به دلیل دگراندیشی] به دست شما عذاب میدهد و خوارشان میسازد و شما را پیروزی میدهد و دلهای مومنان را خنك میكند.» (ش14) دلهای مومنان چگونه خنك میشود؟ با كشتار ایشان و با عذاب ایشان به دست مسلمانان و با خواری ایشان و صد البته شكست ایشان در این جنگ عقیدتی.
در آیهی شمارهی 15 الله [محمد] اولتیماتومی به مجاهدان و غازیان این جنگ و دیگر جنگهای عقیدتی میدهد كه: «آیا پنداشتهاید كه [الله] شما را به حال خود وامیگذارد، بی آنكه معلوم شود چه كسانی جهاد میكنند و چه كسانی همراز الله و محمد و مومنان هستند؟! و در انتها تاكید میشود كه: «الله به هر كاری كه میكنید آگاه است.»
گویا در این مرحله در ارتش محمد هم اتفاقاتی میافتد. عدهای هستند كه نمیخواهند جهاد كنند. یا به دلیل نسبتی كه با قریشیان دارند و یا به دلیل ترس از مرگ و … كسانی هم هستند كه گویا رازدار مومنان و محمد و الله نیستند و برای دشمن [كفار و مشركان] مثلا جاسوسی میكنند. این اولتیماتوم با این تاكید كه الله و بالطبع محمد از ضمیر شما خبر دارد، ضد ضربه را به این مومنان دروغین و جاسوسان و سخن چینان وارد میكند.
از آیهی شمارهی 17 به بعد خط فاصل دیگری بین مردم كشیده میشود. اولین خط كشی این گونه است: «مشركان را نرسد كه در حالی كه به كفر خود اقرار میكنند، مسجدهای الله را عمارت كنند. اعمال ایشان ناچیز است و در آتش جاویدانند. گویا این آیه برمیگردد به كسانی كه مسجدی ساختهاند و چون محمد آن مسجد را نپسندیده است و یا از سازندگان آن دل خوشی ندارد، دستور داده است آن مسجد را ویران كرده، با خاك یكسان كنند. این سازندگان مسجد هم مشرك و كافر خوانده میشوند كه پا از حریم خود درازتر كرده و مسجد الله را عمارت كردهاند. مجازات ایشان هم سوختن در آتش خشم الله و محمد در منطقهای به نام جهنم است كه جاویدان ـ بی زمان ـ در آن میسوزند.
البته در برابر این آیه میتوان پرسشهای بدون پاسخ بسیاری از جهان عدم مطرح كرد كه مثلا: در آنجا مكانیسم زمان چگونه است و مكان در عدم چه تعریفی دارد و مفهوم جاویدان كه به هر صورت نشان دهندهی زمان درازی است، در خلاء و عدم چه تعریفی میتواند داشته باشد و محل انجام این مجازاتها و این شكنجهگاه و به عبارتی جهنم در كجای این كهكشان مادی قرار دارد و ماده كه عنصر تشكیل دهندهی بدن انسان است، در این نابودی به چه شكلی درخواهد آمد و چگونه در یك محل مشخص و زمان مشخص میتوان ماده را كه پراكنده و پوسیده و تبدیل به هزار و یك عنصر دیگر شده است، گرد آورد و سوزاند؟ با این تاكید كه هیچ مادهای نمیتواند توان سوزاندن دائمی داشته باشد و هیچ مادهای هم نیست كه بتوان آن را برای مدت نامحدودی سوزاند. هر مادهای در نقطه جوش خاصی و نقطه ذوب ویژهای تبخیر و سوزانده شده، تبدیل به انرژی میشود. بنابراین اساسا موضوع جاویدان بودنِ فعل سوزاندن از كاركرد میافتد. مكان حادثه هم چون طبق گفتههای خود قرآن و متولیان اسلام، مكان مادی بخصوصی نیست، پس نمیتواند وجود واقعی و تاریخی و جغرافیایی داشته باشد.
به بیان محمد كسانی كه مسجد الله را عمارت میكنند، كسانیاند كه به الله و روز قیامت ایمان دارند. یعنی همان روز بی زمان و بی مكان و غیر مادی. نماز میگزارند و زكات ـ یعنی مالیات ـ به محمد میدهند و خرج او را تقبل میكنند و جز از الله نمیترسند. در این تعریف الله كسی است كه وحشتناك و ترسناك است و باید از او همیشه در ترس و لرز به سر برد.
در این مرحله هم محمد یا الله یك خط فرضی دیگر میان همین نمازگزاران و معتقدین به قیامت و زكات دهندگان و خدا ترسان میكشند كه: «امید است كه اینان از هدایت یافتگان باشند.» (ش18)
در این آیه یك مسلمان و یك مومن، اگر نماز بگزارد و به قیامت معتقد باشد و زكات بدهد و جز از خدا نترسد، معلوم نیست كه بتوان او را مسلمان واقعی به حساب آورد و از هدایتیافتگان محسوب كرد. در واقع این آیه راه را برای تكفیر كسانی كه به فرمان رهبری زمان و ملایان متولی اسلام تمكین نمیكنند، باز گذاشته است كه بتوانند این جماعت مسلمان را هم به بهانههای ابتكاری و بر اساس منافع حاكمان شرعی وقت، به چارمیخ بكشند.
این خط كشیها به این صورت ادامه مییابد كه: «آیا آب دادن به حاجیان و عمارت مسجدالحرام را با كردهی كسی كه به الله و روز قیامت ایمان آورده و در راه الله جهاد كرده، برابر میدانید؟ نه نزد الله [این دو جماعت] برابر نیستند و الله ستمكاران را هدایت نمیكند.» (ش19) در تكمیل ترجمهی این آیه میتوان گفت كه برای محمد تنها كسانی مسلمان واقعی هستند كه برای منافع استراتژیك پیامبرشان میجنگند و به كارهای حقوق بشرانه و انسانیای از قبیل آب دادن به تشنگان و حتا بازسازی مسجدالحرام بسنده نمیكنند. تاكید آخرِ جمله مبنی بر عدم هدایت ستمكاران از سوی الله و بلافاصله پس از این خط كشی بین دو قشر مختلف مسلمانان قابل تامل است. البته مترجم در زیر نویس این آیه و در رابطه با شان نزول این آیه نوشته است كه مراد از مجاهد، حضرت امیرالمومنین علیابن ابیطالب است.
در آیهی شمارهی 20 خط مشی اصلی مسلمانان واقعی مشخص میشود: «آنان كه ایمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه الله به مال و جان خویش جهاد كردند، در نزد الله درجهای عظیمتر دارند و كامیافتهگانند.»
كسانی كه اسلام را در وجه عرفانی و انسانی آن میفهمند، باید توجه داشته باشند كه اگر محمد زمانی از «لا اكراه فی الدین» و «لكم دینكم ولی دین» سخن گفته است، مربوط به زمانی بوده است كه هنوز شرایط و امكان تحقق حكومت اسلامی را برای خودش میسر نمیدید. به همین دلیل هم با ادبیاتی انسانی و دگراندیش پسند و صلحجویانه [البته با همان زبان 1400 سال پیش] با پیرامون و پیرامونیانش برخورد میكرد. اما پس از دست یافتن به بخشی از قدرت و تصور امكان تحقق رویاهای جهانگشایانهاش، نوع بیان و شیوهی برخوردش با اعراب و بالطبع با دگراندیشان و مردم سرزمینهای دیگر به كلی تفاوت میكند و به همین دلیل هم در قرآن ما عملا با چند محمد روبرو هستیم. یكی محمدی است كه تلاش میكند با شیوهای انسانی، عقایدش را به پیرامونش بقبولاند و برای این كار بیانش بخصوص در سورههای مكی قرآن، تفاوتی اساسی دارد با بخش مدنی سورههای قرآن. در واقع بحث جهاد و كشتار دگراندیشان و حمله به ایشان و قتال ایشان و به بردگی بردن خانوادههای ایشان و غنیمت گرفتن اموال و خانوادههای كسانی كه محمد آنان را دشمن خویش و مانع تحقق حكومت مطلقهی اسلامیاش میداند، از مدینه و با تغییر كیفی توان و قدرت استراتژیكی او آغاز میشود. در قرآن دو گونه الله و دو گونه محمد قابل رویت است. و به همین دلیل هم تاسیای كه بخشی از مسلمانان ما ـ مثلا ملی/مذهبیهای داخل و خارج ایران ـ به حرفها و سورههای مكی قرآن میكنند، اساسا بخش منسوخ قرآن است و بخش ناسخ و نسخكنندهی قرآن بخصوص سورهی توبه و سورهی نور است كه از سورههای انشا شدهی سالهای آخر عمر محمد هستند.
در آیهی بعد به همین مسلمانانی كه ایمان آوردهاند و در راه الله جهاد كردهاند: «الله به رحمت و خشنودی خود و بهشتی كه در آن نعمتهای جاویدان باشد، بشارتشان میدهد.» (ش21) و در ادامه: «در آن بهشت جاویدان بمانند؛ زیرا اجر و مزد بزرگ در نزد الله است.» (ش21) به ذكاوت ویژهای نیاز نیست تا بفهمیم كه در هزارهی سوم چگونه تروریستهای اسلامیای از نوع القاعده، چنین مشتاقانه در طلب بهشت جاویدان وعده شده در قرآن محمد، خودشان را به آب و آتش میزنند و با انجام عملیات انتحاری، زندگی همهی مردم از همهی سرزمینها را از امنیت تهی میسازند!
از سوی دیگر اختلاف انداختن در میان خانوادههایی كه تا پیش از ظهور اسلام، همراه و یار هم بودهاند، از همینجا و در آیهی بعدی آغاز میشود: «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، اگر پدران و برادرانتان دوست دارند كه كفر را به جای ایمان برگزینند، آنها را به دوستی مگیرید و هركس از شما [ایشان را] دوست بدارد، از ستمكاران خواهد بود.» (ش23)
ایرانیانی كه اندكی از بهار جوانی فاصله گرفتهاند، افاضات سید روحالله خمینی را در همین راستا و تفرقه انداختن بین خانوادهها را خود به چشم دیده و خیلیها هم داغ این خط كشیها را كشیدهاند. همان دورانی كه امثال محمدی گیلانی قاضی القضات حكومت اسلامی، پسرانش را فدیهی استحكام پایههای قدرت رهبر عقیدتیاش شخص سید روح الله خمینی میكرد. شیرینی خوردن مادران بیچارهای كه فرزندانشان را به جلادان حكومت اسلامی لو میدادند ـ هم ـ از آن داستانهای غم انگیزی است كه این تفرقهافكنیهای اسلامی را بر مبنای همین آیههای قرآنی، بین مردم مسلمان ایران نهادینه كرده است!
در آیهی بعدی تاكیدی اساسی بر شیوهی اصلی مسلمان ماندن مدعیان مسلمانی است: «بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و زنانتان و خویشاوندانتان و اموالی كه اندوختهاید، و تجارتی كه از كسادی آن بیم دارید و خانههایی كه به آن دلخوش هستید، برای شما از الله و پیامبرش و جهاد كردن در راه او، دوست داشتنیتر است، منتظر باشید تا الله فرمان خویش بیاورد و الله نافرمانان را هدایت نخواهد كرد.» (ش24)
در واقع این آیه اتمام حجتی است برای مسلمانانی كه میخواهند مسلمان باشند، ولی جنگ نمیخواهند. خانوادهشان را دوست دارند. خانهای ساختهاند و در كنار خانوادهشان زندگی آرامی را میگذرانند. چنین مسلمانانی اساسا از هدایت شدگان نیستند. یعنی مسلمانان باید همیشه سرباز باشند. سلاح بر دوش و درحال جنگ و هیچ آرام و قراری برای مسلمانان از سوی محمد و الله پذیرفته نیست. باید كه همگی لباس رزم بپوشند و همهی كار و زندگیشان را تنها در جنگ و جهاد و مبارزه و كشتار و قتال و… خلاصه كنند. اینان تنها مسلمانانی هستند كه در سالهای آخر عمر محمد از سوی او مسلمان تلقی میشوند. بقیهی مسلمانان از هدایت یافتگان نیستند و اصلا مسلمان به حساب نمیآیند. در چند آیه قبل هم دیدیم كه به ایشان آتش جهنمی كه در آن جاویدان خواهند ماند، وعده داده شده است.
نادره افشاری
nadereh.afshari@yahoo.de
آیهی نخست با بیزاری الله و محمد از مشركان و كسانی كه با آنها پیمان بستهاند، آغاز میشود؛ بی توجه به این كه محمد خود با مشركان پیمان بسته است.
در آیهی دوم «پس چهار ماه به شما [غیرمسلمانان] مهلت داده شده است كه در این سرزمین سیر كنید و بدانید كه از الله [یا لشكر مسلمانان] نتوانید گریخت و اوست كه كافران را رسوا میسازد.»
ویژگی خاصی كه در این آیهها به چشم میخورد، در هم شدن نقش كفار و مشركان است. شاید هم تفكیكهایی كه ما بعدها بین این دو گروه عقیدتی خوانده و شنیدهایم، ساخته و پرداختهی ذهن علمای اسلامی متاخر است و خود “الله” و محمد بین این دو گروه اعتقادی تفكیكی قائل نبودهاند.
شادروان علی دشتی در كتاب پر ارجش “23 سال رسالت” اشارهای دارد به این كه در قرآن، چهرهی محمد و الله گاه چنان در هم پیچیده میشود كه تفكیك این دو چهره از هم غیرممكن است. گاه آیهای در ابتدا از سوی الله انشاء میشود، ولی در ادامه به بیان نقطه نظرات و منافع استراتژیك محمد میپردازد. آیهی اول و دوم سورهی توبه هم چنین مكانیسمی دارد؛ چرا كه اگر الله و پیامبرش از مشركان بیزارند، چگونه همین پیامبر با ایشان پیمان بسته است؟!
داستان پیمان بستن پیامبر با مشركان هم برمیگردد به حجی كه محمد در سال هشتم یا نهم هجری برنامه ریزی كرده بود، ولی اهل مكه از ورود محمد به مكه جلوگیری میكنند و محمد شخصا با ایشان پیمانی موسوم به “حدیبیه” میبندد و در این قرارداد با مشركین قرار میگذارد كه مسلمانان، سال بعد برای انجام مراسم حج به مكه سفر كنند. حتا نوشتهاند كه در متن صلحنامه یا قرارداد حدیبیه، محمد در ابتدا نامش را محمد رسولالله مینویسد؛ اما اهل مكه میگویند كه اگر ما تو را به پیامبری قبول داشتیم، چه جای این همه جنگ و كشمكش میبود؟! محمد در آغاز از علی میخواهد نامش را تصحیح كند، اما او سرباز میزند: كه به خدا بر نام تو خط بطلان نمیكشم. بعد محمد خود، در متن قرارداد بر ادعای پیامبریاش خط بطلان میكشد و خود را محمد ابن عبدالله مینامد! در این بین موقعیت استراتژیك محمد تغییر میكند و او چون دیگر ضرورتی برای ماندن بر سر پیمانش نمیبیند، از زبان الله قرارداد را یك طرفه فسخ كرده، به مكه حمله میكند.
در آیهی سوم «در روز حج بزرگ [حج اكبر] از جانب الله و پیامبرش به مردم اعلام میشود كه الله و پیامبرش از مشركان بیزارند؛ پس اگر توبه كنید برایتان بهتر است و لی اگر سرپیچی كنید، بدانید كه از الله نتوانید گریخت. و كافران را به عذابی دردناك بشارت ده!» در این آیه جابجا شدن نقش ضمیر سوم شخص جمع و دوم شخص جمع و دوم شخص مفرد قابل تعمق است!
در آیهی بعد با این كه الله در اولین آیهی این سوره، نفرت و بیزاریاش را از پیمان بستن با دگراندیشان [كافران و مشركان] نشان داده است، اما به نوعی این پیمان را تحمل میكند و در آیهی بعدی [چهارم] میگوید: «مگر آن گروه از مشركان كه با ایشان پیمان بستهاید. و در پیمان خود كاستی نیاوردهاند [زیر قولشان نزدهاند] و با هیچ كس بر ضد شما هم دست نشدهاند. با اینان به پیمان خویش تا پایان مدتش وفا كنید…»
این ارفاق فقط مربوط میشود به همان چهار ماهی كه قرار است آتش بس ادامه داشته باشد؛ یعنی پس از سپری شدن ماههای رجب و ذوالقعده و ذوالحجه و محرم.
در آیهی پنجم محمد دریافتٍ این دستور را از سوی الله اعلام میكند: «و چون ماههای حرام به پایان رسید، هر جا مشركان را یافتید، بكشید و بگیرید و حبس كنید و در همه جا به كمینشان بنشینید… » و البته الله در ادامهی همین آیه، برای جدایی انداختن بین تیپهای مختلف دشمنان محمد، این دستور را هم انشاء میكند: «اما اگر توبه كردند و نماز خواندند و زكات دادند، از آنها دست بردارید…» در آیهی شمارهی 7 الله باز هم قول پیشینش را نقض میكند و میفرماید: «چگونه مشركان را با خدا و پیامبر او پیمانی باشد؟ مگر آنهایی كه نزد مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید. اگر بر سر پیمانشان ایستادند [شما هم] برسر پیمانتان بایستید…» آیهی شمارهی 8 بار دیگر شك به دل مسلمانان میاندازند كه: «چگونه پیمانی باشد كه اگر بر شما پیروز شوند، به هیچ عهد و سوگند و خویشاوندی وفا نكنند؟ به زبان خشنودتان میسازند و در دل سرمیپیچند و بیشترین عصیانگرانند.» مفهوم این آیه این است كه با اینكه جماعت مورد نظر هنوز پیمان با شما را نشكستهاند، اما چون احتمال دارد كه پیمانتان را بشكنند، پس بهتر است كه پیامبر خود پیشدستی كند و پیمانش با ایشان را بشكند.
زمینه سازی این پیمان شكنی هم در آیهی شمارهی 9 اینگونه آغاز میشود: «آیات الله را به بهای اندك فروختند و مردم را از راه الله باز داشتند و بدكاری كردند.» و در شمارهی 10: «عهد و سوگند و خویشاوندی هیچ مومنی را رعایت نمیكنند و مردمی تجاوزكارند.»
در آیهی شمارهی 11 شرط گذشت از ایشان را، توبه كردن، مسلمان شدن، نماز گزاردن و زكات دادن قرار داده است. به این مفهوم كه در صورتی كه به تمام ضوابط مسلمانی تن در دادند، برادران دینی محمد و یارانش شناخته میشوند. اما بازهم در آیهی شمارهی 12 تهدیدها جدی و جدیتر میشود:
«اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود [را] شكستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان كفر قتال كنید كه ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد كه از كردار خود [طعنه زدن به پیامبر] باز ایستند.»
قتال كردن از ریشهی قتَلََ و به مفهوم جنگ به قصد كشتن و از میان برداشتن است. در این آیه بازهم برای تفرقه انداختن میان دگراندیشان، محمد فرمان نابودی و جنگ و قتال با پیشوایان كفر [ائمه الكفر] را صادر میكند و بر نابودی كسانی كه بر باورهای پیشینشان پایدار ماندهاند و تن به پیشوایی و رهبری و پیامبری محمد ندادهاند، تاكید میورزد. این آیه مفهومی جز این ندارد كه دیگران یا «باید توبه كنند و نماز بر پای دارند و زكات بپردازند» و یا مرگ و پیمان شكنی از سوی محمد را انتظار بكشند.
آیهی شمارهی 13 یكی از همان آیههایی است كه در آن نقش محمد و الله درهم تنیده میشود: «آیا با مردمی كه سوگند خود را شكستند و آهنگ اخراج پیامبر كردند و آنها بر ضد شما دشمنی آغاز كردند، نمیجنگید؟ آیا از آنها میترسید؟ حال آن كه اگر ایمان آورده باشید، سزاوارتر است [و بهتر است] كه از الله بترسید و بس!»
در این مرحله دستورات برای پیمان شكنی و عذاب طرفمقابل صریحتر و سیستماتیكتر میشود: «با آنها بجنگید. الله ایشان را [به دلیل دگراندیشی] به دست شما عذاب میدهد و خوارشان میسازد و شما را پیروزی میدهد و دلهای مومنان را خنك میكند.» (ش14) دلهای مومنان چگونه خنك میشود؟ با كشتار ایشان و با عذاب ایشان به دست مسلمانان و با خواری ایشان و صد البته شكست ایشان در این جنگ عقیدتی.
در آیهی شمارهی 15 الله [محمد] اولتیماتومی به مجاهدان و غازیان این جنگ و دیگر جنگهای عقیدتی میدهد كه: «آیا پنداشتهاید كه [الله] شما را به حال خود وامیگذارد، بی آنكه معلوم شود چه كسانی جهاد میكنند و چه كسانی همراز الله و محمد و مومنان هستند؟! و در انتها تاكید میشود كه: «الله به هر كاری كه میكنید آگاه است.»
گویا در این مرحله در ارتش محمد هم اتفاقاتی میافتد. عدهای هستند كه نمیخواهند جهاد كنند. یا به دلیل نسبتی كه با قریشیان دارند و یا به دلیل ترس از مرگ و … كسانی هم هستند كه گویا رازدار مومنان و محمد و الله نیستند و برای دشمن [كفار و مشركان] مثلا جاسوسی میكنند. این اولتیماتوم با این تاكید كه الله و بالطبع محمد از ضمیر شما خبر دارد، ضد ضربه را به این مومنان دروغین و جاسوسان و سخن چینان وارد میكند.
از آیهی شمارهی 17 به بعد خط فاصل دیگری بین مردم كشیده میشود. اولین خط كشی این گونه است: «مشركان را نرسد كه در حالی كه به كفر خود اقرار میكنند، مسجدهای الله را عمارت كنند. اعمال ایشان ناچیز است و در آتش جاویدانند. گویا این آیه برمیگردد به كسانی كه مسجدی ساختهاند و چون محمد آن مسجد را نپسندیده است و یا از سازندگان آن دل خوشی ندارد، دستور داده است آن مسجد را ویران كرده، با خاك یكسان كنند. این سازندگان مسجد هم مشرك و كافر خوانده میشوند كه پا از حریم خود درازتر كرده و مسجد الله را عمارت كردهاند. مجازات ایشان هم سوختن در آتش خشم الله و محمد در منطقهای به نام جهنم است كه جاویدان ـ بی زمان ـ در آن میسوزند.
البته در برابر این آیه میتوان پرسشهای بدون پاسخ بسیاری از جهان عدم مطرح كرد كه مثلا: در آنجا مكانیسم زمان چگونه است و مكان در عدم چه تعریفی دارد و مفهوم جاویدان كه به هر صورت نشان دهندهی زمان درازی است، در خلاء و عدم چه تعریفی میتواند داشته باشد و محل انجام این مجازاتها و این شكنجهگاه و به عبارتی جهنم در كجای این كهكشان مادی قرار دارد و ماده كه عنصر تشكیل دهندهی بدن انسان است، در این نابودی به چه شكلی درخواهد آمد و چگونه در یك محل مشخص و زمان مشخص میتوان ماده را كه پراكنده و پوسیده و تبدیل به هزار و یك عنصر دیگر شده است، گرد آورد و سوزاند؟ با این تاكید كه هیچ مادهای نمیتواند توان سوزاندن دائمی داشته باشد و هیچ مادهای هم نیست كه بتوان آن را برای مدت نامحدودی سوزاند. هر مادهای در نقطه جوش خاصی و نقطه ذوب ویژهای تبخیر و سوزانده شده، تبدیل به انرژی میشود. بنابراین اساسا موضوع جاویدان بودنِ فعل سوزاندن از كاركرد میافتد. مكان حادثه هم چون طبق گفتههای خود قرآن و متولیان اسلام، مكان مادی بخصوصی نیست، پس نمیتواند وجود واقعی و تاریخی و جغرافیایی داشته باشد.
به بیان محمد كسانی كه مسجد الله را عمارت میكنند، كسانیاند كه به الله و روز قیامت ایمان دارند. یعنی همان روز بی زمان و بی مكان و غیر مادی. نماز میگزارند و زكات ـ یعنی مالیات ـ به محمد میدهند و خرج او را تقبل میكنند و جز از الله نمیترسند. در این تعریف الله كسی است كه وحشتناك و ترسناك است و باید از او همیشه در ترس و لرز به سر برد.
در این مرحله هم محمد یا الله یك خط فرضی دیگر میان همین نمازگزاران و معتقدین به قیامت و زكات دهندگان و خدا ترسان میكشند كه: «امید است كه اینان از هدایت یافتگان باشند.» (ش18)
در این آیه یك مسلمان و یك مومن، اگر نماز بگزارد و به قیامت معتقد باشد و زكات بدهد و جز از خدا نترسد، معلوم نیست كه بتوان او را مسلمان واقعی به حساب آورد و از هدایتیافتگان محسوب كرد. در واقع این آیه راه را برای تكفیر كسانی كه به فرمان رهبری زمان و ملایان متولی اسلام تمكین نمیكنند، باز گذاشته است كه بتوانند این جماعت مسلمان را هم به بهانههای ابتكاری و بر اساس منافع حاكمان شرعی وقت، به چارمیخ بكشند.
این خط كشیها به این صورت ادامه مییابد كه: «آیا آب دادن به حاجیان و عمارت مسجدالحرام را با كردهی كسی كه به الله و روز قیامت ایمان آورده و در راه الله جهاد كرده، برابر میدانید؟ نه نزد الله [این دو جماعت] برابر نیستند و الله ستمكاران را هدایت نمیكند.» (ش19) در تكمیل ترجمهی این آیه میتوان گفت كه برای محمد تنها كسانی مسلمان واقعی هستند كه برای منافع استراتژیك پیامبرشان میجنگند و به كارهای حقوق بشرانه و انسانیای از قبیل آب دادن به تشنگان و حتا بازسازی مسجدالحرام بسنده نمیكنند. تاكید آخرِ جمله مبنی بر عدم هدایت ستمكاران از سوی الله و بلافاصله پس از این خط كشی بین دو قشر مختلف مسلمانان قابل تامل است. البته مترجم در زیر نویس این آیه و در رابطه با شان نزول این آیه نوشته است كه مراد از مجاهد، حضرت امیرالمومنین علیابن ابیطالب است.
در آیهی شمارهی 20 خط مشی اصلی مسلمانان واقعی مشخص میشود: «آنان كه ایمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه الله به مال و جان خویش جهاد كردند، در نزد الله درجهای عظیمتر دارند و كامیافتهگانند.»
كسانی كه اسلام را در وجه عرفانی و انسانی آن میفهمند، باید توجه داشته باشند كه اگر محمد زمانی از «لا اكراه فی الدین» و «لكم دینكم ولی دین» سخن گفته است، مربوط به زمانی بوده است كه هنوز شرایط و امكان تحقق حكومت اسلامی را برای خودش میسر نمیدید. به همین دلیل هم با ادبیاتی انسانی و دگراندیش پسند و صلحجویانه [البته با همان زبان 1400 سال پیش] با پیرامون و پیرامونیانش برخورد میكرد. اما پس از دست یافتن به بخشی از قدرت و تصور امكان تحقق رویاهای جهانگشایانهاش، نوع بیان و شیوهی برخوردش با اعراب و بالطبع با دگراندیشان و مردم سرزمینهای دیگر به كلی تفاوت میكند و به همین دلیل هم در قرآن ما عملا با چند محمد روبرو هستیم. یكی محمدی است كه تلاش میكند با شیوهای انسانی، عقایدش را به پیرامونش بقبولاند و برای این كار بیانش بخصوص در سورههای مكی قرآن، تفاوتی اساسی دارد با بخش مدنی سورههای قرآن. در واقع بحث جهاد و كشتار دگراندیشان و حمله به ایشان و قتال ایشان و به بردگی بردن خانوادههای ایشان و غنیمت گرفتن اموال و خانوادههای كسانی كه محمد آنان را دشمن خویش و مانع تحقق حكومت مطلقهی اسلامیاش میداند، از مدینه و با تغییر كیفی توان و قدرت استراتژیكی او آغاز میشود. در قرآن دو گونه الله و دو گونه محمد قابل رویت است. و به همین دلیل هم تاسیای كه بخشی از مسلمانان ما ـ مثلا ملی/مذهبیهای داخل و خارج ایران ـ به حرفها و سورههای مكی قرآن میكنند، اساسا بخش منسوخ قرآن است و بخش ناسخ و نسخكنندهی قرآن بخصوص سورهی توبه و سورهی نور است كه از سورههای انشا شدهی سالهای آخر عمر محمد هستند.
در آیهی بعد به همین مسلمانانی كه ایمان آوردهاند و در راه الله جهاد كردهاند: «الله به رحمت و خشنودی خود و بهشتی كه در آن نعمتهای جاویدان باشد، بشارتشان میدهد.» (ش21) و در ادامه: «در آن بهشت جاویدان بمانند؛ زیرا اجر و مزد بزرگ در نزد الله است.» (ش21) به ذكاوت ویژهای نیاز نیست تا بفهمیم كه در هزارهی سوم چگونه تروریستهای اسلامیای از نوع القاعده، چنین مشتاقانه در طلب بهشت جاویدان وعده شده در قرآن محمد، خودشان را به آب و آتش میزنند و با انجام عملیات انتحاری، زندگی همهی مردم از همهی سرزمینها را از امنیت تهی میسازند!
از سوی دیگر اختلاف انداختن در میان خانوادههایی كه تا پیش از ظهور اسلام، همراه و یار هم بودهاند، از همینجا و در آیهی بعدی آغاز میشود: «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، اگر پدران و برادرانتان دوست دارند كه كفر را به جای ایمان برگزینند، آنها را به دوستی مگیرید و هركس از شما [ایشان را] دوست بدارد، از ستمكاران خواهد بود.» (ش23)
ایرانیانی كه اندكی از بهار جوانی فاصله گرفتهاند، افاضات سید روحالله خمینی را در همین راستا و تفرقه انداختن بین خانوادهها را خود به چشم دیده و خیلیها هم داغ این خط كشیها را كشیدهاند. همان دورانی كه امثال محمدی گیلانی قاضی القضات حكومت اسلامی، پسرانش را فدیهی استحكام پایههای قدرت رهبر عقیدتیاش شخص سید روح الله خمینی میكرد. شیرینی خوردن مادران بیچارهای كه فرزندانشان را به جلادان حكومت اسلامی لو میدادند ـ هم ـ از آن داستانهای غم انگیزی است كه این تفرقهافكنیهای اسلامی را بر مبنای همین آیههای قرآنی، بین مردم مسلمان ایران نهادینه كرده است!
در آیهی بعدی تاكیدی اساسی بر شیوهی اصلی مسلمان ماندن مدعیان مسلمانی است: «بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و زنانتان و خویشاوندانتان و اموالی كه اندوختهاید، و تجارتی كه از كسادی آن بیم دارید و خانههایی كه به آن دلخوش هستید، برای شما از الله و پیامبرش و جهاد كردن در راه او، دوست داشتنیتر است، منتظر باشید تا الله فرمان خویش بیاورد و الله نافرمانان را هدایت نخواهد كرد.» (ش24)
در واقع این آیه اتمام حجتی است برای مسلمانانی كه میخواهند مسلمان باشند، ولی جنگ نمیخواهند. خانوادهشان را دوست دارند. خانهای ساختهاند و در كنار خانوادهشان زندگی آرامی را میگذرانند. چنین مسلمانانی اساسا از هدایت شدگان نیستند. یعنی مسلمانان باید همیشه سرباز باشند. سلاح بر دوش و درحال جنگ و هیچ آرام و قراری برای مسلمانان از سوی محمد و الله پذیرفته نیست. باید كه همگی لباس رزم بپوشند و همهی كار و زندگیشان را تنها در جنگ و جهاد و مبارزه و كشتار و قتال و… خلاصه كنند. اینان تنها مسلمانانی هستند كه در سالهای آخر عمر محمد از سوی او مسلمان تلقی میشوند. بقیهی مسلمانان از هدایت یافتگان نیستند و اصلا مسلمان به حساب نمیآیند. در چند آیه قبل هم دیدیم كه به ایشان آتش جهنمی كه در آن جاویدان خواهند ماند، وعده داده شده است.
نادره افشاری
nadereh.afshari@yahoo.de
۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سهشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)